eitaa logo
شعرای آئینی سازمان‌ بسیج مداحان کرمانشاه
208 دنبال‌کننده
52 عکس
18 ویدیو
25 فایل
بسمه تعالی ♦️فعال ترین وپربارترین کانال شعرائی آئینی سازمان بسیج مداحان استان کرمانشاه درایتا👌 #شور#سرود #مدح باز نشر اشعاروسرودهای جدیدکلی ایام سال به تاریخ قمری و کلیه اشعار مهم مذهبی کشوربرا ،مجالس مذهبی با تنوع بالا و سبک های مختلف @BasijNewsir313
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5841473783931604347.mp3
18.49M
۱۴۰۱ 🎤 ای طشت یاریم‌ بده دیگر بریده ام این زهر را به قصد شفایم چشیده ام کم سن و سال بودم و پیری به من رسید مانند شمع قطره به قطره چکیده ام راضی به مردنم که نبینم‌ مغیره را! من‌ ناز مرگ‌ را به دل و جان خریده ام عمری ز کوچه رد شدم و سوخت صورتم! کوچه‌ نرفته ای‌ که‌ بدانی چه دیده ام نامحرمی به مادر من حرف تند زد جایی نگفته ام که چه حرفی شنیده ام! سنگین‌ شدست گوش حسن مثل مادرم آزرده از صدای بلند کشیده ام! ناموس مرتضی به کمک احتیاج داشت فریاد زد حسن! کمکم‌ کن خمیده ام! این تنگی نفس اثر زهر کینه نیست از کوچه تا به خانه فراوان دویده ام @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
آفرینش ز دولت زهراست کعبه مات عبادت زهراست نخل های فدک که چیزی نیست دوجهان ملک حضرت زهراست همه خدمت گذار فضه شدند فضه اما به خدمت زهراست پدرش هم که رفت تا معراج شک ندارم به دعوت زهراست گرچه با آب روزه اش وا شد نان عالم ز برکت زهراست زهد اورا ببین که کهنه حصیر بالش استراحت زهراست فاطمه در حمایت علی است و علی در حمایت زهراست "طاعت مفترض" که میخوانیم در حقیقت اطاعت زهراست ولی امر ماست مثل علی شیعه دینش ولایت زهراست شرح و تفسیر داده مادر را عمر زینب روایت زهراست راضیه عالمه اغیثینی مادرم فاطمه اغیثینی @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
شوق نماز شکر پدرها چه محشر است وقتی خبر رسیده که نوزاد دختر است دختر چه دختریست کریمه مطهر است در یک کلام مظهر الله اکبر  است ریحانه بهشتی موسی بن جعفر است بار دگر نشسته به منظور دیگری موسای دیگری وسط طور دیگری تابیده شد به عرش خدا نور دیگری زهرا هبوط کرده زمین جور دیگری خیر کثیر خانه باباست کوثر است لولاک آمدست برای دو فاطمه پیغمبران شدند گدای دو فاطمه عالم فدای شرم و حیای دو فاطمه ما سجده میکنیم به پای دو فاطمه معصومه مثل مادر خود از همه سر است نشنیده اند از لب او جز رضا رضا دارد تپش تپش دل او یک صدا...رضا طوری دل کریمه گره خورده با رضا وابسته اش شدست دراین سالها رضا خواهر نگو که دارو و ندار برادر است آمد به قم رسید گلستان درست کرد چادر تکاند رحمت باران درست کرد چه جنتی میان بیابان درست کرد نوکر برای حضرت سلطان درست کرد بختش بلند هرکه براین خانه نوکر است جاده به جاده پشت سر یار راه رفت بیمار بود با تن تبدار راه رفت شکر خدا که دور ز اشرار راه رفت در یک مسیر راحت و هموار راه رفت این شان واقعی نوامیس حیدر است پادرد میکشید ولی خون جگر نبود با مست های بی سرو پا همسفر نبود آزرده از شلوغی بین گذر نبود یعنی اسیر طعنه ی صدها نفر نبود حالا گریز روضه به یک جای دیگر است آنجا که آفتاب بدون حجاب بود رنگ کبود بر رخ زنها نقاب بود پایین نیزه زیر کتک ها رباب بود درآن میانه صحبت بزم شراب بود بازین چه شورش است که هردیده ای تر است @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
در شلوغی گذرها غالبا سخت خواهد بود تنها رد شدن وای اگر دعوا نباشد تن به تن مانده باشد بین سیصد مرد! زن.. جنگ جنگ عصمت و بی عصمتی ست فاطمه بر اسم حیدر غیرتی ست شعله بالا رفت زهرا جا نزد حرفی از سازش به کافرها نزد پشت پا بر غربت مولا نزد جز به خون این حکم را امضا نزد حکم صادر کرد با خون این چنین هست علی تنها امیرالمؤمنین اهرمن هیزم به دست آمد اگر فاطمه بسته است چادر بر کمر گر گرفته بین آتش میخ در باز اما می کند سینه سپر صد هزاران میخ پیش او کم است فاطمه در راه حیدر محکم است تا که دود شعله شد از در بلند گشت دیگر ناله ی کوثر بلند از زمین دیگر نشد پیکر بلند زیر پا افتاده اما سربلند نیمه جان هم باز او صاحب لواست چادر خاکی او مشکل گشاست گرچه هر روضه مکرر می رسد روضه روضه حرف دیگر می رسد این حماسه کی به آخر می رسد ارث مادر تا به دختر می رسد کربلا زهرای خیمه زینب است روز دشمن از وقار او شب است گوشه ی گودال تنها می شود گرچه می افتد زمین پا می شود زینب کرار دنیا می شود دین ز صبرش باز احیا می شود در اسیری سرفرازی می کند صبر او با مرگ بازی می کند @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
  فاطمه جلوه ی باقی ازل تا ابد است آی مردم! بخدای احد! او هم احد است قامت سرو خودش را به علی داد و خمید.. راز زیبایی دریا به همین جزر و مد است از غذای حسنینش زد و بخشید به ما مادر ما به خدا مادری اش را بلد است جامه نو به تن فضه و اسما میکرد بانویی که به تنش پیرهنی از نمد است به فدک کار ندارد هدفش نام علیست نکند فکر کنی در طلب یک سند است گر علی پیکر یک عبدود انداخت به خاک پشت در فاطمه درگیر چهل عبدود است لال باد آنکه ازو شاهد حرفش را خواست آنچه صادر بشود از لب او مستند است نبی از خانه او دست به سینه‌ میرفت تو ببین خانه ی زهرا شرفش تا چه حد است شانی از تربت ارباب فراتر دارد خاک آن چادر خاکی که به زیر لگد است بین دیوار و در خانه چه آمد به سرش.. مدد از فضه گرفت آنکه به عالم مدد است.. @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
گاهی به یک نگاه سخن گفته میشود ناگفته های شوهر و زن گفته میشود حالا که ظاهر تو به سنت نمیخورد راز سه ماهه پیر شدن گفته میشود دست مرا که بست به دستت قلاف زد! در این ورم خجالت من گفته میشود یکروز میرسد که دراین کوچه های تنگ حتما دلیل بغض حسن گفته میشود تب کردن از علائم آتش گرفتن است حال تو از حرارت تن گفته میشود  ای شمع آب رفته ی من!دلخوشم فقط... به چند استخوان که بدن گفته میشود! شانه بزن که درد دل بچه ها به تو درلحظه های شانه زدن گفته میشود روزی به چادر تو حیا گفته شد ولی.. روزی به چادر تو کفن گفته میشود @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
آنکه تابید رخش در شب یلدای علی کیست جز فاطمه نوریّه ی شبهای علی فاطمه کیست؟همان است که در این نه سال... هرسحر بود خودش ربی الاعلای علی همه بر پاش میوفتند پیمبرها هم.. ولی افتاد خود فاطمه بر پای علی بارها گفت پیمبر که علی جان من است و شده فاطمه هم جان گوارای علی زن نبینش! بخدا ظرفیتش را دارد... که به میدان بزند جنگ کند جای علی هرچه گفته ست علی بود علی بود علی نیست بر لوح دلش غیر تولای علی ما گدایان علی ریزه خور فاطمه ایم جان فدای کرمت حضرت زهرای علی! حکم لولاک خدا بود که فهماند به ما.. اوست تنها سبب خلقت دنیای علی این دوسه ماه چه آمد به سر بانو که.. بسته شد بر رخ او راه تماشای علی یک در سوخته و یک زن سیلی خورده ما بمیریم برای غم عظمای علی @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
امان ز هجر امان از نبودن تو حسین گرفت جان مرا غصه ی تن تو حسین ز سینه ام نفس بی قرار افتاده حسین عشق تو در احتضار افتاده چقدر اشک بریزم نیامدی پیشم دلم گرفته عزیزم نیامدی پیشم دلم هوای تو کرده بیا در آغوشم هنوز بعد عزایت سیاه می‌پوشم برای تو همه زندگیم سینه زدم کنار دخترکان یتیم سینه زدم نگاه کن چقدر چین به صورتم‌ دارم نشان ضربه ی سنگین به صورتم دارم برات روضه ی هرروزه میگرفتم من به یاد تشنگی ات روزه میگرفتم من کسی مقابل من آب خورد غش کردم و گاهواره کمی تاب خورد غش کردم اگرچه از همه کس احترام میبینم به خواب اگر بروم خواب شام میبینم به احترام سرت چشم من نشد روشن تنور خانه ی من مطلقا نشد روشن پس از تو داغ کفن میکشد مرا آخر شتر سوار شدن میکشد مرا آخر  زمان خواندن قرآن زدم بروی لبم به یاد آن لب و دندان زدم بروی لبم  میان خانه غمِ آفتاب را چه کنم به سایبان بروم من رباب را چه کنم چقدر شام، سرت را عذاب میدادند به قاتلت جلوی من شراب میدادند لباس مادری‌ات را گرفتم‌ از دستش مرا زیاد زد اما گرفتم از دستش در آفتاب نشانی غربتم برگشت شبیه صورت تو رنگ صورتم برگشت  نگو دوباره چرا من به شام سر زده ام پی زیارت قبر رقیه آمده ام همینکه نیست سرم سایه ی سری سخت است بدان برادر من بی برادری سخت است @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
🔹 ألسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ گدای سفره ی مردم‌ شدم غلط کردم جدا شدم زدرت!گم شدم غلط گردم مرا صدا زدی و رد شدم نفهمیدم تو خوب بودی و من بد شدم نفهمیدم به آن زبان که تو دادی چه ها نکردم‌ من مرا ببخش شمارا صدا نکردم من رفیق بودی و من نارفیق! شرمنده شکسته ام دلتان را!رفیق!شرمنده بیا و دیده خود را ز من ندید بگیر مرا گناه زده!تو نزن ندید بگیر مرا ببخش تو حالا بخاطر زینب بغل بگیر گدارا بخاطر زینب دوباره یک شب جمعه! دوباره آه حسین! رسیده ست به ری بوی قتلگاه! حسین! دوباره فاطمه دارد بنی میخواند گرفته زمزمه دارد بنی میخواند بنی!موی سرت را که چنگ زد مادر؟ به صورت تو عزیزم که سنگ زد مادر؟ لباس دوخته بودم کجاست پیرهنت؟! گرفت‌پهلوی من وقت دست و پا زدنت! هرآنچه نیزه که آمد درآمد از پشتت عقیق رفته که رفته!کجاست‌ انگشتت؟؟ ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به عضویت در کانال شعرای آئینی سازمان👇👇👇 https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
من‌ از آن موقع که طفلی بی زبان بودم حسین.. خادم ناقابل این آستان بودم حسین خرج روضه کردم و زهرا برایم خرج کرد سود کردم پیش تو گرچه زیان بودم حسین از جوانی خوبتر پیرِغلامی شماست شوق پیری داشتم وقتی جوان بودم حسین راه افتادم برایت پیشوازم آمدی هرقدم مدیون لطفی بی کران بودم حسین بین خوبانت من بی آبرو را هم بخر چون سگی در انتهای کاروان بودم حسین من‌ که بودم دیرتر راهی مقتل میشدی کاش یارت میشدم کاش آن زمان بودم حسین عفو کن‌ هروقت راحت آب خوردم در مسیر عفو کن هروقت زیر سایبان بودم حسین تاول پایم فدای پای دخترهای تو بخدا موکب به موکب یادشان بودم حسین خواهری بعد چهل روز آمد و فریاد زد.. بی تو بین مجلس نامحرمان بودم حسین ┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به عضویت در کانال شعرای آئینی سازمان👇👇👇 https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
شعرای آئینی سازمان‌ بسیج مداحان کرمانشاه
#مناجات #شب_نوزدهم_ماه_رمضان #حاج_سید_رضا_نریمانی
شهر را تا خبر لطف کریمان برداشت همه ی میکده را دیده ی گریان برداشت گریه کردیم و خدا بر سر ما دست کشید باری از شانه هر عبد پریشان برداشت تا که گفتیم ببخشید دلش زود شکست نام مارا خودش از دفتر خسران برداشت غصه خوردیم ولی غصه و غم هارا برد گفت باید که غم از سینه ی مهمان برداشت پارسال آمده بودم که دگر توبه کنم باغ اعمال مرا آتش شیطان برداشت بعد یک عمر به این خانه پناه آوردیم گرد و خاک از تن ما با لب خندان برداشت کار ما خورد به یک مانع بسیار بزرگ تا که یک مرتبه گفتیم علی جان!برداشت دست در دست یداللهی مولا دادیم پای ما را علی از خار مغیلان برداشت دست خط علی امروز به تقدیر من است سختی راه ازین بنده ی حیران برداشت من شب قدر فقط کرببلا میخواهم باید از کرببلا توشه فراوان برداشت من حسینی شده ام چون که خودش خواسته است کام مارا پدر از تربت جانان برداشت موقع ذبح سرش در بغل زهرا بود شمر سر را به غضب از روی دامان برداشت دوسه روزی بدنش روی زمین ماند ولی دشت را بوی خوش آن تن عریان برداشت   ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━┛ ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━
خیره به آسمان شده این دیده‌ی ترم من بی کس همیشه‌ی تاریخ، حیدرم... یک روز آب خوش به گلویم نرفته است از ابتدا غریب مرا زاد مادرم امشب فقط به فاطمه‌ام فکر می‌کنم آغوش باز کرده در این شام آخرم افطار تلخ من به نمک باز می‌شود خرما چرا گذاشته زینب برابرم ای کوفه خوش بخواب علی رفتنی شده راحت شدید از من و فریاد منبرم وقت اذان شده‌ست مهیای رفتنم شمشیرتان کجاست؟ بکوبید بر سرم الله اکبر! أشهد حیدر بلند شد... یارب گواه باش که پُر گشته ساغرم ** فُزْتُ وَ رَبِّ کَعبه! سرم غرق خون شده این را برای فاطمه سوغات می‌برم من را رها کنید خودم راه می‌روم حالا که ایستاده دم خانه دخترم زینب بمان به خانه که خانه‌ست جای تو... این کوچه نیست جایِ تو ای بانویِ حرم از کوچه رد شدن به تو یک‌روز می‌رسد از حال و روز کوفه‌ی آن‌روز مضطرم فریاد می‌زنند ببینید اسیر را فریاد می‌زنی که خدا نیست معجرم فریاد می‌زنند که خیراتشان دهید فریاد می‌زنی که زنسل پیمبرم فریاد می‌زنند که زینب! حسین کو؟ فریاد می‌زنی که به نیزه‌ست دلبرم   ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━┛ ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━