#شهیدان_امام_زمانی
شهید جعفراحمدی میانجی
جعفر #اُنسی ویژه با #امام_زمان داشت. مواقعی هم که با همدیگر می رفتیم جمکران، سرش را روی شیشه اتوبوس می گذاشت و در خودش بود.
❌✨شبی در حسینیه مراغه بودیم. بودیم حال جعفر #منقلب بود. بعدها برایم گفت که در میان خواب و بیداری #امام_زمان (عج) را دیده که داخل حسینیه آمده است:
«از #نور و #شکوهشان #توان بلند شدن نداشتم. حضرت در میان#رزمنده_ها_راه می رفت و روی آن هایی که از سرما کز کرده بودند پتو می کشید. عطری آسمانی در #فضای_حسینیه به مشامم می خورد که نظیر آن را در جایی احساس نکرده بودم».
🌹🍃وقتی سر به #سجده می گذاشت، صدای سین های ذکرش در گوشم چرخ می خورد. ذکر مدامش: “یا مولای! یا صاحب الزمان ادرکنی یا مولای یا صاحب الزمان اغثنی” بود.
آن قدر گفت و چشید که خداوند در روز نیمه شعبان خریدارش شد.
🥀🕊 شاید تقدیر این بود که وقتی جعفر در سنگر کمین بود، سنگر لو برود .
آری! خدا #شهادت را خصوصی و تنها تعارفش کرد.
📚کتاب مربع های قرمز؛ خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا، نوشته زینب عرفانیان
به سیره عشاق بپیوندید 👇
https://eitaa.com/Sireyoshshagh
#شهیدان_امام_زمانی
توسل به امام زمان در سیره شهید#محمدرضا_تورجی_زاده
در عملیات والفجر دو همه مهمات خود را گم کرده بودیم. مهم تر از آن راه را هم، گم کرده بودیم. دست مان از همه #اسباب_ظاهری قطع بود.
🔺✨رو به بچه ها گفتم: «بچه ها! فقط یک راه وجود دارد. ما یک #امام_غایب داریم که در سخت ترین شرایط به دادمان می رسد. هر کسی در یک سمتی رو به دل بیابان حرکت کند و فریاد «یا #صاحب_الزمان» سر دهد. مطمئن باشید یا خود آقا تشریف می آورد و یا یکی از یاران شان به دادمان خواهد رسید».
🔺همه در دل بیابان با حضرت مأنوس شده بودیم. دیدم چند نفر با لباس پلنگی به سمت ما می آیند. پشت درختان و #صخره ها قایم شدیم. وقتی جلوتر آمدند، شناختم شان. برادر نوذری از فرماندهان گردان یا #زهرا (س) بودند.
🔺خطاب به بچه ها گفتم: دیدید #امام_زمان (عج) ما را تنها نگذاشت.
به سیره عشاق بپیوندید 👇
https://eitaa.com/Sireyoshshagh