#وداع_با_محرم
ما هر چه بود پای محرم گذاشتیم
در چَشم ها دو چِشمه ی زمزم گذاشتیم
قطعاً دعای فاطمه پشت و پناه ماست
وقتی دم حسینیه پرچم گذاشتیم
ما ارث گریه از پدر خویش برده ایم
پا جای پای حضرت آدم گذاشتیم
این اشک ها برای تو باشد ، حسین جان
شاید به روی زخم تو مرهم گذاشتیم
تفسیر روضه هاست ، حروف مقطعه
جان را میان سوره ی مریم گذاشتیم
خیلی حسین زحمت مارا کشیده ای
خیلی برای روضه ی تو کم گذاشتیم
یک عمر دم حسن شده و بازدم حسین
این عشق را به سینه دمادم گذاشتیم
یک اربعین زیارت مارا ردیف کن
ما هر چه بود پای محرم گذاشتیم
#احمد_ایرانی_نسب
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah
#به_امید_بازگشایی_راه_کربلا
شد بسته راه وصل و گرفتم بهانه اش
آه از دَمِ فراق و غمِ شاعرانه اش
امشب به خانه آمده تا مرهمم شود
آن پرچمی که گنبد او بود خانه اش
(همچون انار، خون دل خویش میخورم)
اشکم گواه میدهد از دانه دانه اش
شب تا سحر ،خوشم که به یادش گریستم...
شب...آه! یاد مادر و غسلِ شبانه اش
یادِ خرابه...یادِ نمازِ شکسته و...
_شاعر ،شکست! در غزلِ عاشقانه اش_
امشب گواه میدهد این دل که میرسم
پای پیاده تا حرم ...این هم نشانه اش:
(ما را حسین،دور خودش جمع میکند)
قلبِ من و تو و همه-عالم، رسانه اش
#عارفه_دهقانی
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah
#اول_صفر_ورود_به_شام
کوفه که شهر علی بود چنان کرد به من
وای از شام که بغض پدرم را دارند
سرهرکوچه معطل شده ام خسته شدم
چشمشان کور! همه قصد تماشا دارند
سر بازار که رفتیم سرم داد زدند
ای ابالفضل بیا نیت دعوا دارند
دست بر دامن من داشت رقیه!میگفت
عمه جان!باز هوای زدنم را دارند
جگرم سوخت زمانیکه رقیه میگفت
عمه جان!اینهمه دختر همه بابا دارند
دخترانی که پس پرده عصمت بودند
بعد تو در وسط مجلس می جا دارند
#سید_پوریا_هاشمی
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah
#زبانحال_حضرت_رقیه_س_با_پدر
تا غربتِ شامِ بلا، من پا به پای عمّهها
هم در پیِ راسِ جدا، بس رفتم اُفتادم ز پا
امشب چقد کردم دعا، بابم نمی آیی چرا؟
می نالم از این خارِ پا، یکدم بغل گیری مرا
در کنجِ ویران ای خدا، چون مرغِ بی بال و پرم
عمّه تو را جون پدر، یک لحظه بنشین در برم
کنجِ خرابه مبتلا، از دستِ ظلمِ نا روا
در هر قدم کردم صدا، بابم بیا بابم بیا
بی معجر و بی اقربا،آخه چطور تاب آورم
عمّه میدونم که برات هر لحظه من درد سرم
راسِ پدر بر نیزه ها، جسمِ پدر در کربلا
در غربتِ نا آشنا، گیرم برای او عزا
از بعدِ عاشورا بگو، آخه چه شد آب آورم
هر دم جلوی چشم من، بر نیزه راسِ اصغرم
آه از سر و تشتِ طلا، وای از سرو چوبِ جفا
در بزمِ کفرِ بی حیا، زخمِ دلم را کرده وا
تا خیزان خورده پدر از بعد آن دیدهترم
عمّه خمیده گشتهام اینَک به مثل مادرم
من کودک دردانهام زخمی ترین پروانه ام
دلخسته در ویرانه ام، گم گشته راهِ خانه ام
در کوی غم در به درم ، چوبِ جفا روی سرم
این حجمِ کوهِ غصه را،در سینه با خود می برم
هر لحظه چشمانم به در، کی بابابم آید از سفر
بینم اگر روی مَهش، گویم مرا با خود ببر!
بابا حسین بابا حسین، بابا حسین بابا حسین(۲)
#هستی_محرابی
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah
#امام_حسین_علیه_السلام_سوختگان_در_راهش_رجایی_و_باهنر
ای که لبریز عطایی یا حسین
یک جهان داری فدایی یا حسین
ای سبب خیز حیات پاک دین
جان حق ، خون خدایی یا حسين
یک شهید در مسیرت باهنر
یک شهید تو رجایی یا حسین
این شهیدان کشته ی راه تواَند
تو شهید نینوایی یا حسین
این شهیدان سوختند از شعله ها
تو شهید سر جدایی یا حسین
این شهیدان روبرو با صد شرر
تو شهید باالقفایی یا حسین
این شهیدان شمع هر بزمند و تو
ماه روی نیزه هایی یا حسین
این شهیدان تشنه ی مهرت ، وَ تو
تشنه ی آب بقایی یا حسین
کربلا هر گوشه اش لبریز عشق
تو تمام کربلایی یا حسین
«یاسر» آمد نوحه خوانان بر درت
ده بر او شور و نوایی یا حسین
#محمود_تاری_یاسر
١۴٠١ / ۶ / ٧
#هفته_دولت_شهدا
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah
#شعر_روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
دیدی چٍقدَر زدند من را؟
در کلّ سفر زدند من را
هر وقت شکست چوبٍ نیزه
با تیر و سپر زدند من را
بابا، جلوی رباب عمداً
با تیرِ سه پر زدند من را
دارم اثری ز تازیانه
بر کتف و کمر... زدند من را
یک زجر بسم نبود انگار
هفتاد نفر زدند من را
ما بعد تو خواب هم نداریم
شب تا به سحر زدند من را
دور و بر ما شلوغ کردند
در بین گذر زدند من را
پهلوم شکست لحظه ای که
بر کوبه ی در زدند من را
صد بار به سنگِ روی دیوار
با صورت و سر زدند من را
دیدند یتیمم و اسیرم
دختر وَ پسر زدند من را
گهگاه برام گریه کردند
با دیده ی تر زدند من را
بدجور دلم شکست، وقتی
پیش تو پدر، زدند من را
ایامِ کنار تو چه خوش بود
انگار نظر زدند من را
دور سر تو شراب خوردند
آتش به جگر زدند من را
با چوب لب تو را شکستند
بر سینه شرر زدند من را
آثارِ عمو نداشتن بود
اینقدْر اگر زدند من را
#وحید_محمدی
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah
#اول_صفر_ورود_به_شام
از دم دروازه معلوم است بد تا میکنند
خیره سر هایی که زینب را تماشا میکنند
گاه با شمشیر و نیزه گاه با رقص و طرب
دور بی بی های روی ناقه بلوا میکنند
شمر با اعوان و انصارش دوباره میرسند
کربلای دومی را باز برپا میکنند
شهر را مانند روز عید آذین بسته اند
با صدای پای هر رقاصه غوغا میکنند
تا که نرخ هر النگو بیشتر بالا رود
زرگران بالاتفاق این پا و آن پا میکنند
کاش تنها سنگ باشد روی پشت بام ها
میزنند آیینه را با هر چه پیدا میکنند
دختران قافله با ذکر وا أماه خود
پای زهرا را میان کوچه ها وا میکنند
آستین پاره ای دارند جای روسری
باهمان هم_ آه_ ناچارا مدارا میکنند
در میان این حراجی پیش چشمان رباب
بر سر گهواره ی شش ماهه دعوا میکنند
نی اگر که خم شود یکبار دیگر بچه ها
بوسه هایی هدیه بر لبهای بابا میکنند
داغ پشت داغ تنها کار تیر و نیزه نیست
خیزران ها هم چه کاری با جگرها میکنند
#علیرضا_خاکساری
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah
#کاروان_اهل_بیت_ع_در_شام
#مجلس_یزید_ملعون
چوب ستم و سر بریده
والله قسم نـدیده دیـده
این لعل لبی که میزنی چوب
پیغمبــر اکـرمش مکیده
هر کس سر نی زده است سنگش
قرآن ز دهان وی شنیده
آهسته بزن که پای این طشت
رنگ از رخ فاطمه پریده
آهسته بزن که دور این سر
سروِ قد مصطفی خمیده
آهسته بزن که ایستادند
یک مشت اسیر داغدیده
آهسته بزن که سینهاش را
از ضرب سنان «سنان» دریده
هم دشمنش از جفا زده سنگ
هم قـاتلش از قفـا بریده
والله قسم گـریسته خـون
تیغی که بر این گلو رسیده
هم لب ز عطش دو چوبه خشک
هم خون دل از دیده چکیده
کی دیده کنار مجلس می
قرآنِ به خاک و خون کشیده
از زخم، سرش گرفته بوسه
بادی که به صورتش وزیده
«میثم» شررِ غمِ حسین است
روحی که به پیکرت دمیده
#استاد_غلامرضا_سازگار
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah
#مصائب_اول_ماه_صفر
از این خلق شامی خدا نگذرد
از این بد مرامی خدا نگذرد
به توهین بر اهل بیت ِ ولا
ز بی احترامی خدا نگذرد
خدا نگذرد از گروهی پلید
از آل شیاطین از آل یزید
چها شد به حال دل اهل بیت
عزا خانه شد محفل اهل بیت
به طشت طلا راس سالارشان
چه ویرانه ها منزل اهل بیت
پذیرایی از قافله ننگشان
شکسته دل لاله از سنگشان
حرام ازل روح طاعاتشان
نبوده محبت مراعاتشان
به دروازه های جهنم رسد
عذاب ابد کل ساعاتشان
مبدل شود بر عزا ، هروله
که شد موجب شادی حرمله
مسیری که شد کاروان در عبور
خلایق تمامی به جشن و سرور
یکی مست باده به رقص آمده
به پای سر ِ آمده از تنور
لگد زد به نیزه که شد آن چنین
سر روی نی واژگون بر زمین
بلند مرتبه شاه ِ کرب و بلا
در افتاده از نیزه در کوچه ها
دوباره رخ ماه و خدالتریب
به زیر سم مرکب و دست و پا
همه ناکسانه هجوم آورند
لگد میزنند و ثوابی برند
تمام گذرها پر از کینه بود
که بغض ِ علی کنج هر سینه بود
زدند و شکستند به هر چه که شد
پر از رَد سنگی بر آئینه بود
یهودی گرفته کمین وای من
خریدار ناموس دین وای من
چه بر حال غم بار زینب گذشت
تمامش به آزار زینب گذشت
به بازار و انظار نا محرمان
خدا تا کجا کار زینب گذشت
در آن کاروان آب و تابی نبود
بر اهل پیمبر حجابی نبود
دل قافله جمله در التهاب
جراحاتشان زخم ضرب و عتاب
کشیده شده کار غم دیده گان
به جمعی حرامی به بزم شراب
الهی مداوم غروب یزید
خدا بشکند دست و چوب یزید
به هر ضربه ای گوهر جان شکست
چرا حرمت روح قرآن شکست
به مستی چنان ضربه زد ناگهان
لبش زخمی و دُر دندان شکست
یکی زد صدا ضربه ها را نزن
به لب های فرزند زهرا نزن
#محسن_غلامحسینی
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah
4_5861816630241133464.mp3
7.49M
⇦🕊روضه و توسل جانسوز ویژۀ شهادت حضرت رقیه سلام الله علیه و اسارت خاندان آل الله _سید مهدی میرداماد ↯
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ به جرم بی گناهی زد ... یه لاتِ بینِ راهی زد
یكی دوبار به جایِ من ، عمه ام رو اشتباهی زد ...
خدا لعنتش كنه،اون كسی رو كه رویِ ما اسم خارجی گذاشت
همونی كه با غنیمتی های ماتوی بازارهای شام حراجی داشت
دلم می خواد بگم به زجر، حداقل برایِ یه بار، سربه سر یتیم نذار
گوشواره ام رو خودم می دم، به زورِ سیلی در نیار...
یه نفر پیدا نشد بهش بگه،آخه رو یتیم كی شمشیر میكشه؟
از شبی كه خوردم از ناقه زمین،همۀ استخون هام تیر میكشه
برام سواله كه چرا،این همه نقشه كشیدن،ما رو زدند و خندیدن
همش برایِ اینه كه، چشم عموم رو دور دیدن ...
عمو عباس اگه بود كنار من،كی میتونست به ما چپ نگاه كنه؟
با طناب دستامونُ ببنده و وارد بازار شام كنه ...
#سید_مهدی_میرداماد
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_صفر
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah
4_6050882941741960766.mp3
708.4K
#شور_لطمه_ای_اسارت_آل_الله
#سبک_سامونم_کربلا
☑️بند اول
آه از شام بلا
میزدن نامردا ما رو بی هوا
وقتی میفتادیم زیر دست و پا
آی از شام بلا
آه توی ازدحام
توو شلوغی های دروازه ی شام
شامیا میکردن هتک احترام
به ناموس امام
آه از شام خراب
وقتی که از سرت خونای تازه میریخت
قلب زینب از هم گسیخت
☑️بند دوم
آه ازشام خراب
از جفاهای اون قوم ناصواب
برده بود مارو تو بزم شراب
آه ازشام خراب
آه از آتیش و دود
میسوختیم توی شام از عمق وجود
توو محله های های اون قوم یهود
تو محل یهود میزدن مارو بی امون
عقده داشت هر کی از بابامون
☑️بند سوم
آه وا محمدا
خون تازه میریخت از روو نیزه ها
از سر علمدار و خون خدا
آه وا محمدا
آه بیداد از فلک
روی زخم ماها میریختن نمک
بچه ها با ناله میگفتن کمک
آه عمه جان کمک
توی شام میزدن حرفای بد و ناسزا
به ناموست و بچه ها
☑️بند چهارم
آه از شام بلا
از جفای قوم پست و بی حیا
از سر بریده از تشت طلا
آه از شام بلا
آه دلا رو سوزوند
حرومی با چوب رو لبها می نشوند
تا حسینم ایه ی قرآن میخوند
آه تا قران میخوند
لب داداش من میشد اونجا غرق خون
تا میزد لعین خیزرون
#مجید_مرادزاده
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah