eitaa logo
شهدای گمنام لواسانات و رودبارقصران
380 دنبال‌کننده
5هزار عکس
2.4هزار ویدیو
28 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️معلمی مخلص و بسیجی ایثارگر؛ از کلاس درس تا جبهه‌ها 🔹شهید حاج محمدعلی زمانی نمونه‌ای از ایثار و مسئولیت‌پذیری بود. او علاوه بر پرداخت هزینه زندگی چند خانواده بی‌سرپرست، در روزهای تعطیل به روستاها می‌رفت و خانه‌هایی برای نیازمندان می‌ساخت. 🔹در دوران معلمی، همیشه پیش از سایر همکاران حاضر می‌شد و در آغاز انقلاب با ترتیب دادن تظاهرات و توزیع بیانیه‌ها، نقش مهمی ایفا کرد. شهید زمانی در سال ۱۳۵۵ ازدواج کرد و دو پسر و یک دختر داشت. @AkhbareFori
♦️گلوله در کلاس عشق؛ ترور معلم انقلابی در برابر چشمان شاگردانش 🔹شهید حجت‌الاسلام ابوالفضل پیرزاده، معلمی مهربان و روحانی روشنگر بود که شاگردانش او را عاشقانه دوست داشتند. 🔹روز حادثه، وقتی از مدرسه بیرون آمد، دشمنان ایمان با گلوله‌های کینه سر راهش ایستادند. 🔹او پیش از هر چیز شاگردانش را از خطر دور کرد و خود، آماج ۱۳ گلوله شد. 🔹درس آخرش ایثار بود؛ معلمی که جانش را سپر شاگردانش کرد. @AkhbareFori
♦️با پلاتین در پا و ایمان در دل، تا آخرین قدم ایستاد 🔹بهروز پازوکی، رزمنده‌ای از گردان محمد رسول‌الله(ص)، پنج سال از عمرش را در جبهه‌ها گذراند. 🔹سه بار مجروح شد و در آخرین بار، پایش به‌شدت آسیب دید. پزشکان گفتند باید قطع شود، اما پدرش حاج مصطفی با ایمان گفت: «گچ بگیرید، ان‌شاءالله خوب می‌شود.» 🔹پایش درمان شد، بهروز با پلاتین در پا و عصا در دست دوباره راهی جبهه شد، مأموریت شناسایی را بر عهده گرفت و شجاعانه تا آخرین نفس جنگید. @AkhbareFori
هدایت شده از خبر فوری
♦️قهرمان بی‌ادعا در روزهای آتش و ایمان 🔹با آغاز غائله‌های ضدانقلاب در جنوب و غرب کشور، شهید عباس کریمی قهرودی بی‌درنگ راهی میدان شد. از ایرانشهر تا کردستان، با شجاعت و ایمان در خط مقدم ایستاد؛ نقشی مؤثر در آزادسازی سنندج ایفا کرد و در مریوان، با لباس مبدل، اطلاعات حیاتی از دشمن به دست آورد. 🔹روایتی از مردی که امنیت وطن را بر آسایش خویش ترجیح داد. @AkhbareFori
♦️اشک‌های آخر و نوارهای رازآلود شهید عاملو 🔹شب‌های پایانی عمر، شهید کاظم عاملو حال و هوایی دیگر داشت؛ بدنش می‌لرزید، عرق بر چهره‌اش می‌نشست و در خلوتی عارفانه با خدای خویش سخن می‌گفت، همرزمانش نوارهایی از نجواهایش ضبط کردند که هنوز بوی حضور شهدا می‌دهد. 🔹او در حسینیه غرق اشک بود، دیرتر از همه بیرون می‌آمد و در سجده‌های طولانی‌اش گویی در عالمی دیگر سیر می‌کرد. 🔹صبح شهادتش، همچنان در مسیر جبهه ذکر می‌گفت و اشک می‌ریخت؛ تا لحظه‌ای که اشک‌های زمینی‌اش با خون شهادت یکی شد. @AkhbareFori
♦️از کلاس درس تا میدان نبرد 🔹شهید محمد عبدی از فعالان فرهنگی و بسیجی دهه هفتاد بود که از دوران دبیرستان در هدایت فعالیت‌های فرهنگی و بسیج نوجوانان نقش مؤثری داشت. 🔹او پس از ورود به معلمی، هم‌زمان با فعالیت در سپاه و سازمان فرهنگ، به ایرانشهر اعزام شد و با ایمان و تلاش خود روح تازه‌ای به نیروها بخشید. 🔹سرانجام در یکی از مأموریت‌ها توسط اشرار هدف گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید. @AkhbareFori
♦️رؤیایی که حقیقت شد؛ راهنمای پدر برای یافتن پسر 🔹شهید احمد زیار لاریمی نوجوانی باایمان، شجاع و استوار بود که با وجود سن کم، برای دفاع از وطن راهی جبهه شد. 🔹هنگام ثبت‌نام، چون قدش کوتاه بود، زیر پایش آجری گذاشتند تا بلندتر دیده شود و بتواند در صف اعزام بایستد. 🔹سال‌ها بعد از شهادتش، پدرش خوابی دید که احمد در آن محل دفنش را نشان می‌داد و می‌گفت: «پدر، اگر دنبال ما بیایی، ما را پیدا می‌کنی.» همان خواب، نشانه‌ای شد برای کشف پیکر احمد و همرزمانش در همان نقطه‌ای که گفته بود؛ رؤیایی که مسیر جست‌وجو را به حقیقت رساند. @AkhbareFori
♦️نوجوانی که با لبخند به دیدار خدا رفت؛ روایت ایمان 🔹شهید روح‌الله رشنوادی، نوجوانی بود که از همان ۱۲ سالگی با شور و ایمان در راه انقلاب گام گذاشت. عشق به امام خمینی(ره) و آرمان‌های انقلاب در وجودش ریشه داشت و بعدها او را تا خط مقدم جبهه‌های غرب و کردستان رساند. 🔹پس از پایان تحصیلات، در قالب پاسدار وظیفه با شجاعت و لبخند قدم به میدان نبرد گذاشت و همرزمانش از ایمان و روحیه بلند او بسیار گفته‌اند. 🔹در عملیات والفجر ۱۰، وقتی ترکش خمپاره پیکرش را شکافت، آرام و مؤمن زمزمه کرد: «السلام علیک یا اباعبدالله». همان لحظه، آرامش و یقینش در دل همرزمانش جاودانه شد؛ @AkhbareFori
♦️هلَتی مهربان؛ شهیدی که در تپه‌های صبر، لبخند ساخت 🔹شهید مرتضی ساده‌میری با عشق به دفاع از وطن، به لشکر امیرالمؤمنین(ع) پیوست و خدمتش را از گردان ۵۰۳ به عنوان مسئول دسته آغاز کرد. 🔹همرزمانش او را «هلتی» می‌نامیدند؛ چون هشت سال در هلت‌های سخت و بی‌آب‌وعلف ایلام جنگید. 🔹با لهجه شیرین شوهانی و روحیه‌ای شاد، لبخند را به سنگرها هدیه می‌داد و به چهره‌ای محبوب میان رزمندگان تبدیل شد. @AkhbareFori
هدایت شده از خبر فوری
♦️شهید علی بسطامی؛ فرمانده‌ای برای رضای خدا 🔹شهید علی بسطامی در جبهه تنها برای خدا قدم برمی‌داشت. در والفجر ۱۰ بسیجیان را از هر انگیزه‌ی دنیوی بازداشت و گفت فقط برای رضای الهی بجنگید. 🔹با وجود اختلاف‌نظر با فرماندهی دیگر، در آزادسازی مهران با تمام توان ایستاد و گفت: «من برای شخص نمی‌جنگم؛ وظیفه‌ام را انجام می‌دهم.» 🔹آخرین زیارت قبور شهدا را نیز با نهایت تواضع انجام داد؛ نشانی روشن از اخلاص و قلب نورانی‌اش. @AkhbareFori
هدایت شده از خبر فوری
♦️شهید ساده‌میری؛ مردی که سختی‌ها را با لبخند می‌گذشت 🔹شهید مرتضی ساده‌میری، که با علاقه و ایمان وارد لشکر امیرالمؤمنین(ع) شد و مسئولیت دسته در گردان ۵۰۳ شهید بهشتی را برعهده داشت، در میان همرزمانش به «هَلَتی» معروف بود؛ چون هشت سال دفاع مقدس را در تپه‌ماهورهای خشک و سخت ایلام، معروف به «هلت‌ها»، گذراند. 🔹با وجود شرایط دشوار جبهه، لهجه شیرین شوهانی و روحیه شاد او، همیشه لبخند و صمیمیت به سنگرها می‌بخشید و اخلاق متواضعانه‌اش او را محبوب همگان کرده بود. @AkhbareFori
♦️سردار میدان و حقیقت؛ مردی که جنگ را از پشت میز روایت نکرد 🔹شهید علی‌اصغر وصالی طهرانی‌فرد پس از پیروزی انقلاب، با ساماندهی انتظامات زندان قصر نقش مهمی در برقراری امنیت داشت. او سال ۱۳۵۹ به سپاه پیوست و از بنیان‌گذاران اطلاعات سپاه و فرمانده بخش اطلاعات خارجی بود. 🔹همسرش درباره روحیه میدانی او می‌گوید: «اصغر وصالی معتقد بود روایت واقعی جنگ پشت میز نیست؛ راوی باید در صحنه باشد.» 🔹نیروهایش به‌دلیل بستن پارچه‌های سرخ بر گردن، به «دستمال‌سرخ‌ها» مشهور شدند؛ نشانه‌ای که پس از شهادت یکی از جوانان گروه و به عهد انتقام او شکل گرفت. @AkhbareFori