eitaa logo
سفره فرهنگى ريحانه
624 دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
2.9هزار ویدیو
49 فایل
قرارمان چیدن «روح» و «ریحان» برای شما «ریحانه‌»های این سرزمین سبز در سفره‌ای فرهنگی است. «سفره فرهنگی ریحانه» با همت معاونت فرهنگی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) آماده شده است. @farhangimoaseseAdmin : ارتباط با ادمين
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 علیه السلام: 🌷 ما عُبِدَ اَللَّهُ بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَى اَللَّهِ مِنْ إِدْخَالِ اَلسُّرُورِ عَلَى اَلْمُؤْمِنِ خداوند به چيزى كه نزد او محبوبتر از « شاد كردن » باشد، نشده است. 📚 الکافي ج2 ص 188 💐 ولادت با سعادت علیه السلام مبارک باد 💐 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @SofreFarhangiReyhane 🆔 @farhangimoasese @farhangimoaseseAdmin : ارتباط با ادمين
﷽ --- 🔹بچه را خواباندم. سه تای دیگر را نهار دادم. نشستم پای سجاده کمی بخوانم. به صفحه دوم نرسیده، بیدار شد. بغلش کردم. با پاهایش بازی اش گرفته بود با قرآن. مصحف را گذاشتم کنار و فکر کردم "سهم من چه؟" دست روی صورتم گذاشت و برداشت و خندید. دالی بازی اش را گرفتم، ادامه دادم؛ و خندید. از ته دل. به مسخره بازی‌های من، به تکرار صدباره حرکات دست من. سه تای دیگر هم به ما پیوستند. خنده‌های آن‌ها چهارنفره شد؛ سهم من کامل‌تر! پشت همان شکلک‌های مسخره، قلقلک‌های نوبتی، فکر کردم: اصلاً مادری، جز عبادت چیست؟ آن هم دائماً سَرمَدا! تمام روز خدمت به خلق خدا، آن هم کسانی که جز تو پناهی ندارند! کسانی که حتی اگر آب بخواهند و تو سیرابشان نکنی، تشنه می‌مانند! وقتی نیت صالح و شایسته است،چطور هر لبخند من به کودکم عبادت نیست؟ وقتی رَوش صحیح است چطور کارهایی از من که منجر به شاد کردن چند کودک می‌شود عبادت نباشد؟ (که فرمود: نزد خدا عبادتی محبوب‌تر از شادکردن مؤمنان نیست!) مُطعم بودن، ساقی بودن، خادم بودن، شادکننده بودن عبادت نیست؟ حتی من فکر میک‌نم همین که منِ انسان، مطابق با الهی خود، فرزنددار شده‌ام و می‌کنم، همین تبعیت از فطرت بی‌نقص الهی، خودش عبادت است! چون پشت پا زدن به نظم خلقت نیست، کج‌روی نیست. اصلاً همین که امانت‌دارِ خلیفه خدایم! تلاش برای حفظ امانت، عبادت نیست؟ متّصف شدن به صفات خدا را بگو! این که یک مادر، چون خدای مهربانش، رازدار است، بخشنده است، انیس است، پرده‌پوش است، رفیق است، معین است، سریع الرضا است، می‌کوشد دائم الفضل باشد، صبور باشد، حلیم باشد، شکور باشد،… این مسلک، این تلاش‌ها، عبادت است! اینها به کنار! تلاش بیست و چهاری برای را بگو! این که دیگر خود عبادت است! هی برسی به نقطه جوش، هی لا اله الا الله گویان لب بگزی، جرعه خشم فرودهی! روزه زبان چطور؟ مدام مراقب باشی کلماتت، جملاتت، لحنت چیست تا مبادا الگوی بدی شوی برای مُتِربی‌هایت! از این هم بگذر دائم التوبه بودن چی؟! چه کسی بیشتراز یک هی خودش را می‌کند، هی قول می‌دهد که ازفردا بهتر می‌شود، هی توبه می‌کند با بغض و اشک؟ آن عبادت‌های پنهانی‌تر را بگو؛ توکل مدام، حسن ظن به خدا، دعا برای غیر خود،… . که جمع همه اینهاست -وقتی با نیت و روش نیک است- اگر دائم العبادة بودن نیست اگر مصداق عبودیت و تسلیم نیست پس چیست؟ آن هم عبادتی که از آفت عُجب و ریا به دور است! چون غالباً در سِتر است. خدا پسندیده که مستور باشد؛ تا بماند بین خودمان و خودش. 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🌷یه بطری پیدا کرد و گذاشت زیر تختش بچه‌ها تعجب کردند که این دیگه برا چیه؟! نیمه شب بطری رو بر می‌داشت و با آب داخلش وضو می‌گرفت. می‌گفت: ممکنه نصف شب بیدار بشم، توی وجودم بره و نذاره برم پایین توی سرما وضو بگیرم. می‌خوام بهونه نداشته باشم که رو از دست بدم.... بقیه‌ی بچه‌ها هم یاد گرفته بودن از فردا شب زیر تخت همه یه ظرف آب بود.🌷 🍃🇮🇷🍃🇮🇷🍃🇮🇷🍃 @SofreFarhangiReyhane
خواهش حضور 🔸 وقتي شهيد سيد محمد براي معالجه زخم‌هاي شيميايي در لندن به سر مي‌برد، شب‌ها در گوشه‌اي از بيمارستان به مناجات و توسل و دعا مشغول مي‌شد. يك‌بار پزشكش به‌طور تصادفي متوجه حالات او شد و سخت تحت تأثير قرار گرفت. با اين‌كه هم‌مسلک و هم‌زبان سيد محمد نبود، ولي از سيد خواهش كرد كه به او اجازه بدهد بعضي شب‌ها كه سيد در حال راز و نياز است او هم كنارش باشد. از آن به بعد بعضي شب‌ها اين پزشك مسيحي به كنار سيد مي‌آمد و سيد مناجات مي‌خواند و او هم گريه مي‌كرد. 🍃 🌸✨ 🍃✨✨ 🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃🍃
🔶معصیت‌ها مثل آهــــنربا و نان حـــرام مانند آهــن اســـــت. وقتی که انسان گوشتش از نان حرام روئیده باشد، نمی‌تواند از کنار معصیت‌ها بگذرد. وقتی از کنار معصیت گذر می‌کند، مجذوب آن می‌شود. این خاصیتِ درونی لقمه‌ی حرام🔥 است. 🔹اما اگر لقمه صددرصد حلال باشد، از کنار عبادات که می‌گــــذرد، عــــبادات او را جـــذب می‌کننـــد ، از کـــنار امــام‌زاده که می‌گذرد، به زیارت ایشان میل پیدا می‌کند. ✍️آیت‌الله حائری شیرازی (رضوان‌الله‌علیه) 🌸🍃🌼🍃🌸🍃 @SofreFarhangiReyhane
👆از جمله کارهای خوب ماه شعبان💚 🌸🍃🌼🍃🌸🍃 @SofreFarhangiReyhane
خسته‌تر اما... 🔸 يك ساعت مانده بود به اذان صبح كه با عبدالحسين برونسي به گردان آمديم. من ولو شدم روي زمين، با خودم گفتم الان عبدالحسين هم مي‌خوابد، اما با كمال تعجب ديدم رفت پاي شير آب آستين‌ها را بالا زد، وضو گرفت و ايستاد به نماز شب. با اين‌كه مي‌دانستم از همه ما خسته‌تر است. 🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 @SofreFarhangiReyhane
قضاوت اشتباه 🔸 من خيلي ناراحت بودم كه وقتي براي نماز صبح بلند مي‌شوم محمد بروجردي خواب است. يك شب كه قبل از اذان صبح بيدار شدم متوجه بيرون رفتن محمد شدم. تعقيبش كردم. وارد خرابه‌اي شد. شمعي روشن كرد و مشغول نماز و زيارت عاشورا شد. بعد از اذان هم نماز صبحش را خواند و قبل از اين‌كه كسي بيدار شود به چادر برگشت و خوابيد. از فكري كه درباره‌اش كرده بودم شرمنده شدم. 🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 @SofreFarhangiReyhane
صداي ناله در سردخانه 🔸 حاج‌آقا «نوري صفا» تازه در معراج شهدا مسئوليتي پيدا كرده بود. بچه‌هاي معراج شهدا گفته بودند «حاج‌آقا تازه آمده، خوب است يك شوخي با ايشان بكنيم. نیمه‌شب بلند شويم چهارگوشه پتويي را كه حاج‌آقا روي آن خوابيده است بگيريم و حاج‌آقا را ببريم داخل سردخانه در بين شهدا بگذاريم.» نیمه‌شب كه براي اجراي نقشه بيدار شديم، ديديم كه حاج‌آقا نيست، دنبالش گشتيم متوجه شديم كه صداي ناله‌اي از سردخانه مي‌آيد. وقتي داخل شديم حاج‌آقا نوري را در بين شهدا مشغول عبادت و نماز شب ديديم. 🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 @SofreFarhangiReyhane
شرمنده 🔸 بچه‌ها براي نماز صبح، صفوف را مرتب كرده بودند اما امام جماعت نيامده بود. سراغش رفتم ديدم در گوشه‌اي روي خاك افتاده و در سجده گريه مي‌كند. گفتم: حاج‌آقا! بچه‌ها منتظرند. سر از سجده بلند كرد و با چشمان پر از اشك گفت: چه‌طور من پيش‌نماز اين بچه‌ها شوم درحالی‌که نماز شبم قضا شده و اين‌ها نماز شب خوانده‌اند. بعد از شهادت طلبه غواص «نادر عبادي‌نيا» فهميدم كه به‌جز آن شب، هيچ نماز شبي از او قضا نشده است. `🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 @SofreFarhangiReyhane
جايزه غسل 🔸 شهيد محمد بابارستمي در خاطراتش مي‌گويد: در زمان طاغوت كه به سربازي رفته بودم شبي احتياج به حمام پيدا كردم. حمام پادگان بسته بود. چشمم به حوض وسط پادگان افتاد كه يخ بسته بود. با ترس از افسرنگهبان، آهسته شروع كردم به شكستن يخ‌ها و بدون درنگ رفتم داخل حوض آب. خيلي سرد بود ولي هدفم مهم و مقدس بود. هنوز داخل حوض بودم كه افسرنگهبان آمد و با ناراحتي از من كه چرا نظم پادگان را به هم ريختي مرا بازداشت كرد. در بازداشتگاه، نماز را خواندم و خيلي خوشحال بودم كه نماز این‌همه برايم مهم است. صبح آن روز، افسرنگهبان مرا پيش مسئول پادگان برد. او با عتاب گفت: چرا نظم پادگان را به هم زدي؟! گفتم: چاره‌اي نداشتم من مسلمانم و نمي‌خواستم نماز قضا شود. فرمانده كمي تأمل كرد و به سمت كمد رفت. پاكتي برداشت چيزي داخل آن گذاشت و به من داد و گفت: برو بيرون، ديگر هم از اين كارها نكن. با خودم گفتم حتماً يك هفته بازداشتي نوشته است. وقتي در پاكت را باز كردم ديدم يك صدتومانی داخل پاكت است. خيلي خوشحال شدم. صد تومان آن موقع خيلي زياد بود آن‌هم براي سربازي كه منبع درآمدي نداشت. 🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 @SofreFarhangiReyhane