🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃🍃🌸 دلانه دختری یازده_ساله که با مردی مسن ازدواج میکنه
اول از اینکه سالمه خیالم راحت شد ولی نمی تونستم اعتراض نکنم که چرا دیر اومدی …..شاید باور نکنی اصلا باور کردنی نبود اینقدر خرید کرده بود که نمی تونست بیاره تو ……مثل یخ وا رفتم آخه مگه میشه تو دلم گفتم بابا تو مریضی ………
به من که رسید گفت :بیا ..بیا کمک کن گفتم حالا خانم میاد اینجا همه چیز تو خونه باشه خجالت نکشی خیالتم راحت باشه ، پول طلبکارا رو دادم گورشونو گم کردن رفتن دیگه تموم شد طوری حرف می زد که انگار خودش این کارو کرده و فاتحانه به من فخر می فروخت و به قول خان باجی مردانگی شو به رخ من می کشید تو دلم گفتم ….نه بابا مردونگی اینو هیچکس نمی تونه ازش بگیره … ..
نزدیک عید بود و اون به همین هوا برای بچه ها لباس خرید و برای خودش و من و سورت و سات عید رو پیش پیش تهیه کرد و منم با اینکه خون خونم و می خورد حرفی نزدم و بی خیال موضوع شدم سعی کردم این مسئله باعث کدروت بینمون نشه.
از اون به بعد غروب که اوس عباس میومد خونه ماشین دم در بود من سریع با ماشین میرفتم و صبار رو شیر می دادم و برمی گشتم و هر چند وقت یک بار هم خانم میومد و هر بار تا عصر می موند و با هم حرف می زدیم و خوش بودیم ….
سه ماهی که گذشت صبار حسابی چاق شد و سرحال اومد هم اینکه به غذا افتاده بود…
خانم دو باره آبستن شد و صبار رو از شیر گرفت پس منم دیگه نرفتم و خانم هم نیومد و این تنها خانم نبود که آبستن بود رقیه, دختر بانو خانم, دختر آقاجان , ربابه همه با هم شکمهاشون اومد بالا ….خوب اون روزا زن از خودش اختیاری نداشت و کارش بچه زاییدن بود ولی من دیگه قصد بچه دارشدن رو نداشتم …..
عزیز جان نفس عمیقی کشید و سکوت کرد و کمی سرش رو پایین انداخت باز در افکار خودش غرق شد …کمی صبر کردم ولی او همچنان سکوت کرده بود و سرشو
بالا نمی آورد بالاخره پرسیدم عزیز جان چیزی یادتون اومده ؟ آه بلندی کشید و گفت : نه دارم فکر می کنم ببینم کجا ی کارم اشتباه بود و من چاره ی دیگه ای داشتم یا نه …..
خوب بگو کجا بودم ؟ و خودش ادامه داد آهان یادم اومد …
آره رفت و آمد خانم به خونه ی ما باعث شده بود همه فکر کنن تو خونه ی ما چه خبره و همین موضوع باعث شد پای فامیل و دوست و آشنا به خونه ی ما باز بشه…. مهمونی بود که میومد و می رفت …..
اوس عباس که درد خریدن گرفته بود هی می خرید و می خرید ….. گوشت و مرغ …میوه و آجیل و هر چیز خوشمزه ای که فکر کنی بار می کرد و میاورد … تو خونه ی ما وفور نعمت بود .
ادامه دارد
لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃🍃🍃🍃 با وجود این سن هنوز بهم خیانت میکنه
سلام خدمت آسمان خانم. من درحالی این مطلب مینویسم که دلم بسیار گرفته ازاین که عمرم سپری شد و چیزی جز یک دل شکسته برام باقی نماند.
خانمی ۴۸ساله هستم و شوهرم ۵۸ حدود سی سال هست که باهم زندگی کردیم ودوفرزند پسر ۲۰ و۱۸دارم حدود چهار سال پیش متوجه شدم که متاسفانه شوهرم چندین بار پیاپی به من خیانت کرده ومن الان بعداز چهارسال چشمم به روی واقعیت بازشده
شوهرم رو خیلی خیلی دوست داشتم ولی الان به مدت چهار سال هست که رابطمون سرد سرد شده غمگینم.
اعتمادم از دست رفته حس میکنم سرم کلاه بزرگی رفته نه راه پس دارم و نه راه پیش بیشتر مواقع خودبخوداشک از چشمانم فرو میریزه مخصوصا وقتی پی بردم با چند نفری که در رابطه بوده همگی خوشکلتر وجوونترااز من بوده حالا دیگه توبه کرده قسم خورده ادامه نده ولی من دیگه زن سابق نیستم منزوی شدم وروزی هزاران بار لعنت ونفرین میکنم هم شوهرم رو وهم همه ی اون زنانی که وارد زندگیم شدن واگذار کردم بخدا که تقاص وآه دلم رو پس بدن.
ممنون میشم اگر مشاورعزیزی تو کانال هست یه راهنمایی کنه که چطور از این حالت افسرده دربیام کمکم کنید.
به جای رسیدگی به کارهای منزل کارم شده فکر کردن به اینکه به خانمهایی که رابطه داشته چطوری بوده چه لباسی پوشیده بودن رو تختخواب بودن تو خونه بودن تو باغ بودن خوشگل بودن وووووووو.
دیوونه شدم فکرا از سرم بیرون نمیره مشاور ه هم یکبار رفتم تا دوروز خوب بودم ولی باز فکرا رهایم نمیکنند
لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃🍃🍃🍃🍃 خانم کانالمون میگه از وقتی دختر دار شدم
سلام آسمان قشنگم.😍لطفا پیام منو اگه امکان داره توکانال بذارید
..خواستم دررابطه با خواهرگلمون که فرزند سوم دخترشون روباردارن یه حرفهایی روخواهرانه بگم
.اول روی حرفم بادوستانیه که فرزند پسردارن ومیگن حسرت دختر دارشدن رودارن
..دوستان گلم شما هم بااینکه دارید به دوستمون دلداری میدید وراهنماییشون میکنید ولی بازم خودتون ناشکری میکنید حتما مصلحت خدا دراین بوده شما فرزند پسرداشته باشین ودختردارنشید ویکی بالعکس
.وهیچ کارخدابدون حکمت نیست من خودم دوتا دختر دارم که خداروشکر خداوند نعمت زیبایی وسلامتی روبهشون عطاکرده
ولی شوهرم درکل خیلی بددل بودطوری که بیشتردخترای فامیل ازش حساب میبردن ومیترسیدن
خواهرام جرات نداشتن حتی بانامزدشون جلو چشم شوهرم بیان به هرحال خوب یابد این اخلاق وداشت وهمه میگفتن بیچاره دخترخودت خدا کنم دختر دار نشی😄
ما بچه اولمون که دنیا اومد تادختر کلی هم ذوقشو میکرد ولی به تک فرزندی بیشتراعتقاد داشت
ولی بااصرارهای من دومی روباردار شدم وفقط میگفت میخوام یه همدم برا اولی باشه
پس حالا که خواست خدابوده دوتا داشته باشم کاش باز دخترباشه که دوست وهمدم اولی باشه که بازم دختر شد وگفت شکر ودیگه بچه نمیخوام
وهمون آدمی که همه ترس ازدختردارشدنش داشتن شده رفیق وپایه دختراش ومطمعنم شاید اگه دخترنداشتم زندگیم به خوبی وخوشبختی الانم نبود ومهرپدری تمام بدحالی ها وبدلی ها ووسواسی هاوبدبین های گذشته روشست وباخودش برد
پس هیچ کارخدا بیحکمت نیست به دخترای گلت افتخار کن☺️ببخشید که طولانی شد درپناه حق 🙏
لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 دلم از کار پسر عموم گرفته
سلام
وقتتون بخیر
ممنون بابت کانالتون
امروز خیلی خیلی دلم شکست 😔
پسرعموم قربانی داشتن روز عید قربان .
برای همه فامیل ودوست و آشنا گوشت قربانی بردن
حتی خونه خواهر و برادرم
اما خونه ما نیومده ...
حتی خونه بابام اینا گوشت اضافی برده ،گفته به نیازمندها هم بدین
اما اسمی از من نیاورده
خواهرم از سهم گوشتش واسه ما آورده
هر چی گفتم قبول نمی کنم
گوش نکرد
اما واقعا دلم شکست که در حد نیازمند هم نبودم که گوشت برامون بفرسته
جالب اینحاست وضع مالی ما از همه پایین تره . سال به سال هم گوشت نمی خریم...
لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
#پاسخ_اعضا
🌸🍃🍃🍃🍃🍃
سلام ،اسمان خانم
به اون خانومی که میگه 48سالشه ومتوجه شده که شوهرش 4سله پیش بهش خیانت کرده بگید
4سال عزاداری بسه ،4سال خودزنی بس نیست من معذرت میخوام یا کم کاری از خودمونه یا اینکه کرم از درخت ،
خدا رو شکر متوجه شدید پس یه یا علی بگید بلند شدید درسته یه خنجر از پشت خوردید اما تمیزی خونه ربطی به این ماجرا نداره
مگه فقط کار خونه ،رسیدگی به خودتون سهم شوهر بوده همه این کارها را برای دل خودتون انجام بدید من نمیگم این ماجرا ناراحتی ندارن اما مدیریت هم میخواد
همینکه شوهرتون یواشکی این کار را کرد نشانه عقل و ترسش از خراب شدن زندگی هست پس اون را پشیمان کنید با محبتتون با ناز کردنتون وبا دلبری کردنتون
اصلا هم بروش نیارید
گاهی براش نامه عاشقانه بدید
گاهی در لفافه از غم دلتون براش رو کاغذ بنویسید گاهی از اینکه سایه سرتون هست واز نبودش بگید
دنیا مسافر خانه ،پس در این سفر کوتاه به خودتون جفا نکنید
بلند شد و مثل یک زن دوم عمل کنید فکر کنید شما هم زن دوم هستید ویک زن دوم چطور دلبری میکنه
شایدم شما سوگولی باشید که همسرتون زندگی با شما را خراب نکرد
توکل به خدا وتوسل به اهل بیت کنید زخم خنجر را از دلتون پاک کنید نگذارید شیطان زندگی شما را به پوچی بکشه
لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 پدرم باوجود دوتازن،زن سوم گرفته
سلام آسمان جان
ممنون از کانال فوقالعاده ات 😍🌹
ممنون میشم من رو هم راهنمایی کنید
دختر ۱۷ ساله هستم و فرزند اول خانواده ۸ نفره پدر و مادر و ۴ تا برادر (۲تا تنی و ۲ تا ناتنی) و زن بابام
پدر من ۲ تا زن دارن و این مسئله برای من سخته ولی خب چون از قبل تولدم اون زن بوده و باهاش بزرگ شدم برام عادی شده و ب نسبت باهم خوبیم
مشکل من اینه که پدرم دوباره زن گرفته و سر این قضیه ما ماه هاست دعوا داریم ولی خب حرف ما براش مهم نیست و اون زنه هم ول کن پدرم نیست
خاستگار های خوبی دارم و مشکلم اینه اگه بخوام ازدواج کنم نمیدونم چطور این قضیه رو براش بگم
هرچند درک این قضیه و کنار اومدن باهاش کار خیلی خیلی سختیه و هرکسی نمیتونه کنار بیاد و حق هم داره ولی خب منی که هیچ نقشی تو این قضیه ها ندارم گناهم چیه؟
نمیدونم چطور به کسی که میاد خاستگاری این مسئله رو بگم که منو قضاوت نکنه
چون واقعا دست خودم نبوده و نیست
سر این قضیه ها خیلی دارم اذیت میشم از ترس اینکه اگه طرف مقابل کنار نیاد و مثل پتک بکوبتش به سرم برام واقعا سخته
میشه راهنماییم کنید که چطور مسئله رو بیان کنم؟
لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100