🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 #رویا(دلانه اعضا) https://eitaa.com/sofreyedel/24082
ولی عیبی نداره خودم میگم به بابام میگم.اگه بکشتم بهتره اینه که توبهم تهمت بزنی.بزاربرم کنارهمون بچه.منصوردستمو گرفت گفت بسه برو یه چای دیگه بیار
این که مزه زهر ماری میداد.رفتم توآشپزخونه،بابام رو توی راه پله دیدم بلندگفتم باباسلام.مامانم از لبخندم فهمید همه چیز حل شده.بهم اشاره کرد صورتمو بشورم.چای ریختم بردم تو اتاق،نشستم کنار منصور، یکم نرمتر شده بود و لبخند میزد.مامانم شام مرغ پخته بود.برادرام اومدن.بعد شام و شستن ظرفها نشستم کنار منصور.
همه تلویزیون نگاه میکردن.دست متصور رو یواش گرفتم.
نگام کرد،چشمک زدم.خندش گرفت.صبح میخواستم آرایش کنم .نگام کردگفت رویا ،جان مادرت اینجا آرایش نکن.کیف لوازم آرایشمو گذاشتم تو کیفم گفتم چشم.
باز پشیمون شدم گفتم فقط یه رژ ،منصورگفت تو این لوازم چی دیدی میمالی به خودت؟رفتم نزدیک منصور
گفتم منصورمیشه برام النگو بخری.منصورگفت کی تو تهران النگو میندازه؟گفتم اتفاقاهیچ کس .همه طلا دارن من هیچی ندارم.منصوراخم کردوگفت از بس میگی مانتو و شال .پولم به طلا نمیرسه.تشکم رو جمع کردم وگفتم نمیخوام بابا.گفت من خودمو بسازم بعد تصمیم میگیرم
خندم گرفت ،نیم ساعت گذشت تامنصوراومد.داشتم صبحانه میخوردم به منصورگفتم؛خودتوساختی؟ با عصبانیت نگام کرد.منصور بعد صبحانه بردم وبرام هفت تا النگو خرید.خیلی خوشحال بودم.الان که فکر میکنم بهترین روزای زندگیم همون سه روز تو ده بود.روز سوم شد
میخواستیم برگردیم.تو کوچه منتظر منصور بودم،برادرم اومد نزدیکم وگفت؛به این بدبخت چی میدی همش میره دستشویی .با عصبانیت رفتم تو حیاط وبامشت زدم به در دستشویی وگفتم منصوربیا همه منتظرن.منصور در رو باز کرد،بوی دود میومد.گفت صبر کن سیگار میکشیدم،گفتم
آخه اون تو؟صبر کن تو اتوبوس بکش.رفتیم توکوچه.زن عمو،منصور رو بغل کردوگفت حالت خوب نیست نرید.منصورسعی کردبه خودش مسلط باشه به زن عمو گفت خوبم چیزیم نیست.ازسر شیر صبح هست بهم نساخته.مامانمو بغل کردم.آروم تو گوشم گفت دخترم بساز با اون طفلک .گناه داره پوست و استخون شده.
بابام رسوندمون ترمینال،منصور تا تهران خواب بود.
ساعت یازده شب رسیدیم.تو محوطه منصور گفت؛رویابرو تو خونه الان میام.برم سر کشی.رفتم تو خونه،دلم برای خونم و تهران تنگ شده بود.از صدای آهنگ فهمیدم درسابیداره.رفتم جلو در خونش،درسا در رو باز کرد.سلام کردم گفت بیا تو.بالبخندگفتم نه اومدم حالتو بپرسم.
گفت ممنون خوبم میخوام بخوام شبت بخیر.درسابدون خداحافظی در رو بست، تعجب کردم.
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید علی خلیلی ۲۰ ساله بود که برای دفاع از یک دختر بدحجاب شاهرگش را زدند.
درسته که حجاب خط قرمز ماست اما برای دفاع از ناموس ایرانی خون هم میدیم.
یکسری از افرادی که الان شلوغکاری میکنن، برای این شهید مظلوم هیچ صدایی ازشون در نیومد...
هیهات منه الذله 🌾
#ارسالی_شما 👆
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
#گفتمان_اعضا
🌸🍃🌸🍃
سلام در مورد خانمی که به زنان روستایی احانت کرد زنان روستایی خیلی زحمت کش و خیلی هم بساز هستند و احل خیانت نیستند نمیدونم شما چرا اینجوری قضاوت میکنید من فکر میکنم شما خودتون خیلی عقده ای هستین آمدین روستا و نمیتونین مثل رویا باشین😁بنظر من رویا هنوز بچه هست تو رویا های خودش مونده خدا خودش به بنده هاش عقل بده🤲
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 تجربه موفق یک زن
سلام میخواستم یکی از تجربه هایه خودمو باهاتون شریک بشم
من تو دوره نامزدیمم اول خیلی قهر میکردم خیلی دلشو میشکستم چون اولا واقعا نمیخواستمش ولی اون خیلی دوسم داشت دلشو میشکستم بازم باهام خوب بود
بعضی وقتا جلو بقیه ضایش میکردم بازم دوسم داشت دعوا نمیکرد
بعد ک خودمم بهش علاقه مند شدم نمیدونستم چطوری باهاش خوب باشم نمیتونستم عصبانیتمو کنترل کنم
ی شب اونو جلو خالم خوردش کردم بخاطر ی مسئله الکی خیلی ازم عصبانی شد خیلی چیزا بهم گفت درحدی باهام بد شده بود ک میگفت ازت خسته شدمو از اینجور چیزا
من حجابم زیاد بد نیست ولی اون چادری دوس داره از اون شب ب بعد ک دیدم اونطوری ناراحت شد خودمم خیلی حالم بد شد ک چرا اونطوری کردم
اون شب ب خودم قول دادم همونی بشم ک اون میخواد جلوعه عصبانیمو بگیرم چیزی نگم مهربون تر باشم یکم صفت دخترونه داشته باشمم عشوه گری کنم براش
از اون شب ب بعد دیگه اون دختر قبل نشدم شدم همونی ک اون میخواد ی دختر مهربون دختری ک چادر میپوشه دختری ک دیگه دلشو نمیشکنه دختری ک قهر نمیکنه
اگه دلخور باشه باهم حل میکنن خیلی تغییر کردم و الان واقعاااا کنارش خیلی خوشحالم
ب شما ام توصیه میکنم با شوهرتون خوب باشید اگه هرچقدم بد اخلاقه وقتی شما خوب باشید مهربون باشید اونم ی فرشته میشه براتون
این زندگیه جنگ نیست ک بخوایم باهم بجنگیم فقط کافیه کوتاه بیاینو مهربون باشید☺️❤️
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 خاطره شما صرفا جهت فان😂
یه روز با مامانم صحبت میکردیم داشت میگفت این بابات اصلا هیچی نمیگه رنگ بزاری! نزاری! ارایشگاه بری ! نری!
به نظرت متوجه نیست یا به روی خودش نمیاره؟
گفتم بیا بشین الان معلوم میشه 🤪
یکی از ابروهاشو کشیدم با مداد کلفت ، کلفت میگما... یکیش هم همینجوری دست نخورده موند😂
گفتم پاشو واسه شوهرت چایی ببر، الان مامانم چایی میبره ، جلوش رژه میره ، ازش سوال میکنه ، باهاش حرف میزنه، اصلاااااااااا انگار نه انگار
بعد دو ساعت مامانم خودش گفت مرد نمیگی این چرا ابروهاش این شکلیه؟!
میگه دارم میبینم دیگه گفتم شاید خودت اونجوری دوست داشتی ،چی بگم 😐
اینم بابای ما 😀😐
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
میرفت ، تا دوباره بسازه خودشو ، قوی تر از قبل ، اما هر جا که بود قلبش واسه اینجا میتپید💙
#روستای_من
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 برای دوستم نگرانم
سلام دوستم از یه آقاهی آشنا شدند قرار ازدواج گذاشته بودند بهردلیلی جورنشد ولی آقاهه زن وبچه دارند و زن آقاهه خبردارند ؛؛؛ اما درحال حاضر دوستم با مرد متاهل باید چیکارکنند چون قول ازدواج بهمدیگردادند ؟ اما این ازدواج قول الکیه ؟ من بیشتر برای دوستم ناراحتم 😔😔
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100