🌠☫﷽☫🌠
#عبرتها
🔸...سرانجام زمان آن رسید که آذوقه در خود دربار هم تمام شد و تازه شاه از خواب غفلت بيدار گشت دقیقا مصادف با روز عاشورا بود که در اول اکتبر[ ۱۷۲۲ م] #سلطان_حسين از حرمش با لباس سياه و ماتم بيرون آمد وقتی در میادین شهر انبوه اجسادی را دید که از گرسنگی بر روی همدیگر افتاده اند اشك از دیدگانش سرازیر شد و به آواز بلند گريست، تازه به نديمان و خادمانش می گفت چرا او را از اوضاع با خبر نکرده اند! به #محمود_افغان پيغام فرستاد كه آنچه را سابقا خواستى، قبول دارم اما #محمود در جواب گفت: چيزى ديگر در تصرف شما باقی نمانده است كه به من ببخشيد اکنون کل ايران را می خواهم و فرداى آن روز خود با خفت و خواری به حضور #محمودافغان رفت چون نزديك رسيد، به بهانه آنكه #محمود در خواب است، مدتى او را نگاه داشتند سپس نزد #محمود بردند، چون #محمود را نشسته ديد گفت ارادۀ خداوندى بيش از اين نبود كه من پادشاه باشم و وقت آن رسيده است كه تو بر تخت سلطنت ايران نشينى، خداوند ترا مدد كند، پس تاج شاهى را از سر برداشته تسلیم #محمود نمود و سپس #سلطان_حسین صفوی پیرمردی شصت ساله و فربه با عمری خوشگذرانی و عیاشی، پشت سر #محمود ۲۱ ساله راه افتاده و او را وارد کاخهای مختلف و رنگارنگ صفوی می کند تا یک به یک کلیدهای کاخها را به او بسپارد! تا ثروت عظیم سلسله دويست و بيست ساله صفویان را تحویل او دهد اما عذاب آورترین بخش غنیمت ها،ضبط حرمسرای شاه صفوی بود که بالغ بر چهارصد زن بود که #محمود_افغان بین افسران قشون خود تقسیم نمود در حالیکه چند ماه پیش تنها دختر شاه #سلطان_حسین را خواسته بود و اکنون کل حرمسرایش را تصاحب می کرد...
📚تاریخ کامل ایران / #سرجان_ملکم
فتــ🇺🇸ـنـــ🇬🇧ــ️ـه
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲
╔═••⚬🇮🇷⚬••══╗
@SiasatoDianat
╚══••⚬🌍⚬••═╝