🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃🍃🌸 دلانه دختری یازده_ساله که با مردی مسن ازدواج میکنه
شاد و سر حال شده بود و بیشتر از قبل حرف می زد و می خندید یک روز شنیدم که یک روز به یکی از هم بازی هاش می گفت ..قبلاً بابام گمشده بود پیداش کردیم …….از یک طرف غصه ام شد که چرا رجب نیست تا این حس رو تجربه کنه از طرفی می ترسیدم اوس عباس تغییر رفتار بده و زهرا صدمه ببینه…..دلیلش هم این بود که هر وقت اسم رجب رو میاوردممی رفت تو هم و اوقاتش تلخ می شد و این نگرانی منو روز به روز بیشتر می کرد که نکنه دیگه نتونم بچه مو بیارم پیش خودم….دیگه طاقت نداشتم دلم تنگ شده بود و چیزی نمی تونست جلوی منه مادر رو بگیره تا یک شب سر حرفو باز کردم و به اوس عباس گفتم : میشه برم رجب رو ببینم …با اوقات تلخ گفت : نه صبر کن با هم میریم گفتم کی میریم دلم تنگ شده…. از جاش بلند شد و همین طور که اخمهاش تو هم بود گفت : میریم حالا نه بهت میگم چشم ….
از اینکه اون اینقدر ناراحت شده بود فکر
می کردم به رجب حسادت می کنه و دلش
نمی خواد من اونو بیارم پیش خودم یا ببینمش دلم خیلی گرفت ….چند روز صبر کردم ولی اوس عباس اصلاً به روی خودش نمی آورد و من روز به روز دلتنگ تر میشدم و احساس می کردم دیگه طاقت ندارم و وقتی صورت مظلوم بچه ام به یادم میومد اشکم سرازیر می شد ..بلوز شو بغل می کردم و می بوییدم …..
تا یک روز وقتی اوس عباس رفت سر کار تصمیم خودمو گرفتم با خودم گفتم : نرگس راضی نشو به خاطر کسی بچه ات آزار ببینه برو سراغش نترس …..با این فکر پیش همدم خانم همسایه اتاق بغلی که حالا تا حدی باهاش صمیمی شده بودم رفتم و ازش خواستم مراقب زهرا باشه تا من یه کم خرید کنم و برگردم …
اون با تردید به من نگاه کرد چون می دونست اوس عباس خودش همه چی میخره و اجازه هم نمی ده من بیرون برم ولی گفت :چشم خاطرت جمع کی برمی گردی ؟….با عجله رفتم که آماده بشم و گفتم خیلی زود میام ….. زهرا رو نبردم چون ترسیدم به اوس عباس بگه رجب رو دیده …
خونه ی آقاجان از اونجا خیلی دور نبود ولی پیاده بیست دقیقه ای طول می کشید تمام راه رو دویدم ….به عشق بچه ام یک لحظه قدم هام کند نشد ….
در زدم و بی قرار منتظر شدم …خیلی طول نکشید که احمد آقا در و باز کرد …گفت سلام خانم چه عجب ؟ من خودمو انداختم تو خونه که برم به رجب برسم داشتم پرواز می کردم ….تا رفتم تو اونو تو حیاط دیدم …داشت با بچه ها بازی می کرد …. ..صداش کردم: رجب مادر ؟سرشو بلند کرد ولی برنگشت منو نگاه کنه کمی وایساد بعد شروع کرد به دویدن دنبالش دویدم و بهش رسیدم اونو بغل کردم و به سینه فشردم سر و روشو غرق بوسه کردم اشکهای بچه ام
می ریخت بدون اینکه گریه کنه بغض گلوشو گرفته بود ولی هیچ عکس العملی نشون نمی داد فقط اشک می ریخت …بدون اینکه منو بغل کنه و مثل گذشته دستهای کوچولوشو دور گردنم بندازه ازش پرسیدم قربونت برم الهی دلت برام تنگ نشده بود ؟ حرف احمقانه ی من اشکهایش را بیشتر کرد و سرشو انداخت پایین …..
ادامه دارد
لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 همسرم اعتیاد داره
سلام آسمان جان
ممنون بابت کانال خیلی خوبتون
من از زندگیم خسته شدم شوهرم اعتیاد داره ۴ ساله که درگیره همه چی مصرف میکنه همههه چی
توهم داره دو ماه رفت کمپ اومد ترک نکرد
میره هر دو ماه یکبار پیش دکتر اعصاب دارو میخوره برا توهمش ولی همچنان درگیره دوتا بچه دارم نمیتونم طلاق بگیرم
خانواده ام حمایتم نمیکنن چند مدت که خونشون بودم خیلی بهم سخت گزشت من موندم چیکار کنم تا کی استرس نه تفریح نه مهمونی ن مسافرت هیچی ندارم
چند روز پیش که رفتم بیرون اومدم شوهرم دیونه شد چرا تنها رفتی حق نداری بری بیرون دیگه واقعااعصابم نمیکشه
منولطفا راهنمایی کنید خیلی حالم بده اصلا آرامش ندارم یکی منو لطفا راهنمایم کنه 😞🙏
لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃 برادرشوهرم بهم پیام داده....
سلام عزیزم آسمان جان...
من تازه عقد کردم...
با همسرم فامیل دور هستیم...الانکه گوشیم باز کردم دیدم برادرشوهر. کوچیکم نوشته تو باید مال من میشدی داداشم نامردی کرد...
بنظر شما من باید چه واکنشی نشون بدم...خیلی اعصابم بهم ریخته😔
چراآخه
لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃🍃🌸🍃🍃🍃🍃 همسرم نماز نمیخونه
سلام اسمان جان
خیلی دلم گرفته.
میخوام پیامم رو بذاری تو گروه شاید کسی بتونه بهم کمک کنه ومنو راهنمایی کنه
من یک همسر خوب ومهربان دارم که برای راحتی منو بچه هاش همه کاری کرده
البته درکنار خوب بودنش. دوبار خیانت هم کرده (که داستانش مفصله) الهی شکر الان از این نظر مشکل ندارم ولی یه مدتی هست خیلی تو نماز خوندن کاهلی میکنه. همش گوشزد میکنم.
با گریه گفتم با خند گفتم با قهر گفتم با شوخی گفتم من خیلی رو نماز خوندن حساسم. بچه هام دارن بزرگ میشن میترسم از پدرشون الگو بردارن
.البته از وقتی که نمازاشو یک در میون میخونه. خیلی به مشکلات برخورده.
هرچه بهش میگم اینا اثرات بی توجهی به نماز. بازم همونه. منم که نمیتونم دائم تذکر بدم میترسم بچه هام حساس بشن. ولی خودم خیلی اعصابم به هم ریخته اس.
اگه دوستان نظری. راهکاری دارن که مشکلم بر طرف بشه. ممنون میشم. انشاالله در ثوابش شریک باشن
لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام
خوشبختی یعنی اینکه سایه پدرو مادرت و اونایی که دوسشون داری بالا سرت باشه ❤️☺️
🌸🍃🌸🍃🍃🍃🍃
لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
#پاسخ_اعضا
🌸🍃🍃🍃🌸🍃🍃🍃🍃🍃
درباره سوال دوستی که همسرش اعتیادداشت می خواستم بگم کاملادرکت می کنم
چون شرایط منم مثل توهست دوبچه دارم وهمسرم سالیان زیادی هست که درگیراعتیاده من ده ساله که جلسات انجمن خانواده های آسیب دیده ازاعتیادرودارم میرم
وآنقدرروخودم کارکردم که تونستم زندگی ام روبه دستم بگیرم وتغییرکنم سعی کردم قوی باشم وکمترهمسربیمارم روکنترل کنم
الان دوسالی هست سرکارمیرم ودرس می خونم حتی برای دخترنوجوانم هم کارپیداکردم وسعی می کنم خودم احتیاجاتم روبرطرف کنم
همسرم توسال یکی یادوبارکمپ میره همش توهم میزه اما وقتی فهمیدهدفم مشخص هست کم کم کوتاه آمد
منم درمقابل پرخاشگریهاش وبی اعتمادیهاش فقط سکوت می کنم وبراش دعامی کنم اینم بگم من هم حمایت خانواده ام روندارم
چون پدرومادرم توقیدحیات نیستن الان به خواست خدا4ماه هست که همسرم پاکه و15روزهم هست که سرکارمیره پیشنهادمی کنم هرجاهستید جلسات الانان روبرید وفقط روخودتون کارکنید
باگرفتن راهنماوماندن توجلسات انشالله موفق باشید
🌸🍃🍃🌸🍃🍃🍃
سلام آسمان جان عزیز ممنون بابت کانال عالیتون.
به خانمهایی که همسراشون اعتیاد دارن بگین بهترین روش و مکان برا درمان این افراد یه جایی هست به نام کنگره ۶۰ از همه نظر عالی هست
اصلا قابل مقایسه با مرکز درمانهای دیگه تو کشور نیست و تو اکثر استانها و سهرها هم شعبه دارن اونجا افراد را ترک نمیدن درمان میکنن
لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 من یک مادرشوهر هستم
سلام آسمان جان من بیشتر پیامهای این کانال رو که خوندم دارند از مادرشوهر یا خانواده شوهر انتقاد می کنند
ولی بهتره درست قضاوت کنیم در دهه پنجاه و شصت مادر شوهر سالاری بود ولی امروز کاملا برعکس شده بیشتر عروس سالاری هست من هر دو دوره به عینه دیدم وتجربه کردم ..
یادمه در دهه های شصت عروسها بیشتر احترام خانواده شوهر داشتند مودب بودند با هم زندگی می کردند
ولی امروزه با اینکه عروسها اکثرا زندگی مستقلی دارند هیچ احترامی برای خانواده شوهر قائل نیستند تا زمانی که مشکل دارند به ماها رجوع می کنند وقتی که مشکلاشون حل شد دیگه پیداشون نمیشه...
حتی اجازه نمی دند ما نوه هامون رو ببینیم خدا رو شاهد می گیرم که هیچ گونه دخالتی در کارشون نداریم همیشه هم در سخت ترین شرایط مثل زایمان ویا مریضی وبچه داری کارشون بودم ولی الان که بچه ها بزرگ شدند
اجازه دیدن اونها رو ندارم حتی بارها شده من خواستم تلفنی با بچه ها صحبت کنم تلفن رو قطع میکنه یا کلا جواب نمیده شده تا دو ماه هم من بچه ها رو نبینم ولی دست کم هفته ای سه بار خونه مامانش میره ...
اگرم من بعد از مدتها به خونه اونها برم برای دیدن بچه ها دعوایی راه می اندازند یا با بچه هاکتک کاری میکنند که از رفتن خودم پشیمان میشم
شما قضاوت کنید به جای من بودید چکار میکردید .....
من هیچ کاری نمیخام برام کنند هیچ توقعی هم ازشون ندارم فقط دوست دارم به من هم سر بزنند ..
خدا رو شاهد می گیرم بارها شده به بهانه های مختلف برای همشون هدیه خریدم یا هر طور دستم بیاد محبت می کنم حتی غذا درست میکنم میبرم خونشون که اونها به زحمت نیفتند
ولی همه اینها بی نتیجه بوده وهیچ تاثیری در اخلاق ایشان نداشته حالا کلاه شما قاضی شما قضاوت کنید ....
لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100