🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
🌹شهیدمنصورامید🌹 #زندگی_نامه #منصور امید که سراسر دلیری و حماسه اسلام را به خود اختصاص دا
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
📝فرازی از وصیت نامه شهید منصور امید:
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷
...
اول #هدف از وصیتهایی که این شهیدان گلگون کفن می نویسند چیست؟ هدف آنها این است که تجربه هایی که در این انقلاب و جنگ به دست آورده اند به #جامعه خودشان و به #مردم و امت #انتقال دهند.
در وهله اول شما بدانید اینها که شهید می شوند از #انصار و یاران حسین(ع) هستند چرا که همانند #امام حسین(ع) مظلوم #شهید می شوند.
و در بین ما کسانى پیدا مى شوند که معنى شهید شدن را نمى دانند و مى گویند براى چه اینها شهید می شوند. اینها شهید نمى شوند براى #منافع شخصى شما که به فکر خودتان هستید و به غیر از خودتان دیگران را نمى پسندید.
اینها شهید مى شوند و آنگونه افراد مثل اهل کوفه هستند.
اگر دوست، فامیل یا یک شهیدی که نمی شناسید به شهر ما بیاورند تحولی اندک در ما ایجاد می شود و کمی گریه و ناله می کنیم که بعد از مدتی از یاد می رود و فراموش می کنید که ما نیز یک دوست و یا فامیل و یا یک شهیدی در شهر خودمان داشتیم که چنین وصیتهائی به ما کرده بود.
#برادران من، خانواده های شهدا را دلداری بدهید. چون که #شهادت اعضا خانواده سخت و دشوار است. این کار به عهده برادرانی که اسمشان را #حزب ا... گذاشته اند است.
#وصیت بعدى من به افرادی است در #پشت میز مى نشینند و #بیت المال در اختیار آنها است.بدانید که این میز به منزله یک #شیطان است و هر کس و هر فردی را گول مى زند. کارهایتان را خالصانه انجام دهید و آنها را از روى ریا انجام ندهید.
#وصیت من به جوانان جامعه خودمان این است که ای برادر من، اگر چنانچه راه مارا ادامه نمیدهی لااقل در جامعه خودت #فساد مکن. اگر به فکر خودت هم نیستی به فکر این #خانواده های شهدا و رزمندگان باش که وقتی می بینند فسادی در جامعه هست ناراحت میشوند
#ادامه_دارد....
️
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
#شهيدسهرابنصيرزاده🌷در اروميه به دنيا آمد و تا كلاس يازدهم تحصيل كرد📚 ولي به علت فقر مالي يك سال م
خاطرات 📝مادر #شهيدسهرابنصيرزاده🌷
اگر بخواهم خاطرات سهراب را بازگو كنم به اندازه 22 سال از او خاطره دارم . اما خاطراتم را از جايي شروع مي كنم كه پسرم 22 ساله بود و روزهاي آخر زندگي اش در اين دنيا🖤 .
تحصيلاتش📖 هنوز تمام نشده بود . يك روز در خانه🏡 بودم كه ديدم پسرم به خانه آمد . بي مقدمه گفت مامان مي خواهم به جبهه بروم 🦋. ولي من مخالفت كردم . ولي او در جواب گفت كه من حتماً بايد بروم . حتي اگر من هم نروم پدر يا برادرم بايد بروند، چون در آن #منطقه كه خواهيم رفت اشرار و ❌عراقي ها به زنان و خواهرهايمان و به بچه ها و پيران ما اذيت و آزار مي رسانند و به خاطر اين مسئله مهم هم كه شده بايد بروم . چون تاب تحمل اين ننگ بزرگ را ندارم . در آن زمان پسرم سرما خورده بود اما با اين حال مي گفت كه اينجا كشور 🇮🇷ما هم هست . نبايد اجازه دهيم كه دشمنان به آن تجاوز كنند . بعد از اين صحبت ها پسرم از خانه خارج شد و بعد از مدتي برگشت .
دو روز بعد اعلام كردند كه داوطلبان براي اعزام به جبهه بايد به مسجد🕌 سيدالشهدا مراجعه كنند . من هم كه نمي دانستم پسر من هم داوطلب رفتن به منطقه جنگي شده است اين مسئله را در خانه🏡 مطرح كردم و ناگهان ديدم سهراب كه در بستر #بيماري بود زود بلند شد و حاضر شد . به من گفت مادر جان من هم اسم نويسي كرده ام تا به منطقه كردستان اعزام شوم و راهي مسجد سيدالشهدا شد تا هماهنگي لازم را انجام دهد.🌷 پسرم در آنجا سخنراني مي كرد و به بقيه مي گفت بايد همه حاضر باشيم تا فردا صبح با روحيه اي بالا، به خاطر خدا و به خاطر مردم عازم شويم .
شب 🌙كه به خانه آمد با عجله دنبال لباس بود و من يك دست لباس ارتشي كه مال پدرش بود آوردم تا بپوشد و چون سهراب قد بلندي داشت لباسهاي پدرش برايش كوچك مي آمد و مجبور شدم به لباسها تكه بدوزم تا اندازه اش شود . صبح⛅ شد و موقع رفتن، من و سهراب با هم به بيرون رفتيم .
آنجايي كه همه جمع شده بودند در آنجا پسرم از همه قدبلندتر بود . برگشت و به من دست تكان داد و گفت اين راه كه مي رويم به خاطر دين 📿و مذهب و كشور🇮🇷 است . اگر برگشتم كه هيچ ولي اگر برنگشتم نبايد ناراحت باشي و اين آخرين لحظه و آخرين جمله اي بود كه از سهراب شنيدم .
🍃سپس سوار اتومبيلها🚌 شدند و به اروميه و از آنجا عازم نقده شدند .
پسرم و همرزمانش چهار روز با اشرار مبارزه 👊كردند و سهراب هر چند بيش از چهار روز مبارزه نكرد ولي #تقدير الهي اين چنين بود كه در همان روزهاي اول جهاد و در راه خدا شهيد شود .🕊
بعدها از دوست او از چگونگي شهادت سهراب پرسيدم . و او گفت كه در حال مبارزه بوديم كه سهراب وارد خانه اي شد و از آن خانه مداركي📃 را پيدا كرد كه به دشمنان مربوط مي شد . وقتي سهراب #مدارك را مي آورد از پشت سر مورد اصابت گلوله قرار گرفت و پايش زخمي شد ولي او همچنان با اراده اي💪 كه داشت خودش را به ما رسانيد و مدارك را به ما داد و گفت اين #اسلحه و مدارك نبايد به دست دشمنان برسد و بعد پايش را بست و همچنان پيشاپيش ما در حركت بود تا اينكه آنقدر خون از بدنش رفت و به درجه رفيع شهادت❣ نائل گشت .
🍃شهيد سهراب نصيرزاده فردي باايمان، نمازگزار و به فضائل نيكو آراسته شده بود و پسرم با اخلاق🙂، رفتار و سرانجام با شهادتش به #هدف نهايي خود در زندگي رسيد و ما را در پيش خدايمان روسفيد كرد .
اميدوارم كه ياد شهيدمان 💔در خاطرمان زنده و راهشان هميشه پررهرو باشد .🌷
@Shohadaye_khoy