این شهید گرانقدر در دیماه سال 61 ازدواج میکند. یکی از همرزمانش خاطرهای از این دوران و انتخاب شهید دارند:
وقتی این شهید عزیز میخواستند ازدواج بکنند، از خانوادهای خواستگاری کردند که آنها شرط کرده بودند اگر این وصلت صورت بگیرد، نباید حجت به جبهه برود. شهید فتوره چی چون دیده بودند که آنها بر شرط خود اصرار دارند با وجود علاقهای که برای وصلت با آن خانواده داشت، از آن صرف نظر میکند. بعد هم با یک خانواده دیگر وصلت کردند و به همسرشان میگویند من شما را به جبهه خواهم برد.
همسرش از دوران کوتاهی که با هم بودند این گونه یاد میکند:
من و حجت در دی ماه 61 با هم ازدواج کردیم. دو ماه و نیم بعد از ازدواجمان به جبهه رفتیم. در اوقات فراغت جبهه، مرا به مناطق مسکونی منهدم شده میبرد و شرح چگونگی آزاد کردن آنها را بیان میکرد. یک روز برای آزمودنش به وی گفتم: به شهر خودمان برگردیم و مدتی آنجا بمانیم. او با لبخند جواب داد: اگر ناراحتی برویم. ولی میدانی که نمیتوانیم پاسخگوی شهیدان مان در روز قیامت باشیم. او میگفت همسرم همیشه سعی کن حتی خانه داری و آشپزی و امثال این کارها را نیز برای رضای خدا و با نیت الهی انجام دهی. این گونه فکر نکن که کارها را صرفا برای رضایت شوهرم میکنم. نه کارها باید برای رضای خدا خالص باشد.
اگر با گلوله توپ کشته نشوم آبرویم میرود
یکی از همرزمانش میگوید:
شهید فتوره چی بارها میگفت: خدا نکند حجت با گلوله کلاش و ترکش شهید بشود. حجت باید با گلوله توپ کشته شود. و الا آبرویم میرود. همرزمانش این جملات را مزاح و شوخی تلقی میکردند. در مرحله دوم عملیات والفجر 4 بود که راهی منطقه عملیاتی که حجت در آنجا بود، شدیم. سراغ وی را از حمید باکری گرفتم و حمید آقا با دست به محلی که پر درخت بود اشاره کرد و گفت شاید آنجا باشد. چون بیسیم اش قطع شده بود. بعد با شهید صالح الهیارلو به جستجوی منطقهای دیگر کردیم تا اینکه سر بی بدن او را پیدا کردیم. بدنش متلاشی شده بود و قابل جمع کردن نبود.
در بخشی از وصیت نامهاش خطاب به آقا امام حسین (ع) میگوید:
سه سال است که با دیگر پاسداران در جبهه از اسلام دفاع میکنیم و بوی کربلایت رزمندگان را دیوانه کرده است.
و سپس در توصیههایی به مردم میگوید:
بارها در این دشت خونین پاهایم سست شدند که فقط با یاد خدا و یاد تشنه لبان کربلا و یاد مادران جگر سوخته شهدا و یاد یتیمان شهدا دوباره مرا به حول و قوه الهی بلند کرد ...
روحانیت متعهد را یاری نمایید که تنها قشری است که به شرق و غرب وابسته نمیشوند. از تهمت و افترا پرهیز نمایید که آفت انسان است. سعی کنید همیشه امر به معروف و نهی از منکر کنید. به نماز و دعاهایتان تکیه کنید که عامل پیروزی بر نفس است.
فراز آخر وصیت نامه خطاب به همسر شهید است که میگوید:
امیدوارم با صبر زینب گونهای بتوانی خودت را راضی به نبودن من بکنی و بتوانی اندکی از مصیبت و درد زینب (س) را درک کرده باشی.
فریده خوبم من که نتوانستم همسر خوبی برای تو باشم. تو با اینکه از اول ازدواجمان از پدر و مادرت دور شدی توانستی با تحمل دوری از خانوادهات و غریبی باز هم تکلیف خود را در همسری خوب ادا کنی که ان شاء الله مورد قبول خداوند متعال میگردد.
فرزندمان راهراسمی که خواستی نامگذاری کن و جوری تربیتش کن که دنبال رو صاحب اسمش باشد.
بار الها روز اوّل ماه محرّم است با چشمانی گریان و با گامهایی لرزان و روحی پر التهاب جهت طلب عفو و به امید رضایت رو به درگاهت ایستاده ام خود می دانی برای چیست ولی می خواهم با زبان ناله بگویم.خدایا من بغیر تو کسی را ندارم،تویی صاحب من،تویی خالق من،تویی معبود و امید من،تویی که درهایت به تمام توبه کنندگان باز است،خدایا توبة مرا بپذیر،خدایا بیامرز مرا به گناهانی که از من آگاهتری،ببخش مرا به پیمانهایی که با تو بستم و لیکن بدان عمل نکردم خداوندا تو را به عزّت و شرف خانم فاطمه زهرا(س)از گناهانم بگذر.
عجب روزی قلم به دست گرفته ام،روز اوّل محرّم،ماه پیروزی خون بر شمشیر،ماه نشانگر حماسه های اسلام،ماه شهادت سرور شهیدان حسین ابن علی؛
السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح الّتی حلّت بفنائک
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و
علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین
یا ابا عبدالله سه سال است که با دیگر پاسداران در جبهه ها از اسلام دفاع می کنیم و بوی کربلایت رزمندگان را دیوانه کرده است.
یا حسین مظلوم چقدر هستند کسانی که مثل من منتظر آزادی حرم پاکت هستند و چقدر از رزمندگانی در این مسیر در آرزوی دیدنت به خون خود غلطیده اند.
یا امام حسین خیلی آرزو دارم که در کنار حرمت،حرم شش گوشه ات،برای مظلومیّتت و مصیبتت در عاشورایت گریه و زاری کنم باری برای دومّین بار و این بار صدای «هل من ناصر حسین»در دشتهای ایران طنین افکند و یاران خود را دوباره طلبید،پیر و جوان از تمام نقاط به این ندا لبیک گفت من هم یکی از مشتاقان،برای رضای خدا در این دشت سرازیر شدم،خود می دانستم که لایق نیستم ولی به خودم فشار آوردم که شاید از این ندا بهره ای داشته باشم،در این دشت خونین دفعاتی پاهایم سست شدند که فقط با یاد خدا و به یاد تشنه لب کربلا و یاد مادران جگر سوخته
شهداء و یاد ناله های یتیمان شهداءدوباره مرا بقرب الهی بلند کرد.
«الا بذکر الله تطمئن القلوب»
خدایا من برای رضای تو به این هجرت قدم گذاشتم،تو هم در این هجرت راهنمایم باش.ملّت عزیز و از جان گذشته اسلام بخود آئید که مبادا از خدا غافل باشید و جبهه ها را فراموش کنید تازه اوّل کار است،رهنمود امام عزیزمان را به یاد آورید که فرمودند:راه قدس از کربلا می گذرد.
خودتان را برای آزادی کربلا و قدس عزیز آماده کنید،که شهداءدر انتظار خبر پیروزی هستند،بدانید که با جبهه آمدنتان لرزه بر اندام ابر قدرتها می اندازید و خدا و آقا امام زمان(عج)را از خودتان راضی و خشنود می کنید.
یار و یاور حسین زمان خمینی بت شکن باشید،در نماز جمعه ها و دعای کمیل ها برای رزمندگان و جنگ بیشتر دعا کنید،روحانیت متعهّد را یاری نمایید که تنها قشری است که به شرق و غرب وابسته نمی شوند،از تهمت و افتراءبپرهیزید که آفت انسان است،سعی کنید همیشه امر به معروف و نهی از منکر کنید،به نماز و دعاهایتان تکیه کنیدکه عامل پیروزی بر نفس است،سپاه پاسداران این نهاد جوشیده از ملّت را حمایت کنید.
در آخر برای خودم طلب عفو می نمایم،خداوند توفیق عمل به احکام آن و اطاعت از ولایت فقیه را به شما نصیب فرماید.
🌹شهیدمقصودجبلی🌹
شهید مقصود جبلی در یک خانواده فقیر در شهرستان خوی به دنیا آمد. بعداز گذراندن دوره نوجوانی و جوانی عازم جبهههای جنگ میگردد در سال ۵۸ در دره قطور با دموکراتهای دست پرورده آمریکا جنگید و در سال ۵۹ حدود هشت ماه در پیرانشهر بسر برد. در سال ۶۰ به جبهههای باختران (جوانرود، بایگان، پاوه) اعزام شد و سپس به مرخصی آمد و به زیارت مرقد مطهر امام رضا رفت و بعد به کربلای سرخ خوزستان اعزام شد و در عملیات پیروزمند فتح المبین شرکت کرد و شجاعانه با بعثیون عفلقی به مبارزه پرداخت تا اینکه در تاریخ ۶۱/۱/۲۴ برای آخرین بار از خانه خارج شد و دیگر از آن پس به خانه برنگشت و سرانجام در کربلای ایران خورشیدی شد.
شهادت انسان را به درجه والای ملکوتی میرساند شهید شدن در راه الله چقدر زیباست مانند گل محمدی میماند که وارثان خون پاک شهیدان آن را میبویند. مادر مهربانم فکر نکن که به آرزویم نرسیدم و عروسی نکردم، چون وقتی که ترکش خمپاره دشمن برسینه ام اصابت میکند مثل این است که انگشتری عروسی را به انگشتم میکنم. کفن لباس دامادی من است و حجله ام سنگر است و عروسی شهادتم.
🌹روحش شاد🌹
گذری بر زندگینامه
شهید ولی مزرعه لی فرزند ابراهیم خلیل در دهم تیر ماه سال 1345 در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود و در دوران کودکی حس کنجکاوی فوق العاده ای داشت ؛ به طوری که در بین فرزندان خانواده با سایرین فرق های زیادی داشت. در سال 1351 در دبستان سعدی مشغول به تحصیل و در هر کلاس دارای معدلی بالا و از شاگردان ممتاز محسوب می شد . هنوز سوم ابتدایی می خواند که در کلاس های ایدئولوژی و آموزش قرآن شرکت می کرد و از رتبه عالی هم برخوردار می شد . بدین نحو کم کم فعالیتهای سیاسی خود را آغاز نمود و مخصوصاً در فعالیتهای که حجت الاسلام حجازی آنها را هدایت می کرد شرکت می جست و از یاران خاص ایشان عضای فعال پیروان صراط مستقیم به حساب می آمد .
تحصیلات دوره راهنمایی را در مدرسه شفق ( شهید صدر ) گذرانیده و با موفقیت کامل به دوره متوسطه راه پیدا نمود . این دوره نیز همراه با فعالیتهای وی از قبیل اداره بخشی از امورات پیروان صراط مستقیم فعالیت افتخاری در بنیاد شهید ، کمک به فرمانداری در انجام انتخابات و نظارت در کارهای بازار و توزیع کوپن ها و بنیانگذاری کانون فرهنگی شهید مفتح و غیره بود . او مخالف سرسخت گروههای چپ و راست بود و حتی یکّه و تنها با آنها در محیط مدرسه و خارج درگیر میشد طوریکه بعضی شبها به خاطر پاره کردن اعلامیه گروهکها دیر به منزل می آمد . با شروع تجاوز رژیم صدام و با وجود کمی سن در پانزده سالگی در تاریخ 17/08/59 به دوره یک ماهه آموزش نظامی و در آذر سال 1360 برای اولین بار عازم جبهه پیرانشهر شد و بعد از آن بطور مداوم در عملیات های مختلف همچون بیت المقدس ، رمضان ، والفجر ها ، خیبر و غیره و در واحدهای رزمی لشگر های عاشورا بیت المقدس ، قرارگاه خاتم و کربلا و غیره شرکت نموده که جزئیات آن در دفتر خاطرات شهید ثبت گردیده که در صفحات بعدی به اطلاع می رسد . در فروردین 1364 بعلت احساس نیاز به ارتقاء ایده و فرهنگ جامعه وارد حوزه علمیه نمازی خوی شد و در ضمن کوشش برای کسب دانش به کوهنوردی و در تابستان بار دیگر به جبهه عازم شد و بعد از مدتی تحصیل در شهرستان خوی وارد حوزه علمیه قم شد و در تاریخ 20/06/64 مشغول تحصیل در مدرسه الهادی قم گردید . او به مطالعه کتب و جمع آوری آنها علاقه زیادی داشت طوری که از ایشان کتب زیادی به یادگار مانده است . در ایام مرخصی کمتر در خانه بود و بیشتر در جمع آوری کمک های مردمی و نیز در مناسبت ها و مخصوصاً در نیمه شعبان در تزئین و چراغانی مجالس فعالیت چشم گیری داشت . او هرگز حاضر به فاش شدن خدماتش نمی شد و کارهایش به دور از ظاهر سازی و ریا بود طوریکه یکی از دوستان می گوید که وقتی در جبهه خبرنگار سؤال کرد که چه کس بیش از همه در جبهه بوده و با اشاره برادران به سوی او می رود او آنقدر از جواب امتناع می ورزد که حتی موجب ناراحتی خبرنگار می گردد و به نیروهایش دلسوز بود طوریکه یکی از دوستان نقل می کند که یک شب را تا صبح به تنهایی مشغول ساختن چادر شد و صبح که پا شدیم دیدیم بر خلاف سایر واحد ها واحد ما دارای چادر آماده است .
بدین ترتیب عاشقانه با داشتن عشق به شهادت مصمم شد که دیگر از آب خوی نیاشامد و گفت تا پیروز نشده ایم از جبهه بر نمی گردیم و بدین ترتیب از اوایل سال 1365 بجای اینکه مثل همکلاسانش با لباس روحانی از قم به جبهه برود به خوی می آید و با لباس بسیجی عازم می گردد و بعد از ماه ها تلاش در جبهه های جنوب و جزایر مجنون عاقبت مهیای شرکت در عملیات کربلای پنج گشته و بالاخره بعد از تحمل سالها انتظار و فراق یاران به مقصود خویش که شهادت بود نائل شده و شهید دوم از خانواده مزرعه لی بعد از پسر عموی شهیدش ( موسی مزرعه لی ) گردید . و آنچنان چون شیر ژیان خط دشمن را دریده بود که نیروهای خودی پس از شهادت وی قادر به آوردن جنازه مطهرش تا چند ماه نبوده اند و وقتی مجروح می شود هیچ اثری از نیروهای خودی در منطقه نبود و او فقط با بی سیم با پشت جبهه تماس گرفته و وعده استقامت می دهد و با یاران خداحافظی می کند و ملاقات را تا روز قیامت به تعویق می اندازد .
گذری بر وصیت نامه
افلم يسيروا في الأرض فتكون لهم قلوبٌ يعقلون بها أو آذان يسمعون بها.
«آیا مردم سیر در زمین نمی کنند تا قلبی پیدا کنند و تا با آن قلب بیندیشند و از روی خرد تصمیم بگیرند»
به نام الله یاری دهنده جندالله و با درود بیکران بر مهدی (عج) منجی عالم بشریت و با درود بر رهبر عظیم الشان انقلاب اسلامی و با درود بر ملت شهید پرور که همواره پشتیبان جبهه های نبرد حق علیه باطل بودند و با درود به شهیدان را اسلام و قرآن که با خونشان اسلام را زنده
نموده و آبیاری فرموده اند و با درود به اسرای جنگی که با اسارتشان زینب گونه پیام جمهوری اسلامی را به جهانیان رسانیده اند و با درود بر خانواده های شهداء که همیشه پشتیبان ولایت فقیه می باشند برخود وظیفه دانستم تا مانند دیگر شهدای طریق حق و حقیقت چندکلمه ای هر چند ناچیز و بی محتوا نوشته و در این دنیای فانی باقی بگذارم این نوشته های من نه پیامی است بلکه سخن های آخری هستند به انسان هائی که احساس حضور در صحنه و حمایت از انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی و امام امت می کند اما قبل از آنکه شروع به نوشتن چیزهای دیگر بکنم می خواهم مطلبی را به طور خلاصه بیان کنم و این مطلب در این مورد است که آیا ما زنده شده ایم که بخوریم و بیاشامیم و خوشگذرانی بکنیم و با اینکه ظلم کنیم و دیگران را در زیر پاهایمان لِه نمائیم و یا اینکه باید همیشه در زیر ظلم باشیم و صدایمان بیرون نیاید و در این مورد است که شاعر می فرماید :
روزهافکرمن این است و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
زکــجـــا آمـده ام آمـدنـم بـهـر چــه بــود به کجا می روم آخر ننمائی وطنـم
و در اینجا می بینم که شاعر نیز علت بوجود آمدن و زنده شدن خود را سوال می کند و این یک مشکلی است که باید باز شود و حل گردد و این مشکل در بین کسانی هست که به مرگ اعتقاد ندارند . اگر انسان مفهوم مرگ را بداند دیگر این مشکل برایش حل می گردد که برای چه بوجود آمده و آخرش کجا خواهد رفت . وقتی که انسان مفهوم شهادت در راه خدا را درک کرد و فهمید که شهادت در راه خدا انسان را به چه مقامات والایی می رساند دیگر زکجا آمده ام برای او معنی خواهد داد و دیگر گِرهی نیست که باز نمی گردد بلکه این گره باز خواهد شد و اینها هم بر طرف نمی گردد مگر اینکه انسان دل از زندگی و ماندن در این دنیای فانی ببندد و به حیات اخروی فکر کند و دیگر فکرش در این دنیا نباشد که امروز باید من زنده بمانم و کاری به دیگران ندارم و خود را به یک طرف کشیده و از رسیدن به کمال انسانیت عقب بماند. هر گاه انسان هواهای نفسانی خود را بمیراند و به آخرت فکر کند عشق به رفتن در او پیدا می شود و هر گاه در کسِ عشق به رفتن پیدا شد دیکر خود را نمی شناسد و خود را به آب و آتش خواهد زد البته در هده این عشق زود مورد اجابت دوست قرار می گیرد و او در جوانی می سوزد و در عده ای احتمال دارد که پنجاه یا هفتاد سال طول کشد . البته چنانچه در بالا اشاره نمودم همه همه اینها فقط با قلبی پاک و با دلی مخلص مطهر بوقوع می پیوندد و هر کس می خواهد که عشق به رفتن در او شعله ور گردد باید نیّتش پاک باشد و از همه قید و بندهای دنیوی خود را بررسی نماید پس از اینجا نتیجه می گیریم که باید دلمان زودتر از جسممان بمیرد و از این دنیا برود و این میسر نمی گردد نگر با ساده پوشیدن و ساده زندگی کردن و ساده خوردن و ساده آشامیدن و امثال این خصلت ها است که باعث زنده شدن دل می گردد و این گره که گفتیم که چرا بوجود آمده ایم و برای چه هدفی زنده شده ایم فقط توسط عشق به شهادت داشتن گشوده می شود پس هر کس می خواهد که این گره را بگشاید باید به شهادت عشق بورزد و راهی را انتخاب بنماید که این عشق را مستحکم تر و قوی تر نماید و هر کس می خواهد که بداند آمدنم بهر چه بود و برای چه زندگی می کنم باید محسط پشت جبهه را ترک و به محیطی که در آنجا انسان از همه قید و بند ها آزاد است برود و در آنجا است که مفهوم زندگانی برای انسان گشوده می شود و روزگاری هر چند کوتاه به ادامه زندگی می پردازد مثلاً وقتی ما در شهر هستیم فکرمان در پول بدست آوردن یا مقام طلبی است ولی اگر به جبهه برود و در آنجا کشته شدن شهدای ما را ببیند این دیدنیها به او کنک می کند که به واقعیت ناپایدار زندگی خود و به ناپایداری عواطف و روابط پی ببرد پس زمانی که انسان هر روز شاهد مرگ کسی باشد اول احتمال دارد که زندگی برای او زشت و بدون مفهوم باشد ولی عاقبت در جستجوی معنای غیر مادی زندگی خواهد رفت چونکه هر کس که در پیرامون زندگی مادی به جاه و مقام رسیده و محترم گردیده است دستخوش دگرگونی و مرگ است و گره برای چه زندگی کردن را نیز هر کس بخواهد بگشاید باید به واقعیات جنگ ایمان بیاورد چون این جنگ است که این حقیقت را برای ما آشکار تر می سازد و ما را در رسیدن به هدفمان کمک و یاری می رساند و وقتی که انسان به واقعیت عشق به شهادت و جنگ رسید و پی برد در آن وقت است که قلبش لطیف می گردد و در نتیجه در شخص عواطف و احساساتی که کاملاً معقولانه و عقلائی است رشد می کند و این خود مرزی است که اخلاق حقیقی را که متکی به ایثار و شجاعت و پایمردی و جوانمردی و از خود گذشتن است از اخلاق مادی و غیر انسانی جدا می کند و وقتی که این مرز انسان را از اخلاق مادی جدا نمود دیگر انسان از جاه طلبی پرستی پایش را فراتر می گذارد و به عشق می رسد و خودش را می یابد و هر کس که خودش را یافت خدایش را نیز می یابد و هر
کس که خدایش را یافت در مسیری قدم بر می دارد که راه راستین انبیاء و اولیاء است . دیگر انسان اسیر ظلم و هواهای نفسانی نیست پس آن وقت انسان آزاد از همه قید و بندهاست و در آن زمان است که به آن کسی که عشق ورزیده بود او نیز عاشق می شود و وقتی که عاشق شد معشوق او را که او خود را از همه قید و بند ها آزاد گردانیده به طرف خود فرا می خواهد و به اعلی علیین می رساند و در اینجا می گوییم که بخدا قسم که شیرین تر از معراج در این دنیا چیزی وجود ندارد و شیرینی معراج از بین رفتنی نیست . کسانی که بتوانند خود را با حقیقت زندگی وفق دهند و قید و بندها را به پشت انداخته و به سوی معشوق خود بروند مسلماً " او معراج را برای اینها نصیب خواهد نمود و شیرینی معراج را برای آنان خواهد چشانید و اینجاست که از پدرم و مادرم و دیگران می خواهم مرا نیز در این امتحان که در پیش داریم دعا منند و بگوئید که خدایا فرزند و یا دوست ما را از این امتحان بصورت موفقیت آمیز قبول کن و به خیل دیگر شهدای راه حق و عدالت پیوندش بنما و هم چنین دعا بکنید که خداوند متعال از گناهان بیشمار دوران جوانی بگذرد و چون اگر خداوند از همه آنها حساب پس گیرد امیدی به نجات از نار جهنم وجود ندارد
.
بند 1(پدر و مادر)
خودتان بهتر می دانید این جمله ای را هم که می خواهم بنویسم از خود شما ها شنیده ام و یاد گرفته ام که ما به خداوند متعلق هستیم پس چنانچه مالک ما اوست دیگر باید همیشه گوش بفرمان باشیم و هر کاری به خواسته او است سر تسلیم فرود بیاوریم پس حالا که مالک ما خداست از شما می خواهم که در فراق و فقدان من ناراحت نشوید و نمی گویم که گریه نکنید چون فقط گریه است که قلب شکسته مادران و کمر خمیده پدران را تسکین می دهد ولی اما می گویم که هر گاه خواستید گریه کنید امام حسین (ع) و 72 یارش و همانند آنها دکتر بهشتی و 72 یارش را بیاد بیاورید و برای آنها گریه بکنید و همچنین سختیهای زندگی را بزرگ نشمارید صبور باشید . یقین خود را زیاد کنید و سعی کنید از قید و بندهای دنیوی قطع رابطه کنید ، بی ریا باشید ، تفکر کنید و همیشه دعا گوی امام و رزمندگان باشید و اما چند کلمه ای دیگر نیز می خواهم بگویم که پدرم می دانم که تو مرا با چه مشکلاتی بزرگ کردی و می دانم که برای هزینه تحصیلم چه زجرها کشیدی ولی من نتوانستم حق فرزندی را اداء نمایم چون تو از صبح تا شب کار می کردی و ما فقط را خوردن و خوابیدن را بلد بودیم و اما مادرم تو قبل از تولد من برایم اذیتها کشیدی و به خاطر من حرفها شنیدی و برای بزرگ نمودن من زجرها کشیدی و اما من لیاقت فرزندی تو را پیدا ننمودم و همیشه باعث آزار و اذیت تو بوده ام .
بند 2(همسنگران علم و توحید)
از شما می خواهم که سعی کنید کارهایتان برای خدا باشد و در مسیر زندگی بیاندیشید و اندیشه کنید و هر کاری را می کنید درباره آن تفکر کنید و همچنین در مورد خواندن درس نیز تفکر کنید و این را نیز من اشاره می کنم و فقط خواندن درس فایده ای برای ما ندارد شما باید در هر دو جبهه علمی و نظامی کوشا باشید باید شما به درون جامعه نفوذ کنید تا درد درون را حس کنید پس خود را با موقعیت جامعه وفق بدهید و کبر و غرور خودبینی را از سر خود پرت کنید و به اسلام و امام و انقلاب بیاندیشید . سعی کنید در فعالیت های سیاسی و عبادی شرکت داشته باشید و ضمنا " از تمامی برادران چه با آنهایی که در گیری هایی داشتید چه حق و چه ناحق و چه از دیگر برادران حلالیت می طلبم و امیدوارم که مورد عفو آنان قرار بگیریم . و ضمناً از اساتیدی که برایم زحمت کشیده اند قدردانی می نمایم و از خداوند برای آنان اجری وافر تقاضا مندم و از برادران طلبه می خواهم که خودشان را پر بار کنند ومنبعی برای جوابگویی به سوالات گوناگون جامعه اسلامی باشند و نیز به برادران پاسدار بگویید که نام مرا پاسدار نگذارند که چون در زندگی لیاقت نداشتم .
بند 3(دوستان و همشریان)
می دانید که چه می کشیم و مانند شمع می سوزیم ولی صدایمان بلند نمی گردد اما آنهایی که با ما آشنایی دارند می دانند که ما چه زجرها که نکشیده ایم و حالا که این را می نویسم دو نوع احساس برای من بوجودمی آید . یکی اینکه می خواهم هر چه زودتر شهید بشوم و از این دنیای فانی وداع نمایم ولی اما می ترسم که در فقدان من گروهی از نا آگاهان بر ظلم های خود افزایش دهند و خون امت حزب الله را بمکند و دیگر اینکه می خواهم بمانم و در مقابل این یک عده ای نفوذیهای از خدا بی خبر قد علم نمایم تا اینها را مجبور به فرار نمایم ولی باز نمی شود چون فکر برادران شهیدم را می کنم که به معشوق پیوسته اند و من هم می خواهم که ادامه دهنده راه آنان باشم . خلاصه ما نتوانستیم در این دنیا آزاد زندگی بکنیم و همیشه زجرها کشیده ایم البته من و دوستانم بلکه اکثریت حزب الله و این هم از اینجا سر چشمه می گرفت که هر عده فرمایشات امام را طوری تفسیر و برای باند خود توجیه می کرد.
🌹فرازی از وصیت شهید ولی مزرعه لی:
ای عزیزان از همه می خواهم که پشتیبان ولایت فقیه باشند ، از نماز جمعه که نمازی سیاسی و عبادی و مجمعی عظیم برای گوشمالی دادن به امپریالیسم جهانی و کمونیسیمبین الملل است پشتیبانی کنید و صف های آن را فشرده تر کنید .جبهه ها را با مال و جان یاری نمایید . یار و پشتیبان روحانیت اصیل باشید و به آنان احترام بگذارید که آنان تاج سر امت اسلامند . در دعاهای کمیل و ندبه و ... شرکت کنید و یک خواهش دیگر که دارم و به آن تاکید می کنم این است که شما را قسم می دهم به خون شهیدان ایران از سال 42 تا حالا نگذارید که مسئولین خائن و متقلب در تشییع جنازه من شرکت نمایند و همچنین افراد ضد انقلاب و از همه آنهایی که به آنها بدی نمودم طلب حلالیت می نمایم و امیدوارم که دعای امام از یادتان نرود و اما خداوندا به بهشتی و یارانش به حسین و انصارش بگو که صدای مظلومیت آنان را به عالمیان رساندیم ولی فقط آنان نبودند که مظلوم واقع شدند یک عده از مسلمانان نیز مظلوم واقع شدند ولی کسی صدای مظلومیت این ها را نشنید و به مهدی (عج) بگو که این انقلاب را تا نهضت حضرت مهدی (عج) با چنگ و دندان محافظت خواهیم نمود و به شهیدان بگو که رزمندگان برای گرفتن خون آنان از دشمن آماده اند و همه این باقی ماندگان نیز آماده شهادت هستند .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌نامه دختر
سرگردشهید مهدی مردانی به پدرشهیدش🌷
🔹این شهید والا مقام که ازپاسداران دلیرسپاه پاسداران بودند،درحین انجام عملیات درمنطقه عملیات سردشت به درجه شهادت نائل شدندوپیکرشان درسال ۹۷ در مزای شهدای شهرستان خوی به خاک سپرده شد
🌷روحشان شاد🌷
@Shohadaye_khoy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آهنگ پیشواز گوشی شهید محبوب نوری اصل
🌷بِسم ربِّ الشُهداء🌷
💌"هدایای شما محضرروان پاک شهدای والا مقام شهرستان خوی"
ختم "صلوات " امروز
به نیت
❤️شهید داوود صمدلویی❤️
سهم شما ۵ صلوات 😊
قبول باشه😍
@Shohadaye_khoy
🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
🌹سردار شهید مرتضی بصیری
سردار شهید مرتضی بصیری
شهید مرتضی بصیری در بهمن ماه ۱۳۴۲ در خانواده ای مذهبی و متدین در شهرستان خوی دیده به جهان گشود . والدین این شهید بزرگوار ، دیندار ، تحصیل کرده ، آگاه به مسائل سیاسی و معتمد محل بودند که همین امر باعث تعالی اخلاقی ، دینی و معرفتی این شهید سر افراز گردید .شهید بصیری از همان اوایل کودکی ، ضمن تحصیل ، مسائل مذهبی و اعتقادی را در الویت امور زندگی خود قرار داده و اکثر اوقات خود را در مسجد محل و هیئتهای مذهبی منجمله هیئت قائم حسینی ( مسجد حاج میرزا یحیی ) حاضر و با عشق و علاقه خاصی ارادت خود را به اهل بیت عصنت و طهارت و سید و سالار شهیدان ابراز مینمود .
نوجوانی شهید بزرگوار مصادف با آغاز انقلاب بزرگ اسلامیملت ایران بود که حضور یکپارچه مرحوم در بطن مسائل انقلاب ، از تظاهرات خیابانی ، درگیری با ضد انقلابیون ، پاسداریهای شبهای قبل و بعد از پیروزی نشان از بلوغ فکری و سیاسی ایشان داشت . حضور فعال آن شهید در کنار هم قطاران و همرزمان در پایگاه شهید صمصامی(مسجد حاج میرزا یحیی ) و با شروع جنگ تحمیلی به عنوان یک بسیجی جان بر کف و رزکنده و مخلص در جبههها و شرکت در عملیات مختلف و ایثار و از خود گذشتگیهای آن فقید سعید نشانگر عشق و علاقه وافر او به رهبر ، انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامیایران بود .حضور مداوم او در جبهههای جنگ و سنگر تحصیل و پایگاه بسیج تا اواسط سال ۱۳۶۵ به طول کشید و از همان سال به نیروی هوایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامیایران پیوست و پس از طی وفقیت آمیز دورههای آموزشی لازم در داخل و خارج از کشور اعم از آلمان و فرانسه و اکراین و …. به عنوان مهندس پرواز مشغول به انجام وظیفه گردید و در همین راستا تلاش مستمر و خستگی ناپذیر ، او را به درجه ای رسانید که به عنوان استاد پرواز ادامه خدمت داد . در کنار خدمت مقدس پاسداری به دلیل علاقه روز افزون او به تعلیم و تربیت نونهالان و جوانان غیور ایران اسلامیدر آموزش و پرورش استان تهران به عنوان مربی پرورشی و تربیتی به تربیت نوجوانان همت گماشت . در رابطه با خصوصیات اخلاقی آن شهید بزرگوار موارد ذیل به صورت خلاصه قابل ذکر میباشد :
سکوت توأم با تدبر و تفکر از بارزترین صفات اخلاقی ایشان محسوب میشد . با وجود کسب رتبههای برتر علمیتخصصی و هنری که همگان را به حیرت وا میداشت همواره مهر سکوت بر لب زده بود و از طرح و ابراز موفقیتهای بیشماری که نائل آمده بود حدالامکان خود داری مینمود .
تلاش و پیگیریهای مجدانه در خصوص تمام امور محوله توأم با تلاش و اخلاص از دیگر صفات بارز اخلاقی آن شهید بزرگوار بود و در همین راستا به مدارج عالی هنری در زمینههای نقاشی ،طرحی و سیاه قلم . تذهیب دست یافت و بارها به طرق مختلف توسط مسئولین مورد تقدیر قرار گرفت و قابل تأمل اینکه همواره این تجارب و اندوختهها را در خدمت انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی و آموزش نو نهالان قرار داده بود
عشق و علاقه بی حد به تربیت نوباوگان و نوجوانان ذره ذره وجود او را فرا گرفته بود و از دغدغههای قلبی ایشان تربیت نسل بعدی انقلاب ، حفظ آثار ارزشمند نظام اسلامیو جنگ تحمیلی و انتقال این ارزشها به نسلهای آتی بود و همین امر سبب شد ایشان در مبحث علوم تربیتی از نزدیک وارد شده و سالهای متمادی در کنار امور نظامیو تخصصی با شور و شوق وصف ناپذیر به تربیت نسل جوان همت گماشت و بیش از یک دهه با آموزش و پرورش استان تهران همکاری نموده و افتخارات تربیتی فوق العاده ای برای سالهای آتی و نسل جوان به ودیعه گذارد .
نوآوری ، خلاقیت و قابلیت ابداع از دیگر خصیصههای آن شهید چه در امور تخصصی و چه در امور زندگی و چه در سایر امور بود. طبیعت زندگی آنست که افراد خلاق همواره از افراد گمنام زبده برگزیده میشوند .
مقبولیت عام و عمومی، بارزترین صفت شهید بصیری بود . بطور کل سجایای اخلاقی عامه پسند آن شهید نزد بزرگ و کوچک از مقبولیت لازم برخوردار بوده ، چه در زمان حیات و چه پس از شهادت . حضور یکپارچه و عموم مردم حتی دانش آموزان و دانشجویان پرواز چندین سال قبل وی در شهرهای اصفهان و کاشان و … در مراسمهای یادبود آن مرحوم شاهد بر این ادعاست .
حضور شهید سر افراز در پایگاه شهید صمصامیدر اوایل انقلاب و شروع جنگ تحمیلی منجر به ایجاد روابط عاطفی شدید با سایر شهدای بزرگوار این پایگاه گردیده بود . گذشته از خلقیات و سکنات عامه پسند ، این روابط وابستگی شدید ایشان را به نظام و انقلاب مستحکمتر مینمود . این شهید والا مقام خود را مدیون به خون شهدای انقلاب میدانست و از این رو در اولین فرصت ممکن خود را به غافله جان بر کفان رسانیده و با آنان در تمام مراحل کاری و معنوی همراه گردید و این همرهی از سال ۱۳۶۵ تا لحظه شهادت ادامه داشت .
داشتن سعه صدر ویژگی خاص برگزیدگان باریتعالی میباشد . همگان اذعان داشتند که آن شهید از متانت ، وقار و صبوری خاص در تمام امور برخوردار بود.
🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
🌹سردار شهید مرتضی بصیری
با گفتار و کردار و رفتار صادقانه و توأم با اخلاص همگان را به خود جلب مینمود با حوصله و صبوری هر چه تمام تر و با نشاط و شادابی با کودکان به گفتگو مینشست و آنان را در مسائل مختلف راهنمایی میکرد و با بزرگان نیز در قالب مسائل اجرایی و عملی همگام و شاید پیشگام میشد .
علاقه ایشان به کار تخصصی شان زبانزد تمامیهمکاران و دوستان ایشان بود . هرگز شکوه ، گلایه و شکایتی از ایشان در خصوص وظایف محوله و سختی کار بر زبانشان جاری نشد . هر چند کار ایشان در واحد مهندسی پرواز منحصر به زمان و مکان خاصی نبود لیکن ایشان به صورت تمام وقت ، خود را وقف خدمت به نظام اسلامیایران نموده بودند و همیشه وظیفه و کار را به دلیل اهمیت موضوع به خانواده ترجیح میدادند .
تلاش مینمودند در حق انتخاب اختیار داشته باشند . در تمام مراحل زندگی اعم از تحصیل ، تخصصها و مهاجرتها و تمام وظایف محوله با شناخت و اختیار کامل قبول مسئولیت مینمودند و همین امر منجر به انجام بهینه و مطلوب وظایف میگردید . بدیهی است عشق و علاقه در کنار انتخاب شایسته ، موفقیتهای چشمگیر را برای ایشان به ارمغان آورد که هرگز فراموش نمیشود .
34.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥کلیپ فوق العاده زیبا درباره شهدای تازه تفحص شده مدافع حرم 🌹
🌷روحشان شاد🌷
🌷یادشان گرامی 🌷
🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹
@Shohadaye_khoy