نظر نوجوان کانال برای بی تی اس 🌸🍃 سلام به همه ی دوستان عزیز کانال مخصوصا جوونا و نوجونای عزیزی که همسن خودمن خب من اول بگم که ۱۷ سالمه و یه نوجوون امروزیم . کسی که هم خوشای جوونیشو داره هم هدف برای آینده . علاقه های خودشو . من به عنوان قشر جوان جامعه میتونم خیلی بهتر همسن هام رو درک کنم پس به خاطر همین اوم حرفامو بگم تا کمکی کرده باشم . خدمت دوستای گلم بگم که تو جامعه ی ما همه جوره آدمی با همه نوع اعتقادی هست. از مذهبی های اون ور بوم افتاده تا اونیایی که اصلا دینو قبول ندارن . یا اونایی که دین اسلام رو با رسوم و باور های خودشون قاطی کردن . من خودم حد وسطم . به نظر من یه نوجوان ۱۶ ۱۷ ساله امروزی با اینهمه پیشرفت تو زمینه علمی و فرهنگی و ... دیگه باید الان برای زندگیه آیندش هدف داشته باشه و بدونه میخواد تو آینده چیکار کنه. تصمیم هایی بگیره که ۱۰ سال دیگه وقتی به زندگیش نگاه کرد جاهایی پشیمون نشه یا نگه که ای کاش به های بعضی کارا که خیلی مفید نبوده کار های مفید تری انجام میدادم . آخه میدونی نوجونی فصل دوباره شکفته واسه همینم پر از چالشه . تو این دوره از زندگی آدم میخواد پیش زمینه ای داشته باشه برلی همه ی زندگیش . حالا اگه تو این دوران مهم به جای ساختن خودمون و فکر کردن به درس و زندگیه آینده درگیر چیزای بیهوده باشیم چی میشه؟ اونوقت به جای ما دخترای دیگه ای میشن رتبه های برتر کنکور، کسای دیگه ای براشون از آلمان و آمریکا دعوت نامه برای تحصیل میاد. خب حالا برم سر اصل مطلب من تا حدودی از گروه های خواننده کره ای و اهنگا و معنیه آهنگاشون با خبرم . حتی چن سال پیش خودم طرفدار یکی از همین گروه ها بودم و میفهمم وقتی از علاقه به این گروه ها حرف میزنی یعنی چی.میدونم فکرو خیال تو دوران نوجونیی چقدرررر شیرینه. میفهمم ساحتن آینده ای که به کشور کره سفر کردی و به گروه مورد علاقه ات رسیدی برات قشنگه. هر کسی یه جور خیال بافی میکنه. خیال بافی برای نوجونا عیب نیست ولی آسیب زاست. چون زندگی واقعی بر اساس خیال ما نمیچرخه . شاید تفکر و خیال به اینکه من یه روزی به این گروه میرسم قشنگه و انگیزس برات، ولی خب یکم فکر کن.... چیزای بهتری برای انگیزه داشتن نیست؟ تو طرفدار کسایی هستی که حتی نمیشناسنت و نمیدونن کجایی. همونطور که سلبریتی ها و خواننده های کشور ما عامه مردم رو نمیشناسن ، خواننده های کشور کره هم مردم خودشون رو نمیشناسن چه برسه به طرفدارای اتباع خارجی کشورشون. تازههههه همه اینا به کنار اصلا میدونی سفر به خارج اونم برای یه دختر چقدر دنگ و فنگ داره؟ من آشنایی دارم که از مالزی تا ترکیه و .... رو سفر کرده حتی عروسشون چینیه . اما خب بیا ببین همون خانوم چینی چقدر از کشورش رضایت داره؟ اون خانوم الان تو ایران زندگی میکنه چون اینجا رضایتش بیشتره. خب از ماجرا دور نشم ، ببین من نمیگم خواننده ها و سلبریتی های ما خوبن و نه میگم بدن چون تو هر قشر و فرهنگی هم خوب داریم هم بد ، با اینکه خیلی از همونا هم آهن های شاد و جوون پسند میخونن و فقط غمگین نیست . بعد هم که درباره رقص هاشون و نوع آهنگشون باید بگم که همه چیز اون چیزی که ما در ظاهر میبینیم نیست! زبان بدن و تایثر زیر سازی شده موزیک همراه با صدای خواننده و حرکاتی که انجام میدن تاثیراتی روی ذهن نوجونا میزاره که ماها فکرش رو هم نمیکنیم. خب شاید بگی الان اینارو از کجا گفتم و با کدوم مدرکی😉 باید به عرضتون برسونم که من هم کلاس موسیقی شرکت کردم و اینکه اگه بخوای کتاب هم میتونم بهت معرفی کنم . مدارک من برخلاف سرچ کردن توی گوگل که شیوه ای غیر مطمئن هست ، از کتابه . دیگه فکر میکنم یه نوجوون امروزی با اینهمه پیشرفت علم دیگه بدونه ساخت سایت های نا معتبر و با مطالب ناجور و غیر انسانی کار سختی نیست درک میکنم که شاید خیلی از افراد مذهبی به خاطر برخی سخت گیری های بیجا باعث اذیت قشر جوون میشن ، همین هم میشه که به جای تغیر رفتار نوجوون بیشتر به کارش ادامه میده و نه تنها اون کار اصلاح نمیشه بلکه بدتر هم میشه. لحن صحبتت عزیزم همراه با ناراحتی و اعتراض و اعصبانیت بود که خب تاحدودیش قابل پذیرشه اما اینو یادت باشه اگه کارت درسته و اگه مسیر عقلانیه زندگیتو پیدا کردی که خب ادامه بده و نیازی نیست برای فهموندن باور هات به دیگران اینقدر خودتو اذیت کنی و برات مهم باشه. اما اگر ذره ای ته دلت میدونی اینکار نادرسته حتی خیلی کم ، پس بیا تا قبل از اینکه دیگران بخوان میسرو نشونت بدن خودت انتخابش کن اون عزیزی که گفته بود زندگی هر کس مربوط به خودشه و جامعه داره به زو میشه و تفاوت هارو باید درک کرد و ... باید بگم که حرفای شما درسته اما ناقصه . اینو اول بگم که زندگی شخصیه هرکس مربوط به خودشه ولی فالیت هایی که ما تو زندگیمون داریم و حتی ذره ای به بیرون از زندگی شخصی میره و وارد بعد اجتماعی ما میشه، دیگه فقط مربوط به خودمون نیست. این یه اصله

که توی همه کشور های دنیا وجوود داره و ایرانم جزو یکی از اوت کشور هاست. دوم اینکه چرا فکر میکنی به روز شدن یعنی گوش دادن به موسیقی یا علاقه های اینگونه؟ چرا فکر نمیکنی به روز شدن جامعه یعنی پیشرفت تو زمینه های مختلف علمی؟ پیشرفت تو فرهنگ و باور های مردم؟ سوم آره میدونم درک کردن دهه های مختلف چیز تقریبا نا ممکنیه . همونطور که ما مادرامونو درک نمیکنی اون هاهم مارو درک نمیکنن. راستی یه چیزی در مورد جامعه هم بگم عزیز جانم مشکل اقتصادی و اختلاس و ... که خودت گفتی آره مشکلن ولی فقط برای من و تو و مردم ایران نیست! خیلی از کشور ها هم این مشکلات رودارن . تازه هر کسی یه مسئولیت اجتناعی داره که اگه اون رو رعایت کنه جامعه گلستان میشه. مدیر و مسئول کشور یه جور مسئولیت داره و مردم هم یه جور . آیا ما به وظیفه خودمون یه عنوان عضوی از جامعه عمل میکنیم که از مسئولین توقع داریم؟ آره عزیزم با گوش ندادن به موسیقی خارجی مشکلات جامعه حل نمیشه ولی بعد فرهنگی و اعتقادی جامعه تقویت میشه و این عضوی از وظیفه ماست دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇 @Aseman100

حالا شاهین پسرم 12سال داشت و خداوند پسردیگه ای به من داد شهاب کوچلو که دوباره گرمی خاصی به زندگی ما داد ،، ناگفته نماند خانمی که جای مادرم اومده بود پسری به دنیا اورد وسال بعد هم ی پسر دیگه که با شهاب پسرکوچیک خودم هم بازی شده بودن من وخواهرم برای خواستگاری برادرام شدید تلاش میکردیم وتوکل به خدا با فاصله بین یکسال برای هرسه دخترای خوبی پیدا کردیم.. وهرکدوم سراغ زندگی خودشون رفتن وزندگی خوبی رو شروع کردن آزارواذیتهای زن وبچه های پدرم ادامه داشت تا اینکه اونا تونستن پدرم روبه جرم کتک زدن زنش محکوم کن وقاضی دیه سنگینی برای پدرم تعیین کرد ، هواخیلی سرد بود برف زیادی باریده بود زنگ تلفن مراازخواب بعداظهری بیدارکرد سراسیمه گوشی رو برداشتم ازکلانتری بود گفتن که پدرتودارن زندان میبرن وخواسته به شما خبربدم ،،، به علی زنگ زدم وموضوع رو باهاش درمیان گذاشتم وهردو به دادسرکه پدرم اونجا بود رفتیم علی بیرون منتظرشد ومن رفتم داخل که با نامادری وپسربزرگش روبه رو شدم بدون هیچ حرفی وصحبتی هردو شروع کردن به فحش وناسزا به من که من باعث دعوابین اونا شدم که من بلافاصله ازاونجا رفتم تا علی متوجه اونا نشه پیش قاضی رفتم وازش خواستم اجازه بده تا صبح پدرم روآزادکنن تا بتونم وثیقه یا فیش حقوقی شوهرم رو ببرم ولی قاضی قبول نکردو پدرموبه بازداشگاه فرستادن ومن همچنان ناراحت به خانه برگشتم ،، وازفردای آن روز هرروزدنبال کار پدرم بودم تا تونستم شب عید پدرمو به طورضمانت آزادکنم به مدت 15روز ،،پدرم خونه ما بود وگاهی به منزل خودشون میرفت وازاونا رضایت میخواست ولی نامادریم وپسراش درقبال این رضایت ازش کل داریش که خونه سه طبقه بود رو میخواستن ،، من موافق بودم وازپدرم خواستم که برای آسایش خود این کارو بکنه ،؛بهش گفتم که من خودم 3تاخونه دارمو احتیاج به مال پدرندارم ولی پدرم مخالفت میکرد ومیگفت حق تو رو نمیذارم اونا بخورن و اگرپدرم این کارو هم میکرد دیگه خودشم تو خونه راه نمیدادن ،،، دوروزبعدعید پدرم راهی زندان شد ومن دوباره هرروزصبح دنبال کارپدرم تا 2بعداظهرکه خسته وناامید راهی خونه میشدم،،علی بارفتوامدمن به دادگاه ودادسراناراحت بود ولی میفهمید که پدرم تو این شرایط جزمن کسی رو نداره،، بعدکلی پیش وکیل رفتن وحل اختلاف نتیجه ای که گرفتم دادن دیگه پدرمو ازادی اون ،،بافروختن طلا وجمع کردن پس اندازهایمون وکمک عمهام تونستم پدرمو آزاد کنم ،،،ودقبال کاری که برای پدرم کرده بودم وپدرم نداشت که پول مارو پس بده با اصرارزیاد پدرم ومخالفت علی پدرم منو به دفترخانه برد و3طبقه خونه ای رو که داشت به نام من کرد وپشت سراین کار تقاضای طلاق همسرش..... با کمی رفت وامددادگاه برای طلاق ازاین کاربه خاطردخترشون پدرم منصرف شد ودوباره به ناچاربه زندگی کناراوناادامه داد ولی نامادریم وپسراش قبول نداشتن که پدرم خونه روبه نام من کرده درواقع پدرم سوری خونشو به من فروخته بود که درآینده نتونن ازم بگیرن، دخترو پسرای منم بزرگ شده بودن ،، دختردانشجو رشته حسابداری بود وپسرم دیپلم واوج رفتن به سربازی وپسرکوچکم هم برای کلاس اول آماده میشد وخواهربرادرای من ازمحبت کردن به خودم وبچهایم کوتاهی نمیکردن تمام زندگی من شده بودم ودرکناراونا لذت میبردم برادرام ازهیچ گونه امیدواری خواهرانه کوتاهی نمیکردن واجازه نمیدادن که کسی ازاقوام یا دوست وآشنا بین ما دخالتی داشته باشن وما کناراونا وهمسراشون که هرکدوم ی بچه کوچلو داشتن خوش وخرم بودیم ولی نبود مادرم همیشه بین ما خالی بود من خداروشکر میکنم که مادرم رو دوباره به من دادتا بتونم خواهر و برادران مهربونی داشته باشم و همیشه براشون آرزوی سلامتی و خوشبختی رو دارم.. #پایان دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇 @Aseman100

#بلدم_گفتم 🌸🍃 سلام درمورد خانمی که میخوان وزن کم کنند و حامله بشن: منم شوهرم نمیزاشت برم بیرون پیاده روی چون کرونا بود و برای بچم میترسید ،ازطرفیم اصرار داشت که حامله بشم، منم تو خونه مرتب ورزش میکردم،راه میرفتم، میرقصیدم(چه با دخترم چه شوهرم، تازه روحیتم عوض میشه)غذامو کم کردم ولی حواسم بود پروتئین های بدنم کم نشه، از قرص ویتامین Dحتما استفاده کن، نشاسته کمتر بخور، میوه و سبزیجات زیاد بخور،آب زیاد بخور،بازم میگم توخونه با بچت بازی های تحرکی مثل بپر بپر،رقص و. .. انجام بده ، مطمعن باش وزن کم میکنی. 🌸🍃🌸🌸 سلام آسمان جان در رابطه با خانمی که ۱۷۱ قد و ۸۱ وزن هست می خواستم تجربه خودم رو بگم بنده مادر ۳ فرزند هستم و به دلیل‌ مشغله اصلا فرصت باشگاه یا پیاده روی نداشتم، من از آبان تا اسفند ماه با ورزش و رژیمی که از مربی از اینستا گرفتم ۲۲ کیلو وزن کم کردم. فقط نیاز به کش دومتری پیلاتس و دو تا دمبل ۱/۵هست اگر پیج مربیمو خواستند آیدی منو بهشون بدید. دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇 @Aseman100

🌸🍃 روزی ثروتمندی سبدی پر از غذاهای فاسد به فقیری داد. فقیر لبخندی زد و سبد را گرفته و از قصر بیرون رفت. فقیر همه آنها را دور ریخت و به جایش گلها‍‍یی زیبا وقشنگ در سبد گذاشت و بازگردانید. ثروتمند شگفت زده شد و گفت: چرا سبدی که پر از چیزهای کثیف بود، پر از گل زیبا کرده ای و نزدم آورده ای؟! فقیر گفت: هر کس آنچه در دل دارد می بخشد… دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇 @Aseman100

برای دختری که قاری قرآن هستند 🌸🍃 سلام خدمت دختر خانم ۱۶ساله حافظ وقاری قرآن عزیزم من هم یه مدت شروع به حفظ کردم ولی لیاقت نداشتم کنار گذاشتم عزیزم مشکل زندگی شما رو خوندم دلم نیومد با شما در مورد گذشته خودم نگم دقیقا من هم سن شما بودم پدرم زن دوم گرفت چه رفتار های که نکرد از کتک زدن مادرم بیرون انداختن وپول ندادن بگیر تا طلاق که همیشه صحبتش بود ومن شبی رو یاد ندارم خونه پدرم بدون گریه خوابم برده باشه چقدر تحقیر شدم مدرسه اجازه نمی داد برم فقط خداوند می دونه من چقدر سختی کشیدم از بس از قصه غذا نمی خوردم معده درد گرفته بودم چقدر اضطراب چقدر استرس پدرم بد دهن بود اصلا محبت نمی کرد همیشه بازن دومش بود چقدر صورت مادرم از کتک های پدرم کبود بود هر اتفاقی تو خونه می افتاد مادرم مقصر بود برادرم معتاد شدخواهر کوچیکم از شدت غصه مشکل پیدا کرده ونمی اونه ازدواج کنه همیشه مادرم زجر کشید هر سال زیارت امام حسین می‌ره دوبار مکه هر روز صف اول نماز جماعت ولی چه فایده هیچ کدوم از بچه ها اصلا دوست نداریم ودرمون رو ببینیم ولی وقتی سن ازدواج من شد همیشه فراری از خواستگار فکر می کردم قرار من هم این همه مصیبت بکشم خیلی ترس داشتم ولی با چله گرفتن یه همسر خوب با ایمان خدا ترس دست ودل باز همه چیز تموم قسمت من شده عزیزم باز خدارو شکر کن برادران معتاد نیستند توکل به خدا و امام زمان بکن مطمن با شما دختر با خدای هستی شما که حافظی مگه خداوند نفرموده نا امید از سمت شیطان این زمونه همه گرفتاریهای خودشون رو دارن به خدا من فقط امیدم خدا بود ولی گذشت ومن از دواج کردم بعد از هر سختی آسانی خودت بهتر از من می دونی یا این که خداوند فرموده ان خلقنا الانسان فی کبد ما انسان رو در سختی قرار دادیم ان شاالله خداوند یه همسر خوب قسمتت‌ می کنه توکل بر خدا کن می گذره دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇 @Aseman100

#بلدم_گفتم 🌸🍃 سلام برای خانوی که میخوان وزن کم کنن این نرم افزار خیلی عالیه میتونن از googleplay دانلود کنن و همچنین حلقه ی کمر و باشگاه هم خیلی خوبه ❤️ دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇 @Aseman100

🌸🍃 آتش کینه 🌸🍃

روزیکه با حربه های زنانه وارد زندگی دخترعموم شدم فکرشو نمیکردم روزی برسه که از خدا آرزوی مرگمو بکنم... از بچگی باهم بزرگ شده بودیم ولی همیشه بهترینها برای اون بود... عموم مهندس بود ولی بابای من به معتاد بود، مهسا رتبه یک مدرسه بود ولی من بخاطر دعوای پدرومادرم همیشه افسرده و گوشه گیر بودم.. همیشه باهم مقایسه میشدیم.. توی مدرسه معلما میگفتن شما دوتا مگه دخترعمو نیسیتن،چرا اینهمه باهم فرق میکنید..مثل اینکه از دودنیای متفاوت اومدین.. توی فامیل هیچکس دوست نداشت جای من باشه،حتی مادربزرگمم میگفت از مهسا یاد بگیر.. اینقدر این مقایسه ها تکرار شد و بدبختی من زیاد بود که روزیکه حامد همسایه و دوست دوران بچگیمون اومد خواستگاری مهسا مثل آتش زیر خاکستر شعله ور شدم و نقشه های شیطانی کشیدم.. من و مهسا درظاهر خیلی دوست بودیم ولی از درون ازش متنفر بودم.. دوسال از ازدواجشون میگذشت و حالا مهسا دوماهه حامله بود ولی من هنوز دختر مجرد خونه پدر معتادم بودم.. یادمه اون هفته کتک مفصلی از پدرم خورده بودم و منی که از گل پاکتر بودم رو ه..رزه خطاب کرده بود . میگفت کاش مهسا دخترش بود.. یه روز رفتم خونشون و صحنه سازی کردم.. یه تیشرت مردونه بردم خونشون پشت مبل انداختم و گوشی مهسا رو برداشتم و به شماره ناشناس که تز طرف خودم بود پیام دادم...«:مهران جان امروز خیلی خوش گذشت..»... مرحله ی اول نقشم خوب پیش رفته بود.. شب به حامد پیام دادم:امروز خونتون خیلی بهم خوش گذشت...راستی تیشرتم پشت مبلتون جا مونده،گوشی خانومتم چک کن... گوشی رو کناری گذاشتم و منتظر نتیجه موندم... فردا صبحش مادربزرگم تماس گرفت و گفت:جنین مهسا بخاطر کتکهای حامد سقط شده و خودش حالش خیلی بده..دکتر گفته باید براش دعا کنید... مهسا یکماه بعد که از بیمارستان مرخص بود فقط یک جنازه بود،رحمش رو از دست داده بود...مهسا لال شده بود و افسرده ... آبروش توی فامیل رفته بود..حامد بخاطر شکایت پدر مهسا زندان بود.. انموقع خوشحال بودم که بلاخره مهسا هم طعم نگاه های تحقیر آمیز رو فهمیده بود ولی الان چندین ساله یه روز خوش توی زندگیم ندارم...هرشب با کابوس از‌خواب بیدار میشم... مهسا و حامد طلاق گرفتند.. ولی من جرات گفتن حقیقت رو‌ندارم و مطمئنم ‌آخرت دردناکتر از دنیام خواهم داشت... دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇 @Aseman100

سلام واسه اون خانمی ک گفتن تو گرده هنری دخترشون با یه پسری اشنا شده و اقا پسر هم گفته میرم سربازی و گفتن ایا کار من و پدرشون درست بوده یا ن کاش میشد من بیام دست و پای شما و همسرتونو ببوسم ای کاش میشد برم دست پای همه اونایی ک انقدر فهمیده ان ببوسم من خودم 20سالمه یه پسره اومد خونه عمم گفته بود منو میخاد و من نمیتونم بیام و اون موقع ک اومد مهر بود و گفته بوده تا عید صبر کنن منم همون موقع بردارم رو از دست داده بودم و عاشق یه پسر بودم رابطه هیچی نداشتم با اونی ک عاشقش بودم پسر همسایمون بود اقا بگم ک افسرده بودم اصلا انگار تو دنیا نبودم مامان منم مثل شما محکم نبودن و حتی برادرا و پدرم چ روزایی ک گریه نمیکردم میگفتم من این پسره ک اومده گفته عید میام نمیخخخخخخخخخخام پدرم و برادرم خونه نبودم هر روز مامانم زنگ میزد بیا برات شام درست کردیم من میگفتم این پسره دختر بازه همون روز اول ک دیدمش فهمیدم داره با دخترا چت میکنه ولی مامانم مجبورم میکرد ک باهاش حرف بزنم بعضی وقتا فکر میکنم خود مامانم عاشقش، شده بود میدوتی انقدر مامانم پست فطرت بود منو با اون پسره تو اتاق تنها میزاشت میرفت تو حال درم میبست انقدر بی لیاقت بود تا الانم ک الانه از پیش خودش نیومده ازم معذرت خواهی کنه ک چ بلاهایی سرم اورده پسره هم بیست روز یک ماه قبل عید اومد گفت نمیخامت و رفت چیزی ک هر روز ب مامانم میگفتم نمیاد چند روز قبل عید میاد میگه نمیخوامت میره ها ولی کو گوش شنوا وقتی اون پسره تو اون اتاق از من سو استفاده کرد و من ب مامانم گفتم میدونید مامانم چیکار کرد باز بهش زنگ میزد بیا خانم جان اون پسره وقتی میدید مامان من داره مفت و بی ارزش باهام رفتار میکنه میدونی چ جرعتی ب خودش داد ب خودش جرعت داد بگه جلوی پام زانو بزن هر موقع زانو زدی میام میگیرمت عمه من ب همه گفته بود پسر فلانی اومده واسه دختر برادرم همه وقتی از اون پسره میپرسیدن میگفت من اصلا دختر فلانیو نمیشناسم مامانم الان ک الان هست منتظر هست من برم با پسره باز خسته ام خسته حسرت میخورم وقتی تو کانال دخترا میرن پی این پسرا خانوادشون نمیزارن ولی من خودم نمیخاستم برم مادرم این کارو کرد بعضی وقتا دوس دارم برم دم در خونه پسره چاقو تا اخر بکنم تو قلبش بعدم اعدامم کن بهتر از این زندگیه چراااااااااااااااااااااا دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇 @Aseman100

#پاسخ_شما 🌸🍃 سلام درمورد خانمی که درباره بی تی اس گفته بود و یه خانمم نظر داده که ظاهرا طرفدار بی تی اسه خانم به ظاهر محترم😂😂نیازی نیس خودتو بکشی این همه طرفداری کسایی که حتی از وجود تو هم باخبر نیستن بکنی والا من یه بار اهنگشونو گوش دادم انگار همون آهنگ های مهراب هست فقط به زبان کره ای حالا من حرفم سر آهنگا نیست و هیچ توهینی نمیکنم ولی واقعا من دختر عمم که کشته مرده ی این دختراس منظورم بی تی اس همون فک کنم دخترن دیگ😂😜الان روانی شده هر کاری میکنه که مثلا بگه اره من آرمیم تاتو زده از گردنبند و آرم اونا خریده طوری که همه مسخرش کردن حتی بعضی وقتا رفتار های اونارو انجام میده که واقعا آدم چندشش میشه مشکل میدونی چیه خانم محترررررم مشکل اینه که ملت ما جنبه اینجور چیزا رو ندارن کافیه طرفدار یکی بشن انگار مثلا که چی شدههههه یجوری بخاطره اونا با هم وطن و هم شهر های خود حرف میزنن و طرفداری میکنن که انگار مثلا کین از خودتون در نیاید که طرفدار هستید هستید قرار نیس فک کنید پلیس سانشای هستین و هر کاری میتونین بکنین و هر حرفی میتونین بزنین خودتونو جمع کنید و در ضمن این خانمی که درمورد بی تی اس گفته مشخصه که یه خانم با سن بزرگیه شمایی که اومدی این همه بی احترامی کردی بچه جون اول یاد بگیر شخصیت داشته باشی بعدش بیای نظر بدی معلومه این گروه بی تی اس همینطور که این خانم گفتن هس که تا شما هوادارای بی تی اس چنین چیزی میشنوید جوش میارید و نمیدونید چی میگید و کلا شخصیت و ادب خودتونم میبرید زیر سوال متاسفم برای چنین جوان هایی که مثلاااا جوان های آینده ها هستن!!!!! دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇 @Aseman100

نظر شما برای دلانه آتش کینه 🌸🍃 سلام وقت بخیر۔برای دلانہ ی آتش کینہ چقدررر ناراحت شدم۔دختری کہ باعث نابودی زندگی دختر عموت شدی بخاطر آتش کینہ ایی کہ از مقایسہ شدن تو دلت داشتی بودہ ولی کارت خیلیی اشتباہ بودہ چرا صبر نکردی چرا از خدا بہترین ھا رو نخواستی و از رحمتش ناامید شدی۔باعث از بین رفتن یہ زندگی و یہ بچہ ی بی گناہ شدی۔ولی الان از تہ دل از خدا طلب ببخشش کن توبہ کن اینقدری خوب و قوی باش کہ بتونی از مہسا ھم طلب حلالیت کنی و بہ حامد بگو کہ نقشہ ی تو بودہ۔چون حامد ھمیشہ از مھسا بہ عنوان زن ھرزہ یاد میکنہ و ھربار این گناہ دامن گیر تو میشہ۔حدااقل آخرتت رو بخر نذار آخرتت ھم مثل این دنیات از آتش حسادت بسوزہ۔اما متاسفم برای کسایی کہ بچہ ھا با توجہ بہ خانوادہ قضاوت نمیکنن وتنہا خود فرد مورد قضاوت قرار میگیرہ ینی مادربزرگ درک اینو ندارہ پسراش باھم متفاوتن کہ باعث تفاوت در نوہ ھاش شدہ و اینھمہ این دوتا بچہ رو باھم مقایسہ کردہ😔 دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇 @Aseman100