eitaa logo
🍃...تجربه زندگی...🍃
13.8هزار دنبال‌کننده
34.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
7 فایل
عاقلانه انتخاب کن،عاشقانه زندگی کن.... اینجا سفره دل بازه....
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃🌸 سلام🖐ایام به کام،سال نو همه تون مبارک انشالله سال خوبی داشته باشین. جواب چالش:👼یه رسم داریم تو شهرمون وقتی که بچه ای در خانواده ای به دنیا میاد شب شیشه میگیرن و هدایایی برای بچه جمع می کنن همون شب تکه ای نان چرب می کنن و روی پشت بام خونه میندازن و شیشه ای رو اب می کنن بالای سر بچه می زارن تا‌بچه از جن و...در امان باشد. 💕شهر ماهم رسم حنابندون رو داره و از نظر من رسم خوبی هسته و سنت قدیمی هست. 👥تو شهر ما رسمه فردا عروسی تمام اقوام عروس یا داماد که در خانه مادر و پدر عروس و داماد قرار دارن صبحانه به همه گداخته یا همان کاچی بدن. 💍این رسم رو هم دارین یه روز قبل از عروسی تمام وسایل هایی که برای عروس‌یا داماد خریدن‌رو نشون میدن و از نظر من مسخره ترین رسم هست،لباس زیر های خانم رو نشون میدن و به لباس زیر میگن کلاه دو کاره🤣 🍃...@Sofreyedel...🍃
سلام به همه اعضای گروه و آسمان جونم من تا الان فقط پیامهاتون میخوندم الان تصمیم گرفتم در چالش شرکت کنم یکی از رسم های مسخره مااین که فردای عروسی داماد با چند نفر دستمال عروس ببرن خانه مادر عروس باید مادر عروسم به داماد و همراهاش کادو بده 😂 🍃...@Sofreyedel...🍃
🌹💕🌹💕🌹💕 محبوب تر از جآنی... صد جان به فدای تو..... 😍🌹 🍃...@Sofreyedel...🍃
🍃🌸🍃🌸 سلام آسمان جانم طاعات و عباداتتون قبول باشه ان شاءالله 🌸 خواهش میکنم این پیام من رو حتما حتما حتما در کانال بزارید 😘 در پاسخ به اون خانوم که گفتن میخوان رسم دستمال بزارن ، خانوم عزیز شما جای مادرمی و من درک میکنم که ایشون نگران پسراشون هستن و مثل هر مادر دیگه ای به فکر خوشبختی پسرانشون هستن و یه عروس خوب و خانوم و با عفت میخوان ... عزیز جان ما آیه داریم که هر کسی ، یکی مثل خودش نصیبش میشه ؛ پسران شما ان شاءالله تقوا پیشه کنند ، خدایی نکرده به ناموس مردم نگاه نکنن و .... مطمئن باشید مطمئن باشید خدا دختری مثل خودشون نصیبشون میکنه یعنی هر کس هر طور باشه طرفشم همونطوریه .... بله امروزه هم متاسفانه خیلی اتفاقات تلخ و ناراحت کننده ای میافته که آدم نمیتونه به راحتی اعتماد کنه.... اما به خدا چرا میشه اعتماد کرد ، شما پسرانتون رو سفارش به تقوا کنید و بقیه اش رو بخدا بسپرید که دختری با عفت نصیبشون میشه . من خودم دختر 20 ساله ای هستم دارم روی خودم کار میکنم ، تا من عاشق خدا نباشم و به فکر اصلاح نفس ، نمیتونم انتظار پسری خدا ترس و با ایمان داشته باشم ... هر چیزی رو که میخوام همسر آینده ام داشته باشه دارم روی خودم کار میکنم که من هم داشته باشم ... اصل مطلب این که نمیشه خودمون چیزی رو نداشته باشیم و اون رو ازطرف مقابلمون انتظار داشته باشیم ... من خودم رو میسازم و در آخر بقیه اش رو بخدا میسپرم .... و اما در جواب اون خانوم طلبه باید بگم که خواهش میکنم ازتون روی خودتون کمی کار کنید و با مردم اونطور که شایسته هست صحبت کنید حتی اگه طرف مقابل فحش هم بده ما نمیتونیم اون رو به فحش ببندیم عزیز دلم ما طلبه ایم طلبه ... سرباز امام زمان... این طرز حرف زدن مناسب و در شان یک طلبه نیست چرا هر طور دوست دارید صحبت میکنید و بعد هم با افتخار میگید که طلبه هستید ؟! تو رو بخدا تا وقتی یک طلبه واقعی نشدید خودتون رو جایی طلبه معرفی نکنید . خطابم نه تنها به این خانوم بلکه به تمام کسانی هست که طلبه ان اما گاهی رفتاری از خودشون بروز میدن که دل امام زمانمون رو خون میکنه ... من خودم طلبه ام و متاسفم بابت این برخورد ها و این طرز صحبت ها که بعضی طلبه ها دارن با مردم . تورو خدا به حساب تمام طلبه ها نذارید. 🍃...@Sofreyedel...🍃
🍃...تجربه زندگی...🍃
زندگی من(۱) 🌸🍃 سلام آبجی مهربونم،خیلی خوشحالم که کانال شمارو پیدا کردم ،من چندسال هست عضو کانال هستم
زندگی من(۲) 🍃🌸 ولی از اونجایی که سنم کم بودو نه خواهری داشتم که منو راهنمایی کنه نه دوستی ومادرمم ایقد مظلوم و مهربون بود که هیچ بهم یاد نداد که از حقت دفاع کن نمیدونستم باید منم مقابل همسرم وایسم از خودم در مقابل ظلمایی که خونوادش در حق من میکردن دفاع کنم ،در کل منم دوس نداشتم دردو دلامو برای مادرم بگم ،با خودم میگفتم من که کسی ندارم اگر مادرم بفهمه غصه میخوره همیشه تو دل خودم نگه میداشتم ،ولی کاملا افسرده شده بودم ،،تا این که دوماه بعد از عروسیمون متوجه شدم باردارم،،خیلی ناراحت بودم کارم شده بود گریه کردن با این ناراحتیای که داشتم اعصاب خوردیا و اذیتایی که خونواده ی شوهرم در حقم میکردن چطور میتونستم بچه هم داشته باشم ،ولی باز خودمو دلداری میدادم ،تا این که پسرم دنیا اومد،،سزارین شدم اومدم خونه،گوشه ی کوچیکی از ظلمی که در حقم کردن اینجا براتون تعریف میکنم ،،10روز بود از سزارینم میگذشت که پدرشوهرم قلبشو عمل باز کرد ،مادر شوهرم پدرشوهرمو اورد خونه ی ما،به بهانه ی این که خونه ی شما پسرش شبا پیشش باشه که اگر حالش بد شد شوهرم کنارش باشه ،البته بهانه بود میخواستن بیان خونه ی ما که من کاراشون انجام بدم ،باید با بچه ی شیرخواره ،شکمم پر بخیه ،خونریزی هم داشتم ،،از پدر شوهرم مثل یه پرستار نگهداری میکردم،،روز تا بچم میخوابید باید به کارای خونه میرسیدم به پدرشوهرم میرسیدم داروهاش سر ساعت غذای جدا ،برای خواهر شوهرام و مادر شوهرامو و برادر شوهرامم جدا شام و ناهار درست میکردم ،اینا هم 15نفر بودن ،غیر از اینا ،مهمون هم میومد برای عیادت پدرشوهرم،به مهمونا هم باید رسیدگی میکردم ،بدون هیچ کمکی انگار من کلفت بودم هر کس یه دستور بهم میداد ،تا میخواستم یکم استراحت کنم بچم بیدار میشد ،باید به اونم رسیدگی میکردم ،،شب که وقت استراحتم بود ،مادر شوهرم ساعت میزاشت بالا سرم میگفت بلند شو داروهای پدرشوهرتو بده ،تا به شوهرم میگفتم خسته شدم یکم به خواهرات و مادرت حدعقل بگو کمکم بدن واقعا توان ایستادن روی پاهامم نداشتم، باهام دعوای شدیدی جلو خونوادش میکرد حتی جلوشون میگفت داره چی بهتون میگه اوناهم بلایی به سرم میاوردن راضی نیستی تو برو اینجا خونه ی بچمون هست ،کاری به سرم میاوردن که من به غلط کردن میوفتادم ،یه شب مادرم اومد خونه منو تو این وضع دید که چقدر حالم بده ضعیف شدم بچمم به خاطر این که شیر ناراحتی بهش میدادم خیلی گریه میکرد ،گفت میخوام دخترمو دوروز ببرمش خونه ،شوهرم یکم غر غر کرد ولی واقعا تحملم تموم شده بود ،باور کنین تو این 10روز من فقط دوبار تونستم یه حمام سرپایی بکنم ،آرزو یه خواب راحت داشتم یه حمام درست و حسابی ،فکرشو کنید زنی که سزارین میکنه تا مدتها استراحت میکنه ولی من حتی یادمم رفته بود برم بخیه هامو بکشم ،،خلاصه رفتم خونه ی مادرم ،بمیرم برای مادرم گفت چرا اینجور شدی لاغرو ضعیف شدی گفتم به خاطر خونریزی شدید هست که دارم بهش چیزی نگفتم تا غصه نخوره ،بچمو برد تو اتاق خودش منم راحت خوابیدم فرداش حمام حسابی کردم ،،،شوهرم اومد دنبالم دلم نمیخواست برم با بغض رفتم وقتی رفتم خونه باز روز از نو روزی از نو دوباره همین چیزها تکرار شد تا یک هفته بعدش رفتن خونه ی خودشون یه نفس راحت کشیدم ادامه دارد.. 🍃...@Sofreyedel...🍃
🍃...تجربه زندگی...🍃
#پاسخ_اعضا 🍃🌸🍃🌸 سلام آسمان جانم طاعات و عباداتتون قبول باشه ان شاءالله 🌸 خواهش میکنم این پیام م
🍃🌸 سلام علیکم. منم باصحبتهای استاددانشگاه موافقم خانم طلبه خیلی بی ادبانه پیام نوشتن خانم طلبه عزیزماجدّمون روحانی بودندتاالان که ادامه داره واقعاهم زندگیمون ساده است وخیلی مواظب هستیم به کسی توهین نکنیم ودلشون نشکنیم .کسی که حوزه درس میخونه بایداخلاق ورفتارش وزندگیش هم الگوباشه وخوب صحبت کنه خوب رفتارکنه و... چندنفرهم جذب روحانیت باشه نه اینکه به طرف مقابل توهین کنه.خواهش میکنم اگه یه طلبه میخوادتوکانال یاهرجایی صحبت کنه مواظب باشه چطورصحبت میکنه ازچه کلمه ای میخواداستفاده کنه تاباعث نشه خدای ناکرده به جامعه روحانیت توهین بشه .ماطلبه هاالگوهستیم پس باید خیلی مواظب باشیم.درضمن شماکه فرمودیدبکارت وجودنداردواین درعلم پزشکی وجودنداردو...بایدخدمت شماعرض کنم که بکارت درعلم فقه ودررساله های عَملیه همه مراجع تقلید نوشتندودرعلم پزشکی هم وجودداردکه درپزشکی قانونی تشخیص داده میشود.حدیث هم داریم درموردب...رت دخترخانمهالطفاخوب مطالعه بفرمائید. 🍃...@Sofreyedel...🍃
🌸🍃 زندگی می چرخد چه برای آنکه میخندد چه برای آنکه میگرید زندگی دوختن شادی هاست زندگی هنر هم نفسی با غم هاست زندگی هنر هم سفری با رنج است زندگی یافتن روزنه در تاریکی است کیه که از یک دقیقه ی دیگه ش خبر داشته باشه؟ وقتی به همدیگه خوبی کنیم اولین نتیجه ش اینه که یه حس خوب و انرژی مثبت نصیبمون میشه خوب و مثبت بمونید دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃🌸🍃 کاش میشد از علاقه هم عکس گرفت تا ببینی وقتی به تو فکر میکنم چقدر خوب می افتم..... 😍🌹 عزیزززم سلام ☺️❤️ من یه دختر لرم آقامون توی خونه صدام میزنن هناسکم یعنی نفس من😍🌹 از همون اول نامزدیمون که ۶سال ازش میگذره تا الان که ۲ساله ازدواج کردیم به جز این کلمه منو با چیز دیگه ای صدا نمیزنن☺️ وقتی توی یه جمعی نشستیم و بی هوا صداش رو می‌شنوم که میگه هناسکم.... قند توی دلم آب میشه.... 🌹 شادی هستم از یاسوج😊🌹 🍃...@Sofreyedel...🍃
🍃🌸🍃🍃 سلام فاطمه هستم از الیگودرز 🙂 اینجا رسمه وقتی عروس میبرن خونه داماد, داماد میره بالای در و اب میریزه سر عروس, رسم دیگه اینکه عروس موقعی ک میره داخل خونه داماد باید یه پولی ب عنوان کفش کن بهش بده, برا عروسی من نمیدادن نزدیک بود دعوا شه 😂و یع رسم دیگه جلوی عروس گوسفند میکشن, و خیلی رسماای دیگه 🍃...@Sofreyedel...🍃
🍃🌸🍃🌸 سلام آسمان جان خسته نباشید میخام تو چالش رسم شرکت کنم من اهل نهاوندم یکی از شهرهای استان همدان رسمای خوبی داریم نه خیلی مسخره نه خیلی... رسم دستمال هم بعضی جاها اجرا میشه شب حنابندان چندتا از اقوام داماد مثل خواهر زنداداش مادر بیشتر زن ها رو بعد از شام میبرن خونه عروس و عروس و داماد حنا میگیرن رسم بسیار زیباییه به نظرم... و اینکه عروسی رو هم ظهر میگیرن البته الان شبم میگیرن و عروس رو ساعت ۵ ۴ غروب میارن خونه داماد بعد از اینکه عروس از آرایشگاه میاد داماد موظفه عروس رو ببره خونه پدرش که با اقوام خداحافظی کنه و خانواده عروس باید چند جور غذا و ژله و...درست کرده باشه و همینطور حلوای تزیین شده که بیشتر این رسم لر هارو صدق میکنه بعد از اون میان خونه پدر داماد و رسم تفنگ داریم یه شخص مورد اعتماد چنتا گلوله زمانی که عروس میاد خونه پدر داماد میندازه بعد از اون عروس توی حیاط دور کرسی می‌چرخه و عروس رو میبرن خونه داماد هم مشغول رقص و انداختن میوه از پشت بوم میشه و فردای همون روز یجور حلوا که به زبان لری به اون میگیم غیماغ برای عروس درست میکنن و افرادی هم که اونجا هستن باید از اون بخورن... خیلی شد ببخشید 🙂✨ 🍃...@Sofreyedel...🍃
🍃...تجربه زندگی...🍃
#از_مشکلات_بگم 🌸🍃🌸🍃 سلام اسمان جونم یکی از خواتتده های پروپاقرصتونم..بامطالب وزندگیهای غمگین تو کانا
🍃🌸🍃🌸 سلام آسمان جون.لطفا به این مادری که میگن سین.ه.های پسرشون داره بزرگ‌میشه بگین حتما حتما ببرن پیش یه پزشک هورمون ممکنه هورمون زنانه شون خیلی بیشتر باشه که با دارو یا عمل انشاالله بهبود پیدا میکنن.. پسردایی منم همینجور بود وقتی نوجوان بود ولی خب داییم خیلی بهش رسیدگی کرد خداروشکر الان خودش بابا شده... 🍃...@Sofreyedel...🍃
🍃...تجربه زندگی...🍃
زندگی من(۲) 🍃🌸 ولی از اونجایی که سنم کم بودو نه خواهری داشتم که منو راهنمایی کنه نه دوستی ومادرمم ای
زندگی من(۳) آرزوهای بربادرفته 🌸🍃🌸🍃 هفته ای 7روز که بود 5روزش خونه ی ما بودن همیشه همینجور بود بچمو با ناراحتی و اعصاب خوردی بزرگ کردم دردو دلامو سر بچه ی دوسالم خالی میکردم وقتی بچم سه سالش شد دوباره فهمیدم باردارم ،تو دوران بارداری بودم که پدرشوهرم سکته کرد فوت کرد ،بعد از فوت پدرشوهرم دردسرامون دوبرابر شد ،باید شوهرم خرج خونوادشو هم میداد،،خیلی سختی کشیدم،،تا پسر دومم دنیا اومد ،دوتا بچه ی کوچیک داشتم ،کلی ناراحتی و اذیت ،افسرده شده بودم یک سال دارو اعصاب مصرف کردم تا یکم حالم بهتر شد ،به خودم اومدم دیدم شوهرم بهم خیانت میکنه با هزار دردسر اون خانومی که با شوهرم در ارتباط بود پیدا کردمو تهدیدش کردم پاتو از زندگیم بکش کنار که این مسأله رو با کلی بحث حل کردم ،تا این که خواهر شوهرام نامزد کردن به جای مادرشون من باید قناعت میکردم تا شوهرم پول جمع کنه بتونه برای خواهراش جهیزیه تهیه کنه ،حتی حلقه های دستمون فروختیم برای جهزیشون ولی دریغ از یه تشکر خشک و خالی ،شوهرم برای منو بچه هام یک سال یک سال لباس نمیخرید ،ماه به ماه کوشت نمیخرید ،پول تو جیبی بهم نمیداد ،ولی میلیون میلیون خرج جهیزیه ی خواهراشو و خرج خونوادش میکرد ،تحمل کردم دندون به جگر گذاشتم به خاطر پسرام همه چی تحمل کردم ولی خورد شدم روحیم نابود شد، خیلی چیزها به دلم مونده16سال از اون روزها میگذره.. ادامه دارد.. 🍃...@Sofreyedel...🍃