eitaa logo
🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
422 دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
4.7هزار ویدیو
36 فایل
کانال معرفی شهدای شهرستان خوی🌷 به حول و قوه الهی در راستای معرفی شهدای پرافتخار شهرستان شهید پرور خوی ایجاد شده است. #کپی_آزاد🌹باصلوات بر ظهور حضرت مهدی(عج) جهت ارتباط با یکی از مدیران کانال به منظور مطرح کردن انتقاد و پیشنهادهای خودتان↙ @karbobala_72
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
🌷وصيت نامة شهيد مهدی امینی صبح چهارشنبه ۱۷/۱۰ كنار خاكريز در محوطة گردان ساعت ۱۰:۱۵ اين مطالب را
🌹شهید : شهیدی که امام زمان (اروحنافداه ) را دیدار کرده بودند (مصاحبه با برادر چهره‌آرا ): بچه‌ها بعد از «عملیات کربلای ۴» به اردوگاه «لشگر عاشورا» (واقع در جاده خرمشهر – اهواز) آمده بودند و مشغول استراحت بودند. بعد از ۲ روز از آمدن بچه‌ها به اردوگاه، برادران شهید مهدی و به اردوگاه آمدند و به جمع بچه‌ها پیوستند که از طرف بچه‌ها مورد استقابل گرم قرار گرفتند. شب هنگام با برادران گردان همگی برای عام کردن به دزفول (اردوگاه) رفتیم. شب همان روز همگی در مسجد گردان جمع شده بودیم و برادر شهید مهدی که به تنهایی در گوشه‌ای نشسته بود، آمد و شروع به صحبت کرد و در ضمن صحبتهایش گفت که این دفعه من و جعفر حتماً شهید خواهیم شد. همچنین گفت که این مطلب را به بچه‌ها بگو، هر کس بخواهد امام زمان(علیه‌السلام) را ببیند، حتماً می‌تواند و این مطلب را طوری گفت که مو بر بدن آدمی سیخ می‌شد و بعد در ادامه صحبتهایش اشاره به دیدار خود با (علیه‌السلام) کرد و جریان را این طور شرح داد: «دو روز به عملیات یا مهدی » (که در ادامه «عملیات والفجر هشت» انجام شد) مانده بود که به قلبم الهام شد حتماً امشب آقا امام زمان(علیه‌السلام) تشریف خواهند آورد و من زیارتشان خواهم کرد. از عصر همان روز خودم را آماده زیارتشان می‌کردم. از بچه‌ها عطر گرفته بودم و مثل هر روز در کنار درخت نشسته بودم. مشغول راز و نیاز بودم و جعفر هم در طرفی همین طور مشغول عبادت و گریه و راز و نیاز بود. (برادر شهید جعفر نیز قبلاً لیاقت دیدار با امام زمان(علیه‌السلام) را پیدا کرده بود.) حدود یک ساعت می‌شد که من مشغول بودم و بسیار اشک ریختم. اما آقا امام زمان(علیه‌السلام) را نتوانستم ببینم. ولی مطمئن بودم که حتما امشب آقا امام زمان(علیه‌السلام) خواهند آمد. برخاستم و با خود گفتم بروم و بخوابم حتماً در عالم رؤیا امام را ملاقات خواهم کرد. رفتم و خوابیدم. بعد از یک ربع ساعت که از خوابیدنم می‌گذشت، در عالم رؤیا آقا را دیدم که به منطقه آمده بودند و نگاه می‌کردند و گریه می‌کردند. صبح که بیدار شدم پیش جعفر رفتم. او برایم گفت که مهدی تو زود رفتی و بعد از رفتن تو آقا آمد. جعفر، آقا را علناً دیده بود و دقیقاً عین خوابی را که من دیده بودم، در حالت علنی او دیده بود و برایم توضیح می‌داد. »  🌹معرفی @Shohadaye_khoy