#داستان_آموزنده
🔆میرزا جواد آقا ملکی
🌼 دربارهی مرحوم عارف بالله میرزا جواد آقا ملکی (متوفی 1343 هـ ق) نوشتهاند؛ ابتدای سلوکش بعد از دو سال خدمت استاد عارف خود «ملاحسینقلی همدانی» (متوفی 1311) عرض میکند: «من در سیر و سلوک خود به جایی نرسیدم!»
🌼 استاد میفرماید: «اسم شما چیست؟» عرض میکند: «مرا نمیشناسید؟ من جواد تبریزی ملکی هستم.» میفرماید: «شما با فلان ملکیها بستگی دارید؟»
🌼 عرض میکند: «بلی و از آنها انتقاد میکند.»
استاد میفرماید: «هر وقت توانستی کفش آنها را که بد میدانی پیش پایشان جفت کنی، من خود سراغ تو خواهم آمد.»
🌼میرزا جواد آقا فردا که به درس میرود خود پایینتر از بقیه شاگردان مینشیند و رفتهرفته طلبههایی که از فامیل ملکی در نجف بودند و او آنها را خوب نمیشناخته، مورد محبت خود قرار میدهد تا جایی که کفش را پیش پای آنان جفت میکند. چون این خبر به آن طایفه که در تبریز ساکن بودند، میرسد رفع کدورت فامیلی میشود.
🌼 بعداً میرزا جواد استاد را ملاقات میکند و استاد میفرماید: دستور تازهای (بعد از اصلاح فامیلی) نیست، تو باید حالت اصلاح شود و از همین دستورات شرعی بهرهمند شوی، ضمناً یادآور میشود که کتاب مفتاح الفلاح مرحوم شیخ بهائی برای عمل کردن خوب است.
🌼 میرزا کمکم ترقی میکند و به حوزه قم میآید و به تربیت نفوس میپردازد و عدهی زیادی از خواص و عوام از او بهرهمند میشوند…
📚تاریخ حکما و عرفا، ص 133
🦋امام صادق علیهالسلام فرمود: «صلح دادن بین دو نفر مردم از دو دینار صدقه دادن بهتر است.»
📚اصول کافی، ج 2، ص 167
🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃
@SofreFarhangiReyhane