#سفره_دل 💕🍃💕🍃💕🍃 من چهارساله ازدواج کردم.روزی که شوهرم به خواستگاریم اومد گفت با برادرش توکار پیمانکارین.وقتی عقد کردیم متوجه شدم که با وجود اینکه هردو به یه اندازه تلاش میکنن و مدرک شوهر من پایه ی اصلی شرکتشونه برادرشوهرم اندازه ی یه کارگر روز مزد هم پول نمیده و سر هر پروژه بزرگ موقع تقسیم سود بهانه میاره واز طرفی خودش صاحب مال واموال میشه و شوعر منم هیچی که هیچی .برا پروژه ای که چند میلیون پول کار شوهرم بود اخر سر چهارصد تومن بهش داد .شوهرم با تیزبینی عای من متوجه شد و اعتمادشو نسبت به برادرش از دست داد و از من درخواست‌کمک کرد تا براش کاری درست کنم.برادرانم و خواهرانم شرکتی دارن که با پیشنهاد من شوهرم کارمند شرکتشون شد و بالاخره بعد دوسال رفتیم خونه ی خودمون.همه‌چی خیلی خوب پیش میرفت و شوهرم از همه چی راضی بود.برادرش دست تنها مونده بود و یسرع باغ سبزهای پوشالیشو باز نشون میداد.تا باز شوهرم خام حرفهاش شد و پارع وقت میرفت کمکش اخر سر دعواشون شد و باز از هم جدا شدن.تا این اواخر که باز سروکله برادرشوهرم پیدا شده و اونقدر چرب زبانی کرده که شوعرم میخواد قید کارشو بزنه و کلا بره پیش برادرش.واقعا موندم با این قوم چیکار کنم،با شوهری که حرفمو گوش نمیکنه #تجربه #سیاست #عاشقانه دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇 @Aseman100

صرفا خاطره 🌸🍃🍃🍃 ﺩﯾﺸﺐ ﺳﺮ ﺳﻔﺮﻩ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﮔﻔﺖ ﻫﻤﺘﻮﻥ ﺷﻨﺎﺳﻨﺎﻣﻪ ﻫﺎﺗﻮﻧﻮ ﺑﯿﺎﺭﯾﻦ. ﻣﺎ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﺷﻨﺎﺳﻨﺎﻣﻪ ﻫﺎﻣﻮﻧﻮ ﺁﻭﺭﺩﯾﻢ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺩ ﻣﺎﻝ ﻭ ﻣﻨﺎﻟﯽ ﺑﻪ ﻧﺎﻣﻤﻮﻥ ﺑﺰﻧﻪ ﯾﻪ ﺩﻓﻪ ﮔﻔﺖ ﺍﺯ ﻓﺮﺩﺍ ﻃﺮﺡ ﺯﻭﺝ ﻭ ﻓــﺮﺩ ﺗﻮﯼ ﺧﻮﻧﻪ ﺍﺟﺮﺍ ﻣﯿﺸﻪ ﮔﻔﺘﯿﻢ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﯽ؟ ﮔﻔﺖ ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﻭ ﺭﻗﻢ ﺍﻭﻝ ﺷﻨﺎﺳﻨﺎﻣﺸﻮﻥ ﺯﻭﺟﻪ ﺭﻭﺯ ﺯﻭﺝ ﺑﻘﯿﻪ ﻫﻢ ﺭﻭﺯﺍﯼ ﻓــﺮﺩ ﻣﯿﺘﻮﻧﻦ ﺑﯿﺎﻥ ﺳﺮ ﺳﻔﺮﻩ ﻏــﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭﻥ😳😂 #تجربه #سیاست #عاشقانه دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇 @Aseman100

🌸🌸🍃🍃🌸🌸🍃🍃🍃 ناامید نباش و بخوان: « و پس از اندوه هایمان همچون بهار زنده خواهیم شد گویی که انگار هرگز مزه‌ی تلخی را نچشیدیم! »🌱 🍃🌸🌸🌸🍃🍃🍃🍃

🌀به چه ترتیبی آرایش کنیم؟! 🌸🍃🌸🍃 ١• مرطوب کننده: پوست تو تمیز کن، کرم رو بزن و صبر کن تا جذب بشه ٢• پرایمر: لایه محافظه و پوستت رو برای آرایش آماده میکنه ٣• کرم پودر: با کرم پودر یا پنکیک پوستت رو یکدست و مسطح کن ۴• کانسیلر : لکه های پوستی و تیرگی های زیر چشمت رو با کانسیلر بپوشون ۵• رژگونه : با رژگونه، هایلایتر و برانزر جلوه آرایشت رو بیشتر کن ۶•آرایش چشم: خط چشم بکش تا چشمات قشنگتر بشه و در آخر ریمل بزن ٧• آرایش لب : رژلب بزن و با برق لب جلوش بیشتر کن ٨• اسپری فیکساتور: با اسپری تثبیت کننده آرایشت رو ماندگار کن. #تجربه #سیاست #عاشقانه دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇 @Aseman100

وقتی همش درمورد این صحبت کنیم که دیگران چه بدی هایی در حقمون کردن،ناخودآگاه اعتبارمون پیش دیگران پایین میاد! 🌸🍃🌸🍃🍃🍃 چرا؟؟ مثال میزنم: مثلا من وقتی میگم همکارم سرم کلاه گذاشت،ناخودآگاه دارم به دیگران این پیامو میدم که من خیلی ساده لوحم! ولی در عوض بیاید بیشتر در مورد این صحبت کنیم که دیگران چه خوبی هایی در حق ما کردن،یا چقدر آدم حسابین کسانی که ما باهاشون رفت و آمد داریم! اینجوری به دیگران این پیام را میدیم که جایگاه من بالاست و من انتخاب های خوبی تو زندگی دارم! شما کدوم منش رو انتخاب میکنید؟ گلایه از بدی هایی که دیگران درحقتون کردن، یا خوبی ها و خدماتی که خیلی های دیگه بهتون ارائه دادن؟! #تجربه #سیاست #عاشقانه دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇 @Aseman100

🌸🍃 سلام دوستان عزیزم خوش اومدین..آسمان هستم..مدیر کانال... دوستان دلانه ستاره رو بخونید.... سرگذشتی جذاب و قدیمی😊 اگر درددل،عبرت یا دلنوشته ای دارین برامون ارسال بفرمایید تا بدون نام در کانال قرار بدیم... تمام دلانه ها بالای کانال سنجاقه.. دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100

🌸🍃🌸🍃🍃 سرگذشت #ستاره قدیمی و جذاب

نمیدونستم چرا میخواد بهمون کمک کنه، برام مهم نبود ولی میدونستم رجب یه چیزایی میدونه ولی نمیخواد حرف بزنه،.. آخر هفته قرار عقد زینب رو گذاشته بودن و شوهرش گفته بود بچه های زینب رو قبول نمیکنه، خانواده زینب هم میخواستن بچه هارو بذارن پیش خانواده شوهر سابقش... اینا رو زینب با گریه برام تعریف میکرد و منم پا به پاش اشکام میریختن اما کاری از دستم برنمیومد براش... خبر ازدواج شهربانو رو رجب بهم داد، با پسر یکی از فامیل هاشون قرار عقد گذاشته بودن، انگار دیگه امیدی به برگشتن اون آشغال نداشت.. هر شب منتظر درد زایمان بودم اما خبری نبود....رجب روزی چند بار میپرسید چی شد، درد نداری؟ انگار اینبار زیادی مشتاق بود... برای عقد شهربانو رفتیم عمارت خان، به محض اینکه شهربانو رو دیدم ، رفتم جلو و بغلش کرد و اون باز به گریه افتاد، ‌شوهرش آدم خوبی به نظر میومد.. آخر شب بود و مهمون ها داشتن شام میخوردن، از وقتی اومدیم یه بند کار کردم و شدیدا کمرم درد میکرد، بلند شدم که برم دنبال هادی اما یه دفعه حس کردم خیس شدم، هم ترسیده بودم و هم خجالت میکشیدم، فقط تونستم خودمو به شهربانو برسونم و موضوع رو بهش بگم... اونم زود دست و پاشو گم کردو، یکی رو فرستادن تا جریان رو به رجب بگه، با کمک شهربانو رفتیم تو اتاق سابقمون ادامه دارد #تجربه #سیاست #عاشقانه دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇 @Aseman100

انرژی_مثبت🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🍃 ثانيه به ثانيه عمر را با لذت سپری کن در هر کار و هر حال کار، تفريح، رانندگی و.... زندگی فقط در رسيدن به هدف خلاصه نشده ما به اشتباه اينگونه ميانديشيم: درسم تمام شود راحت شوم غذايم را بپزم راحت شوم اتاقم را تميز کنم راحت شوم بالاخره رسيدم.... راحت شدم اوه چه پروژه ای... تمام شود راحت شوم تمام شود که چه شود؟ مادامی که زنده هستيم و زندگی ميکنم هيچ فعاليتی تمام شدنی نيست بلکه آغاز فعاليتی ديگر است... پس چه بهتر که در حين انجام دادن هر کاری لذت بردن را فراموش نکنيم نه مانند يک ربات فقط به انجام دادن بپردازيم به تمام شدن و فارغ شدن... حتی هنگاميکه دستها را ميشوييم نيز ميتوانيم با لذت اينکار را انجام دهيم يکبار امتحان کنيد آب چه زيبا آرام پوست دستتان را نوازش ميکند به آب نگاه کنيد و لذت ببريد و آنجاست که احساس خوب زندگی کم کم به سراغتان ميايد... لذت باعث قدرتمند شدن ميشود به طرز باور نکردنی باعث بالا رفتن اعتماد به نفس ميشود... لذت بردن هدف زندگی است تا ميتوانی همه کارها را با لذت همراه کن... حتی نفس کشيدن که کمترين فعاليت توست... #تجربه #سیاست #عاشقانه دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇 @Aseman100

صرفاخاطره 🌸🍃🌸🍃🍃🍃 خب من میخوام خاطره از موقعی که هنرستان بودم بگم واقعا نمیدونم اون موقع فازم چی بود ولی در هر صورت همه کتابای من همیشه نو بودن چوووووون لاشون باز نمیکردم اصلا😄😄 یادمه ترم اولی چهار تایی تجدید آوردم که با هوش و زکاوتی که داشتم😑😑😒😒 میرفتم کپی میگرفتم از رو کارنامم بعد عدد های که خوب بود رو قیچی میکردم و خیلی مرتب و تمیز میچسبوندم جا تجدیدیا😎😎 و دوباره کپی میگرفتم تا بالاخره کارنامم میرسید به دست بابام آخه آبرو داشتم جلو باباییم😃😃 البته مامانم از همه سیا کاریام خبرداشت😁😁 #تجربه #سیاست #عاشقانه دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇 @Aseman100

🌸🍃🌸🌸🍃 ایده معنوی اعضا