🎙کتاب صوتی «فتح خون» 📜روایت کربلا 🖊شهید آوینی 2⃣ روایت اول: آغاز هجرت عظیم (بخش دوم) #امام_حسین #محرم @ShugheParvaz

بسم الله الرحمن الرحیم

نفرین بر شما کوفیان! از فراوانی سرزنش شما خسته شدم. • شبیه شتران بی‌ساربانی هستید؛ که هرگاه از یک طرف جمع شوید، از طرف دیگر پراکنده میشوید. _ امیرالمومنین‌علی‌علیه‌السلام #کوفه‌میاحسین‌جان @ShugheParvaz

یک اثر خلاقانه نتیجه جانبی یک واکنش احساسی است. تا وقتی روح نویسنده با یک اثر، درگیری درونی پیدا نکند، امکان ندارد بروز بیرونیِ گیرا و شایسته‌ای داشته باشد. #نویسندگی_خلاق 📚 @ShugheParvaz

نزاشتی گم بشم حسین:)🌱 #محرم @ShugheParvaz

نشستم نوشتم! واقعا حسین، همه چیزش با همه فرق می‌کند. 💔🥺 #سیده_موسوی @ShugheParvaz

هَا يَمهديّ .. ساعد الله #قلبك مولاي ياصاحب الزمان 💔😭 #ياصاحب_الزمان 💔 #محرم @ShugheParvaz

🎙کتاب صوتی «فتح خون» 📜روایت کربلا 🖊شهید آوینی 3⃣ روایت دوم: آغاز هجرت عظیم (بخش اول) #امام_حسین #محرم @ShugheParvaz

قلم و صدای شهید آوینی، قشنگ روح خسته را به پرواز در می‌آورد. به دیار و زمانی می‌برد که نرفته است. ✍ #سیده_موسوی @ShugheParvaz

بی‌کلام. @ShugheParvaz

در فکر تو بودم که پریدن ز سرم رفت
عمریست که با عشق تو جا مانده ی کوچم...

* یا اباعبدالله

نفس دیگر ندارد جان من ماندم چه تنها علی جانم، پدر دیگر ندارد یار و همراه ✍ #سیده_موسوی #محرم @ShugheParvaz

" جَريحٌ وَلكنْ إنْ أتاكَ الجُرح بِجُرحِه إلتَئَم حُسین . ‌. " حسین جان! تو تنها غمی هستی که آدمیزاد؛ برای به سینه کشیدنش مشتاق است . . #عربیات🌱

بسم الله الرحمن الرحیم

امیرمومنان به عمروعاص در نامه‌ای فرمود: که هیچ فردی از دنیا بهره مند نمیشود؛ مگر اینکه دنیا، درب دیگری از حرص و طمع به رویش بگشاید! و هزینه ای به او تحمیل کند، که #دلبستگی و علاقه او را افزون کند! | نهج‌البلاغه،نامه۴۹ @ShugheParvaz

بابایی‌ خیال کردی قهرم حالا اومدی واسه آشتی . ‌. @ShugheParvaz

بسم الله الرحمن الرحیم

آقا امیرالمومنین‌علیه‌السلام: اگر کسی از مردم درس #عبرت نگیرد، خودش عبرت خواهد شد! | عیون‌الحکم‌والمواعظ،ص۴۳۵ @ShugheParvaz

«شرم» ✍ #سیده_موسوی (شوق پرواز) ‌ نام من که می آید. آهِ دل بغض می‌شود، و گلو را چنگ می‌زند. با رویت هلال محرم شروع می‌شود. دیدن من چشمان را همچون غروب دریا دلگیر می‌کند. از خود شرم دارم! کاش سمت خیمه‌ها خود را ‌می‌رساندم. انگار بعد گذر این چند قرن، باید می‌ماندم و شرمنده‌ی گریه‌های زینب ‌می‌شدم. وقتی بعد چهل روز دوباره کربلا آمد. نزد من دو زانو نشست. دستی بر من کشید گفت: «_فرات! چگونه توانستی جای خود جاری باشی خود را به مولایم حسین نرسانی؟! مگر نشنیدی وقتی گفت:زینب من تشنه‌ام! مگر نشنیدی وقتی در قتلگاه از دشمن جرعه‌ای آب طلب می‌کرد؟! فرات چگونه توانستی آرام بی صدا جاری باشی؟! وقتی صدای گریه های طفلان اهل حرم از تشنگی بلند شد. فرات! حرفی بزن آن لحظه، کاش خدا اجازه می‌داد از این همه شرم زمین دهان باز می‌کرد بلعیده می‌شدم. من چه بگویم! از آن روز شوم از خنده‌های بی شرمانه دشمنان آل محمد، در برابر بی‌تابی حسین و طفل کوچکش علی اصغر؟! ولی من دیدم؛ تیر سه شعبه را به گلوی نوزاد شش ماهه زدند. دیدم، هجوم دشمن به خیمه‌ها و فرار زن بچه‌ها را! ولی من دیدم، آتش زدن خیمه‌ها و معجرهای سوخته! من دیدم، ولی کاری نکردم! آن روز جنگ بین انسانها را نمی‌دیدم، آن روز جنگ بین ظلمات و نور می‌دیدم. قرن‌ها می‌گذرد و داغ شرمندگی هنوز که هنوز است بر دلم مانده. من از آن روز به بعد دیگر نتوانستم تشنگی کسی را بر طرف کنم. #کربلا #محرم #شوق_پرواز @ShugheParvaz

🎙کتاب صوتی «فتح خون» 📜روایت کربلا 🖊شهید آوینی 4⃣ روایت دوم: آغاز هجرت عظیم (بخش دوم) #امام_حسین #محرم @ShugheParvaz

بسم الله الرحمن الرحیم

شکر خدا حب حسین در سینه داریم گرچه گناهکاریم (: ممنونم ارباب که ما رو جزو نوکرانت حساب کردی