eitaa logo
🍃...تجربه زندگی...🍃
14.1هزار دنبال‌کننده
33.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
6 فایل
عاقلانه انتخاب کن،عاشقانه زندگی کن.... اینجا سفره دل بازه....
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸 اشنایی منو همسرم اینجوری بود ... 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🍃...تجربه زندگی...🍃
🍃🌸 اشنایی منو همسرم اینجوری بود ... 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام عزیزم خاستم خاطره اشناییم باعشق جانم‌وبراتون بگم😍 من یه هم‌کلاسی داشتم ک رابطمون خیلی خوب بودعموما اخرهفته ها همیشه پیش هم بودیم و درس کارمیکردیم دوستم زنگ زد براامتحان ریاضی بیا خونمون درس بخونیم منم ازهمه جا بیخبر باخاهرعزیزم رفتیم طبقه پایین ک یهو دیدم یه پسری در وزد دوستم رفت بازکرداقاپسره رفت طبقه بالا من حالا اینجوری😑که یاخدا این کی بوددیک😂دوستم اومد گفت پسرخالم بود خالم اینا رفتن وسیله ترشی بخرن بامامانم اینم اومده یه استراحت کنه ده دقه دیک میره دنبالشون منم هیجی نکفتمم سریع پاشدیم یه ده دقه دیگش ک بریم خونمون ازپله رفتیم بالا جلو دربه دوستم گفتم جون پسرخالت عجب کتونی های فسفری داره ها😍😂خیلی اهل شوخی اینا بودیم گفت اره بابا مهندس خانوادس ها😂🤦‍♀خلاصه مارفتیم شد ۱۰روز بعدش من دوباره دعوت شدم خونه دوستم بخاطر ریاضی خوندن😑😂اسمش درس خوندن بود 😜😜رفتیم دیدیم یهو چنددتاخانوم وهمین پسرخاله دوستم تشریف اوردن منو میگی خیلی خجالت کشیدم‌اومدم برم مامان دوستم کفت باید بیای چای بخوری😂رفتیم دیدم یه خانومه تامنو دید اومد بغل و ماچ‌و منم هنگ کرده بودم نشستم تاچایی خوردیم دیدم پسرخالش اززیر فقط نگاه میکنه و لبخند میزنه تودلم کفتم کوفت چه قشنگم میخنده ها شد فرذاش دیدم مامان دوستم‌زنگ زده ک پسرخاهرم از دخترتون خوشش اومده گفته بریم‌خاستکاری خلاصه بماند ک نزدیک ۱۳ بار اومدن‌ورفتن چون پدرم بچه اول بودم وخییلیی حساس😍باحتیاط بود اماانقدر خونواده‌همسرم‌وخودش خوب هستن‌ک خداروشکر همه چی جور شد همسرم بعد عقد گفت که کتونی من فسفری قشنگه اره؟😂😂گفت همون روزشمارتو از دوستم‌گرفته بودعه و اسممو سیوکرده خانومم میگفت یه جورایی انقد عاشق خودت و اون چتری موهات شدم ک مطمن بودم تومال من میشی🥹خداروشکر نزدیک ۷ساله ازاون روزا میگذره و زندگیمون عالی بوذه کنارهم درسته‌روزای سختم‌داشتیم اما باعشق ازپسش براومدیم و ثمرش یه دخمل ناز وخوشگل شده برامون که ۱سالشه❤️اینم بود از جریان عشق همرا با ترشی ما 😂😂❤️ دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🍃🌼 زنان با روحیه ی قربانی 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 یکی از مواردی که باعث میشه شوهرتون نسبت بهتون سرد بشه و کمتر بهتون توجه کنه شخصیت وابسته شماست. زن هایی که بیش از حد به شوهرشون متکی هستند ،و هیچوقت نمیتونن بدون شوهرشون تصمیم بگیرین ،زن های که با کوچکترین نگاه شوهرشون به یه خانم دیگه به هم میریزن و همه جا حواسشون به همسرشون هست و با نگاهش و رفتارش دائم همسرش را چک میکنه .اینجاست که شوهر احساس خفگی میکنه. این خانم هر چقدر هم خوشگل باشه،هر چقدر خاص باشه،هر چقدر شیک باشه به مرور زمان جذابیت خودش را برای شوهرش از دست میده. به این خانومها، زن های با روحیه قربانی میگنیکی از غیر جذاب ترین زن ها زنهای ضعیف و نق نقو جذاب نیستند هر چقدر خانمی مستأصل باشه،نامزد و یا همسرش بیشتر احساس مسئولیت میکنه که باید نجاتش بده، این حالت شوهرتون را در نقش والد و شما را در نقش کودک قرار میده . ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌ دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃🌸🍃🍃🌸
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃🌸🍃🍃🌸 #ایده_معنوی_اعضا
سلام آسمان جان... ممنون از کانال خوبتون.. کانالتون واقعا عالیه.... نماز حضرت ام البنین واقعا حاجت میده... من واقعا خونه دار شدم در شرایطی که اصلا فکرشو هم نمیکردم😊😊 دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇 @Aseman100 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
🌸🍃 هیچ اشکالی نداره که مسیرت با بقیه فرق داشته باشه،🍦🎨 هیچ اشکالی نداره که وسط راه خسته بشی و بخوای یکم به خودت، زمان بدی و استراحت کنی،🚴🏻‍♂️ هیچ اشکالی نداره که؛ راه‌های متفاوتی رو برای موفقیتت امتحان کنی؛🎒 پس خودت رو با دیگران مقایسه نکن، پرانرژی‌تر از قبل، به مسیرت ادامه بده و جا نزن!🪨🌿 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃🌸🍃🍃🍃🍃🍃 مادر کانالمون از‌معجزه ی زندگیش میگه خیلی قشنکه بخونید
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃🌸🍃🍃🍃🍃🍃 مادر کانالمون از‌معجزه ی زندگیش میگه خیلی قشنکه بخونید
سلام خدمت آسمان جان ❤️عزیز خدابه شماخیر دنیاواخرت بده ممنون به خاطر کانال بی نظیرتون👌 بنده قبلا چند بار به شماپیام دادم ۴۷ سالمه ازخانواده مذهبی ومقیدهمسرم معتاد به مواد صنعتی هرراهی روبگین رفتیم😔 دعانظرونیازاما نشدمن هم دردورنج روباتک تک سلول‌هام حس کردم کشیدم دختروپسردارم۲۰و۱۷سال هردوشون الحمدلله سربه راه ونجیب😍 امروزبرای نماز صبح بیدارشدم دو رکعت نماز حضرت ام‌البنین خوندم به نیت ظهورامام منتظرورفع مشکلات وخیلی گریه کردم باصدای بلندهمسرم هم باصدای گریه من شروع کردبلندگریه کردن😭 خیلی خدارو صدازد که یامنواز اعتیادنجات بده یاجانمو بگیر خانوادم راحت بشن اون خیلی خانواده دوست مهربونه بین دعواهامون من ده تابد وبیراه بگم جواب نمیده وقت سکوت😔 میکنه ومن زود پشیمان میشم بین این همه نا آرامی خدابه من لطف کرده جواب دعاهام داد ونتیجه رنج های من بچه ها توراه ائمه وامام زمان قرار گرفتند الان پسرم❤️ با 🌹راهیان نور🌹 رفته.... اون الحمدلله فوقلعاده نجیبه اهل نماز اول وقت ودعاوذکروقرآن هست وخیلی احترام من وپدرش رو داره هرروز دست پای منو میبوسه میگه دعا کن از سربازان امام زمان( ع)باشم وتواین مسیربمانم ومنو دعوت به صبر میکنه میگه مامان هرکس یه جور امتحان میشه امتحان شماهم اعتیادبابا هستش اگر صبور باشی خداتو آخرت برات جبران میکنه با🌹 شهدا 🌹دوسته به شهدای🌹 گمنام پنج شنبه ها سر میزنه خاستم بگم یکی از شبهای قدربودپسرم کوچیک بود شبکه سه سمت خدااز یه شهید میگفت من هم نگران آینده پسرم بودم دست به دامن شهدابااین اوضاع ازته دل وزجه وگریه 😭ازحضرت زهرا( س)خواستم مهدی منو به غلامی مهدی🌿 فاطمه قبول کنه وتو راه مهدوی🌿 مسیر🌿 اون حضرت قرار بده واین شد معجزه زندگی من پسر۱۶ساله من کادوی تولدش روکتاب های دینی وزندگی نامه شهدا میخادوباخوندن کتاب اخلاق صبرش نجابت وحجب حیاش 🌹ازشهدا 🌹الگو گرفته ومن ایمانم به بزرگی ومهربانی خدا بیشتر شده انشاالله🤲 خداهمه جوانها ونوجوان هاروعاقبت بخیر کنه ببخشید طولانی شد برای سلامتی رهبرم وظهور آقامون صلوات 🤲 وازشماخواهران میخام برای رهایی همسر بنده وهمه معتادان گرفتار لابه لایحه قشنگتون باخدادعا کنید التماس دعا.🙏❤️🌹 دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇 @Aseman100
🍃🍃🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 طبیعت و دیگر هیچ😍😍😍 شما خودتون گلین....ممبرهای کانال آسمانیمون همشون گلن😊 😊 🍃🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃🌸🍃🍃 سرگذشت #ستاره قدیمی و جذاب
🌸🍃 سلام دوستان عزیزم خوش اومدین..آسمان هستم..مدیر کانال... دوستان دلانه ستاره رو بخونید.... سرگذشتی جذاب و قدیمی😊 اگر درددل،عبرت یا دلنوشته ای دارین برامون ارسال بفرمایید تا بدون نام در کانال قرار بدیم... تمام دلانه ها بالای کانال سنجاقه.. دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃🌸🍃🍃 سرگذشت قدیمی و جذاب
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃🌸🍃🍃 سرگذشت #ستاره قدیمی و جذاب
به صورت اون زن نگاه کردم، دیگه مظلوم نبود، پر از حرص و طمع بود نگاهش، رجب اینبار داد زد ،تو میدونستی بی‌بی زهرا؟ من به جای اون ترسیدم، بی‌بی زهرا آروم و شمرده گفت، آره میدونستم.. رجب جلوتر رفت و سینه به سینه ش وایستاد و گفت، از کی تا حالا فکر کردی میتونی به جای خان تصمیم بگیری؟ بی‌بی زهرا سرشو آورد بالا، قد رجب خیلی بلند بود، زل زد تو چشمای رجب و گفت از وقتی که خان فکر کرد زن مثل لباس میمونه که هی عوض کنه، از وقتی که به خاطر من مادرت رو ‌ول کرد‌ ‌‌و به خاطر یکی دیگه منو... ولی من نتونستم مثل مادر تو ساکت بمونمو هیچ کاری نکنم اون زن اومد جلو و گفت حتما لیاقت نداشتی که ول کرده صدای یه سیلی محکم همه رو ساکت کرد، رجب زد تو دهنش..با یه صدای گرفته گفت دفعه آخرت باشه فضولی میکنی. رجب رو نمی‌شناختم، یه آدم دیگه شده بود.. یکی از خدمتکارارو صدا کرد و گفت اون زنو بچه ش رو ببرن تو اتاق مهمون تا فردا تکلیفش رو روشن کنه کم کم همه رفتن دنبال کارشونو منم رفتم تو اتاق و به صفر شیر دادم، خیلی آروم بود و اصلا گریه نمی‌کرد،هادی و نرگس همبازی شده بودن و این خیلی کارم رو راحت کرده بود رجب اومد تو اتاق، کنارم نشست و سرش رو گذاشت رو شونم..میدونستم میخواد حرف بزنه، زیاد منتظر نموندم چون شروع کرد آروم گفت نبات؟ گفتم بله. گفت تو اگه امشب جای من بودی چیکار میکردی؟ سوالی بود که خودم هم بهش فکر کرده بودم و جوابی نداشتم... گفتم نمیدونم، گفت خیلی سخته مجبور باشی جا پای کسی بذاری که میدونی راهش اشتباست... گفتم یعنی چی؟میخوای جای خان رو بگیری؟ دیوونه شدی!؟ گفت چیکار کنم، مردم این روستا بعد از خان منو می‌شناسن،حتی از فکر کردن به این موضوع هم تنم داشت میلرزید،گفتم من نمیتونم اینجوری زندگی کنم... سرش رو از رو شونم برداشت و نگام کرد و گفت یعنی چی؟ گفتم ما برمیگردیم خونه خودمون توام اگه مارو بخوای میای اگرم نه که هیچی،یه لبخند نشست رو لبش، گفت همینو میخواستم بشنوم متعجب نگاش کردمو گفت، تو باورت میشه من بخوام راه خانو ادامه بدم اون شب دوتامون بعد از مدتها کلی حرف زدیم و خندیدم برادر رجب نشست به جای خان و ما برگشتیم خونه خودمون ، رجب چندتا زمین و باغ به اون زن داد و ماجرارو تموم کرد، می‌گفت راجع به اون زن پرس و جو کرده و فهمیده زن سالمی نیست و از کجا معلوم اون بچه واقعا بچه خان باشه بی‌بی زهرا هم ترجیح داد برگرده به روستای پدریش، می‌گفت عمارت رو بدون خان نمیتونه تحمل کنه چند ماه از مرگ خان گذشت... ادامه دارد @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿