eitaa logo
شوق پرواز🕊🇮🇷
274 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
848 ویدیو
34 فایل
بسم الله ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ #سیده_موسوی نویسنده(گاهی می‌نویسم) «نشر بدون لینک و نام نویسنده #جایز_نیست. #ادمین_تبادل @Mousavii7 #کانالهای دیگر @seedammar @sodaneghramk @Eliidooz #ناشناس👇🏻 https://gkite.ir/es/9463161
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ مردم در عمر خود يک بار مى‌ميرند اما آن‌ها به خاطر جهاد با نفس و مخالفت هوا هر روز هفتاد بار مى‏ميرند. حضرت علی(ع)
چقدر زود داره یکسال میشه مطمئن امشب مهمون اقا امام حسن ع هستی
ممنون میشم هرکدام از عزیزان صلوات به نیت ایشون برای امام حسن علیه السلام هدیه کنید 🌸🌸🌸 خدا امواتتون بیامرزه🌸
منتظرِ معجزه باش؛ هیچ چیزی از خدا بعید نیست :)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خودِ خدا خواسته تو الان اینو ببینی! شعـری که میخونه رو حفظ کن. هـر وقت چیزی رو خواستی ولی نشد، برایِ خودت بخونش؛ آروم میشی❤️
«دیدار » سپاهی خسته از میدان جنگ وارد شهری که در راه بازگشت بود شدند. مردم شهر از آنها استقبال و پذیرایی مشغول شدند. احمد پسر بچه کوچک قد کوتاه تپل با لباسهای خاکی و پای برهنه گوشه‌ی در پذیرایی به نظاره ایستاده بود. عون رفیق و هم بازی احمد از پشت به شانه‌ی احمد زد. –چرا داخل نمی‌روی مگر مشتاق دیدارش نبودی؟ احمد دستپاچه روبه عون کرد.‌ آب دهنش را قورت داد و نفسی کشید. –چرا ولی می‌خواهم اول خوب نگاهش کنم. عون خندید دستی به سینه‌ی احمد زد. –خب داخل شو از نزدیک نگاهش کن احمد دست عون را گرفت و طرف نخل بزرگ پر بار حیاط برد. –اینجوری با این سر وضعم؟ عون با دهان‌ولب لوچه آویزان دست‌هایش را باز کرد. –مگر سر و وضعت چطوری هست؟ احمد نگاهی از پای پابرهنه‌اش کرد تا لباس و دست‌ های خاکی... –مگر نمی‌بینی چقدر بزرگ و محترم عزیز است ؟ من چطور این‌چنین نزدش بروم؟ از اتاق پذیرایی پدر احمد بیرون آمد با دست به احمد علامت داد که داخل بیاید. احمد سری تکان داد خود را نزد مادرش رساند و از او خواست که لباس مرتبی به او بدهد ودست و رویش را بشورد. بعد از دقایقی احمد همراه رفیقش عون وارد جمع مهمان های شدند. گوشه‌‌ای را انتخاب کرد که آن عزیز در دید رس او باشد. عاشقانه نگاهش می‌کرد حتی گاهی برای چند ثانیه‌ای پلک نمی‌زد. که در همین هنگام گوشهایش متوجه صحبت های پدرش با آن مرد شد. –پسرم خیلی شما را دوست دارد. هرکجا باب از شجاعت و مردانگی و مهربانی شما باشد آنجا احمد هم حاضر می‌شود. آن مرد با لباس رزم خسته ولی با چهره‌ی پر از مهربانی و لبخند سری تکان داد و نگاهی به جمع کرد –فرزندتان کجاست؟ بگویید نزد من بیاید. احمد چشمان پر از شوق شد با امر پدر نزد او رفت. مرد او را بر بالین خود نشاند. _راست است تو من را دوست داری ؟ احمد لبخند زد و بی وقفه گفت: _آری خیلی زیاد مرد تبسمی کرد. _خب من سوالی دارم می‌خواهم از تو بپرسم حاضری؟ احمد غرق چهره پر از محبت آقا شده بود و در جواب سری به علامت تایید تکان داد. مرد خاتم از دستش در آورد جلوی چشم احمد گرفت. _بنظرت این خاتم قشنگ است؟ احمد در جای خود جابه جاشد. _بله زیباست ولی دستی که این خاتم در دست داشت زیباتر و زیباتر کرده است. مرد لبخند زد اورا بوسید. برای اینکه محبت او را باز بسنجد از جای خود بلند شد و بیرون خانه رفت. متوجه شد احمد پشت سر او در حال آمدن است ولی پای خود را در جای پای او می‌گذارد. برگشت و او را بر شانه خود گذاشت. _احمد سوال دیگری دارم. احمد شادمان و خندان!! –بپرسید _خانه علی زیباست یا خانه شما؟ احمد سمت خانه خود برگشت و نگاهی کرد گفت: _صد البته خانه ما! مرد خندید بازم پرسید. _چرا خانه‌ی شما زیباتر است؟ احمد دستی به سر مرد کشید. _چون علی مهمانه خانه ما است. @ShugheParvaz
💚 امام على عليه السلام: 🌼 أحسِنْ يُحسَنْ إلَيكَ...، إرحَمْ تُرحَمْ 🌸 نيكى كن، تا به تو نيكى شود...، رحم كن، تا به تو رحم شود 📚ميزان الحكمه ج4 ص382
ــ ــــــ ستارھ می‌چِکد از گوشہ‌هاۍِ چَشم شما
. 
.
ــ ـــــــــ امروز شما نور چشم همه‌ۍِ ما هستید و ما بہ وجود امثال شما باید افتخار بکنیم و‏‎ ‎‏شما باید برای اسلام یک ارتش قوی و یك ارتش مستقل باشید. ارتش یکـي از‏ ارکانِ یک کشور است؛ ارتش ما پشتوانہ ملت ماست. ۱۳۸۳ • همـٰان کتابِ ارتش، از دیدگاھ امام خمینی(رھ) !
امشب سَرِتون کلاه نره بچه‌ها! استاد فاطمی نیا گفتن یه سِرّی تو این عمل هست که گفتنی نیست.. «یک سوره واقعه، یک‌ سوره توحید،هفت مرتبه یا اللّٰه» بخونین؛ بعد هر چی از خدا میخواین رو بگین🧡 امشب من شما رو دعا میکنم، شما هم منو دعا کنین :) استاد رو هم دعا کنیم که اینو بهمون گفتن🌱
AUD-20210805-WA0006.mp3
11.48M
🎵 🗣️ هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹✨🍃
به محراب بگویید: منتظر نباشد! نخواهد آمد...
علاقه‌ی علۍعليھ‌السلام نسبت به مردم و محبت مردم نسبت به ایشان گواھ آن است کہ بزرگوار‌ کسی‌ست کھ دوستدار‌ نيکی باشد‌ و در راه آن شھيد شود؛ علی همان شھيد بزرگوار است. • جرج جرداق | نویسندھ لبنانۍ .
علی(ع) خودش زیاد شد وثروت‌ها را به‌راه انداخت و قارون‌ها ثروت‌هاشان زیاد شد و خود را باختند،‌ امام‌‌ثروتمند زندگی کرد، امّا آن‌ھا ثرومند مۍمیرند امام امیر بود و آنان‌‌ اسیرند، چون‌‌کھ حقیر هستند. . مطالعہ شد از کتابِ رشد ؛ استاد حائرۍ فرهیختھ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در جوشن كبير يك عبارتی هست كه مى گوييم: " يا كٓريمٓ الصَّفْح " معناش خيلى جالبه : یك وقتی یك کسی تو رو می بخشه اما یادش نمیره که فلان خطا رو کردی و همیشه یك جوری نگات می کنه که تو می فهمی هنوز یادش نرفته؛ یك جورایی انگار که سابقه بدت رو مدام به یادت میاره. ولی یك وقتی، یك کسی تو رو می بخشه و یک طوری فراموش می کنه انگار نه انگار که تو خطایی رو مرتکب شدی. اصلا هم به روت نمیاره. به این نوع بخشش میگن صَفح. و خدای ما اینگونه است... از صمیم قلب می گویم: "يا كٓريمٓ الصَّفْح"🌱🤍
اللهمّ إنك عفوٌ كريمٌ تحبّ العفو فاعفُ عنا ♥️،
من میدونم! چقدر درک نشدی؛ چقدر ناامیدت کردن؛ چقدر تحمل کردی؛ چقدر زمان بُرد؛ چقدر اشک ریختی؛ چند بار بلند شدی و چقدر جنگیدی و چقدر همه چی سخت تر شد؛ ولی باز ادامه دادی! خسته نشو، هنوز مونده تا به جاهای خوبش برسی؛ تو لیاقتشو داری من‌ باورت‌ دارم🤍
بذار بشکنه بغضت... حیفه... اشکها امشب خریدنیه...
9e73e841e74ac23d51df94049f5354b72706805-360p__75278_5809824015308555126.mp3
6.08M
امشب بریم در خونه خدا بگیم خدایا ما غلط کردیم... برای من حقیر دعا بفرمایید ان‌شاءالله حاجت روا بشین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا