eitaa logo
🍃...تجربه زندگی...🍃
13.9هزار دنبال‌کننده
34.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
7 فایل
عاقلانه انتخاب کن،عاشقانه زندگی کن.... اینجا سفره دل بازه....
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸 وَفِي أَنْفُسِكُمْ ۚ أَفَلَا تُبْصِرُونَ!؟ +عزیز جان تو دلتو نگاه کن، هر کس از دل خود به خدا راه دارد🍃 ذاریات|۲۱ دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
ازدواج اجباری و عاقبتی بد... با عجله رفتم سمت اتاق خواب که محمد دستمو نبینه که النگوهامو فروختم... ولی اون تیزتر از این حرفها بود...محمد پشت سرم اومد و با عصبانیت گفت النگوهات کو؟؟؟لال شده بودم و قدرت حرف زدن رو‌نداشتم،محمد اومد جلو و.... https://eitaa.com/joinchat/2105999489C878fcbc26b مریم دختری که به تن به ازدواج اجباری میده ولی دچار وسوسه میشه و....👆
🌸🍃 هستم
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 #نیلوفر هستم
_نمیدونم هرشب آخرشب گریه میادسراغم ،یادزندگیم می افتم. چقدرکتک‌ خوردم زمانی که تازه عروس بودم. چیزهایی تعریف کرد که من اصلا از استاد محسنی انتظار نداشتم تعریف میکرد امیر بد دله ولی خودش توی دانشگاه هر دفعه تو بغل این دختر اون دختر،اوایل به روی خودم نمی آوردم میگفتم سنش کمه یه مدت میگذره ولی گوشش شنوا نبود حرفهای مهشیدمنو به فکر برد چقدر زندگی منو مهرنوش شبیهه هم بود پا به پای مهشید اشک ریختم بعد از اون همه خنده کلی گریه چسبید. تاصبح نخوابیدم وبه حرفهای مهسا ومهشیدفکرمیکردم که چرابایدجوونیم بزارم به پای علی.صبح که رفتم دانشگاه استادمحسنی رو دیدم نمیدونم چراذهنم بهش تغییرنکردومهشیدرومقصرمیدونستم.بعدازدانشگاه رفتم خونه پیش مامانم.ازفکرطلاق که توذهنم بودبهش گفتم،وگفتم که میخوام چندمدت دیگه تاپایان دانشگاهم هست دوباره به علی فرصت بدم اگه دیدم فایده نداره طلاق بگیرم.مامانم خیلی ناراحت شدوگفت امشب حتمابه بابات ومازیارهم میگم.ولی تصمیم نهایی روخودت بگیر. ازاون روزدیگه نیلوفرقدیم نبودم که علی رو تحمل میکرد،دیگه حتی دانشگاه هم جز تفریحاتم بحساب نمی اومد.ازدانشگاه برمیگشتم که تصمیم گرفتم مسیری روپیاده برم تابتونم فکرکنم.درحال قدم زنان بودم که ازپشت صدای بوق ماشین اومداهمیت ندادم باردوم‌ وسوم که بوق زدبرگشتم فحش بدم که دیدم استادمحسنی است.سلام کردم وعذرخواهی کردم وگفتم فکرکردم مزاحمه.استادرامین محسنی ازم خواست تاجایی که مسیرش هست میرسونتم،قبول کردم ودرعقب بازکردم وپشت نشستم. توی راه رامین از همه چیز صحبت کرد از اینکه من یکی از دانشجوهای برترش بودم از پایان ترم و نمرات ترم گذشته من ،تمام حواسم به دستهای رامین بود که حلقه توی دستش نبود چطور تونسته بود از زنی مثل مهشیدبگذره ،مهشیدهمچنان وفادار به رامین بود. حلقه اش هنوز توی دستش بود توی افکارم بودم که محسنی ازم پرسید خانم حسینی همسرتون چکاره است ؟ _همراه پدرش فرش فروشی داره و کمی در مورد علی توضیح دادم که چطور کار میکنه نزدیک های خونه بودیم و من خرید داشتم ازش خواستم نگه دار تشکر کردم و پیاده شدم برخلاف صبح که بی انرژی بودم چقدر الان حس خوبی داشتم.خریدکردم ورفتم خونه ،خونه خیلی کثیف بودولی حس تمیزکردنش نداشتم،ولی بلاخره شروع کردم به نظافت.آخرهفته علی می اومد،تاهشت شب گرفتارتمیزکاری بودم،شام که خوردم به مهسازنگ زدم،آروم جواب دادپیش فالگیرم ونمیتونم حرف بزنم.ازدنیای مهسا خندم گرفت اون کجا ومن کجابودم.موقع خواب فکرکردم اگر جدا بشم و ازدواج دوباره ام موفق نباشد. دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 تجربه داری بگو
🌸🍃 سلام اسمان خانم،به اون خانمی که بچه چهار ماهه داره و دوباره بارداره بگین منم دخترامو پشت سر هم بدنیا اوردم😍ماشالا عزیزای دلم انگار دوقولوین هیشکی نمیفهمه دوقولو نیستن فقط فامیل میدونن ،خیلی هم شبیه همن 😍😍😍😍😍😍چقد هم من راحتم همش با هم نقاشی میکشن بازی میکنن همه کاراشون با همه دعوا هم میکنن😂روزی نیس که خدارو شکر نکرده باشم بخاطرشون برای سلامتیشون صلوات بفرستین 😍🌹❤️ دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃🌸🍃 🕊 لَا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَٰلِكَ أَمْرًا «تو که نمیدونی شاید خدا بعد از این ماجرا امری تازه پدید آورد..» خواستم بهتون یادآوری کنم اگه این صفحه از زندگیت خوب نبوده شاید خدا صفحه ی بعدی رو قشنگ نوشته تا عاشقش شی♥️ دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 تجربه داری بگو
🌸🍃 در مورد خانمی که بچه ۴ ماهه دارن ودوباره باردار هستن ... 👇👇👇👇👇👇 اصلا نگرانی نداره من دوستم ۸ ساله ازدواج کرده ۴تا بچه داره جالبش اینجاس به غیراز اولی همش ناخواسته بوده😊 همشونم شیر خودشو داده الان میگه من ۸ ساله فقط شیر دادم من خیلی تعجب کردم ولی ماشاءالله همشون سالم وسرحال بازم میگم با اینکه حامله میشده شیر این یکی بچه رو قطع نمیکرده دندونای اونم خراب شده ولی چاره نیست باید کلسیم رو جبران کنین حلیم خیلی عالیه گندم بپز و غذاهایی که با گندم وبلغور درس میشه حتمااااا سویق گندم وجو رو بخور عالیه برای کلسیم وخون سازی کشمش طبیعی خشک شده تو افتاب (نه با تیزاب) کلا خیلی خواص داره واسه بچه وخودت و خونساز هس شیر طبیعی (نه پاستوریزه)هر شب با خرما یا عسل بخور حتما خرما یا عسل باشه سبزی خوردن همراه غذا بخور خدارو هم شکر کن بهت بچه میده به راحتی الان بچه دار شدن سخت شده من خودم یه پسر دارم ولی ۵ ساله بچه میخوام هنوز نشده ان شاءالله بهترین بچه ها میشن برات دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃 سیاستی در زندگی
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 سیاستی در زندگی
مخفی یادتون نره ⚜ به همه بگید شوهر و زندگیتون و دوست دارید. ⚜ به مردا بگید و در آخر کار خودتون رو بکنید 😉 چشم گفتن معجزه میکنههههههههههههه ⚜ مردا دوس دارن باهاشون مثل رفتار شه ⚜ مردا دوس دارن باشن و شما شکار . ⚜ مستقیم نکنید . مثلا بگید فلانی این کار و کرد به نظرت بد نیست؟ ⚜ وقتی از شوهرتون هستین به این دقت کنید که پدر و مادرشون اون و تربیت کردن پس با خانوادش خوب باشید. ⚜ به خودتون برسید. ⚜ لحظه به لحظه ندید. همه چی و لو ندید ⚜ خونه مادر شوهر اروم آروم کار کنید ⚜ بهش بگید تو تنها منی . ⚜ پیش همسرت از هیچچچچچچچچ زنی تعریف نکن . حتی مادر و خواهرش به سوی خوشبختی 👇👇 دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100 لینک کانالمون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
🌸🍃 صرفا خاطره
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 صرفا خاطره
من۱سال ونیمه ک عروسی کردم.۱۷سالمه.اوایل خونه خالم پاگشادعوت بودیم بعدشوهرم نهارمیبره سرکار.من روم نشدبه خالم بگم یکمم غذابزارواس فردای محمد.ساعت۱۲اومدیم خونه خوابالوام بودم گفتم یه عدس پلودرست میکنم واسش🤷‍♀. اقادرست کردم یکمم براخودم کشیدم که فرداببرم مدرسه چون تا۳مدرسه بودم.خلاصه من ساعت ۱۲گشنم شدتومدرسه غذاموخوردم اقاانقدرشوربوددددد🙀. گفتم بیچاره محمد.شبش ک اومدخونه گف خدابگم چیکارت نکنه.دیدم همکارم نهارنیاورده گفتم داداش بیاباهم بخوریم.اونم اومدیه قاشق خوردچشاش گردشدگفت مرسی دیگه نمیخورم🥴. خلاصه این گذشت تادیروزگفتم یکم براش ابگوشت درست کنم.اینوگذاشتم بپزه رفتم خونه مادرشوهرم مریض بوددیدم کارداره سرگرم کاراش شدم.یهواومدم خونه خودم دیدم وای غذای بیچاره سوخته😶. منه خنگ چون به شوهرم گفته بودم چی دارم درست میکنم واست دیگه نریختم اونورجاهای سوختشوجداکردم به خیال خودم درست شد.تازه چقدرم افتخارکردم به هوش خودم🤓. اینوباسیب زمینی وگوجه وازاینجورچیزاگذاشتم خوشگل ببره سرکار.برعکس اونم دوباره به همون همکارش تعارف کرده بیاباهم بخوریم اونم چون نهارداشته گفته یه لقمه میزنم باهات.میگه تاخوردگفت ممنون دیگه نمیخورم خودم غذااوردم.میگه خودم ک خوردم فهمیدم چرانخورده ازخجالت اب شدم.یعنی تواین یه سال ونیم کلا۲باربااون همکارش غذاخورده دوبارشم غذاهام بدشده بودن😰😑😑😑😑😐😐😐😐. حالاشوهرمنم لاغره الان پیش خودش میگه واسه همینه لاغرموندع دیگه.حالاتعریف ازخودنباشه دست پختموهمه تعریف میکنن چون از۱۰سالگی مامانم یادم داده همه چیو.اقاالان هروقت یاداین قضیه میفتم حالم بدمیشه😫 دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 تجربه داری بگو
🍃🌸🍃 سلام،فاطمه هستم۳۳سالمه ازشهرستانای کرمان،، دررابطه بااون خانمی که گفتن باردارن وبچه شون هنوزکوچیکه،، ،بگم که من همون روزای اول ازدواج باردارشدم دخترم یک سال وشش ماهش بودکه باز باردارشدم هنوزسه ماه دیگه بایدشیرمیخوردبااین حال بااینکه همه میگفتن شیرنده بهش شیرمیدادم تادوسال تمام‌وباردارهم بودم وپسرم دنیااومد هنوز۴سالش تموم نشده بودکه بازباردارشدم الان پسردومم یک سال ودوماهشه کلا۳تاشون ناخواسته شدن😆 یعنی توعرض ۶سال ۳تابچه آوردم بعضی از اطرافیانم میگفتن ماازاون موقعی که یادمون میادتویاحامله ای یابچه شیرمیدی😂🤭 اصن برام مهم نبودچی میگن وخداروهمیشه شکرمیکنم که۳تادسته گل سالم‌بهم داده😊😊😊 دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100