D1738499T15505899(Web).mp3
زمان:
حجم:
22M
🔑قسمت هفدهم از سری چهارم برنامه زندگی پس از زندگی؛ تجربه گر: آقای باقر حسین زاده
🪧گذشته تاریک و اعتیاد به مواد مخدر تا اینکه یک روز بعد از مصرف مواد در داخل ماشین کم کم احساس تپش قلب و پیچیدن به خود و احساس جان کندن بسیار سخت
🪧جدا شدن موقت روح از بدن و بیرون رفتن از ماشین و مشاهده راننده که یکی از دوستانش را صدا زده و اورژانس خبر کرده بود
🪧همزمان با انتقال با آمبولانس، روح در تونلی قرمز به سمت بالا کشیده شدن و شنیدن صدای غرش مهیب و ترسناکی که از آتشی بسیار سوزان بود و اطراف من دور می زد و همزمان با آن صفحه ای در مقابل باز شدکه اعمال گذشته در آن نمایش داده می شد
🪧با نمایش هر گناهی آتش غرش مرگباری می کرد و چنان می سوزاند که خاکستر می شدم اما نمی مردم و هر دانه خاکستر یک باقر بود که می سوخت و ضجه می زد
🪧دعواها و خودزنی ها و خوردن مال یتیم و سایر گناهان هرکدام تک تک عذاب و سوختن به دنبال داشت و آرزو می کردم کاش خاک آفریده شده بودم که گناه بکنم
🪧سخت ترین عذاب و دردناک ترینش بخاطر اهانت به قرآن کریم بود و من غرق در آتش بودم
🪧کم کم حس نسیمی خنک که از بالا می آمد، آتش هم عقب نشینی کرد دور شدن از آتش و رسیدن به فضایی سبز تا اینکه صدای خانمی در فضا پیچید که این برای فرزندم گریه کرده و همزمان با صدای ایشان همه چیز نورانی تر شد
🪧کشیده شدن دست امام حسین(ع) بر سرم التماس های من برای ماندن در همانجا، ناگهان نوری در چشمانم تابانده شد وبه دنیا و به جسمم برگشته بودم و در بیمارستان بودم
#زندگی_پس_از_زندگی
#فصل_چهارم
┄┄┅═✧❁🎙❁✧═┅┄
🔈⃝🇮🇷کانال سخنرانی#ایران_صدا
@sokhan_iranseda
@sokhan_iranseda
D1738501T13684174(Web).mp3
زمان:
حجم:
28.65M
🔑قسمت هجدهم از سری چهارم برنامه زندگی پس از زندگی؛ تجربه گر: آقای اکبر بابا مرادی از شهر تهران
🔑تجربه اول: مجروحیت در جبهه از ناحیه جمجمه و چشم راست جدا شدن موقت روح از بدن در حین انتقال به شهر بانه و صعود به سرعتی سرسام آور به سوی آسمان ها رفتن و دیدن کره زمین به اندازه ای کوچکتر از دانه نخودو مشاهده جسم بطور کامل و واضح در داخل همان کانتینر و پیچیده شده درون پلاستیک
🔑تجربه دوم: ،در دهه محرم ابتلا به مننژیت در اثر عفونت همان ترکش باقی مانده در جمجمه و قطع امید پزشکان
جدا شدن موقت روح از بدن و مشاهده دو ملک که سمت راستی گفت میرویم به عرش و مرا گرفت و همراه آن دو به آسمان ها اوج گرفتیم و جالب آنکه در آن لحظه هردو چشم من بینا بود و راحت می دیدم
🔑با گذر از هر طبقه آسمان ملک سمت راستی معرفی می کرد مثلا اینجا آسمان چهارم و مشاهده فضاهایی جالب و مختلف مثلا در یک آسمان عده ای شبیه انسان در حال طواف بودند
🔑با رسیدن به آسمان هفتم، با نگاه کردن به سمت بالا این نوشته را به رنگ زرد دیدم که در سطح آسمان عرش به چشم می خورد: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) اِنَّ الْحُسین مِصباحُ الْهُدی وَ سَفینَهُ الْنِّجاة
رسیدن به محضر حضرت سیدالشهدا(ع) که در عرش به ستونی تکیه داده بودند و ملک سمت راستی پوشه ای به ایشان داد و بعد از ملاحظه فرمودند مادرش مرا به پسرم علی اکبر قسم داده و باید برگردد. به محض اینکه پوشه را بستند چشمم باز شد و دیدم در آی سی یو بیمارستان هستم
#زندگی_پس_از_زندگی
#فصل_چهارم
👉 @abbas_mowzoon
┄┄┅═✧❁🎙❁✧═┅┄
🔈⃝🇮🇷کانال سخنرانی#ایران_صدا
@sokhan_iranseda
@sokhan_iranseda
D1738503T13478132(Web).mp3
زمان:
حجم:
25.35M
🔑قسمت بیستم از سری چهارم برنامه زندگی پس از زندگی؛ تجربه گر: آقای محسن اسکندری
🪧آتش گرفتن چراغ علاء الدین سرایت آتش به بدن یک لحظه میان شعله های آتش نشستن
🪧خارج شدن موقت روح از بدن و دیدن جسم در میان آتش و احساس گرما و بوی سوختن و مشاهده تلاش مادر برای خاموش کردن آتش
🪧مشاهده همسایه که سمت خانه دوید
🪧دیدن شخص غریبه ای سمت راست که او هم مرا می دید و انتظار می کشید و شنیدن ندایی که به او گفت برگردد و احساس سنگینی زیاد و نزدیک شدن به جسم درحالیکه آتش خاموش شده بود و سوراخ ریزی که از طریق آن روح وارد جسم شد و بسیار دردناک و ناراحت کننده بود
🪧انتقال به بیمارستان با ماشین همسایه و درد جانکاهی که هنگام شستشو و پانسمان سوختگی های بدن وجود داشت
🪧خروج مجدد روح از بدن در بیمارستان شهر زاهدان و حاضر شدن در بیابانی بی انتها با گرما و شرجی زیاد و احساس ترس و تنهایی و ناگهان مواجه شدن با موجودی کریه با صدایی خشن
🪧شنیدن ندایی به زبان غیر فارسی از پشت سر و مشاهده اسب سواری که از فاصله دور می آمد و هنگامی که به ده متری رسید و توقف کرد دیدم بسیار ابهت دارد و اسبش نیز بسیار بزرگ بود و با مشاهده من فرمود محسن اینجا چکار می کنی؟ و فرمود: جای تو اینجا نیست و بر می گردی
خواستم به ایشان نزدیک شوم اما اسب مانع شد و خودم را داخل تونلی دیدم که کل زندگی گذشته ام از شب تولد تا زمان سوختن در آن مرور شد
#زندگی_پس_از_زندگی
#فصل_چهارم
👉 @abbas_mowzoon
┄┄┅═✧❁🎙❁✧═┅┄
🔈⃝🇮🇷کانال سخنرانی#ایران_صدا
@sokhan_iranseda
@sokhan_iranseda
D1738503T15686847(Web).mp3
زمان:
حجم:
20.75M
🔑قسمت بیست و یکم از سری چهارم برنامه زندگی پس از زندگی؛ تجربه گر: آقای عبدالکریم حاجی زاده از شهر اردکان
🔑تصادف با موتور خروج موقت روح از بدن و مشاهده جسم و مردمی که دور آن جمع شده اند
🔑همزمان با بسته شدن درب آمبولانس وارد شدن به فضایی تاریک و ترس از سرگردانی و تنهایی
🔑 شخصی گفت از طرف خدا برای راهنمایی تو آمده ام و همراه او شدم و از کودکی زندگی گذشته ام در همان محیط تاریک مرور شد
🔑با مشاهده هر گناهی آتش می گرفتم تا اینکه به کارهای بعدی که می رسید خاموش می شدم و عده ای را می دیدم که داخل لجن عذاب می شدند و از گناهانشان پرسیدم و بعد هم در بیابانی سوزان و خشک عده دیگری را دیدم که بخاطر رعایت نکردن حق الناس نسبت به دیگران در حال عذاب بودند
🔑بعد از مرحله مرور زندگی از تاریکی خارج شدن و به محیطی نورانی و سرسبز و زیبا رسیدن که برخی افراد آشنا مثل پدربزرگ و مادربزرگ را آنجا دیدم و میوه هایی که آنقدر زیبا و خوشمزه بودند که نظیر آن در خیال هم قابل تصور نیست
🔑هرگاه شخصی در هر نقطه ای از زمین مرا نام می برد بلافاصله ناخودآگاه کنارش حاضر بودم و مشاهده می کردم ولی آنها توجهی به من نمی کردند و من بر می گشتم
🔑شخصی از آشنایان را که آنجا در حال عذاب دیده بودم و به او گفتم حق دیگران را بده و گوش نکرد تا اینکه در همین دنیا چنان درگیر بیماری شد که پایش را هم قطع کردند و دعا می کرد خدایا مرا زودتر ببر
🔑بازگشت ناگهانی روح به جسم و به هوش آمدن ولی تا چند هفته فراموشی...
#زندگی_پس_از_زندگی
#فصل_چهارم
👉 @abbas_mowzoon
┄┄┅═✧❁🎙❁✧═┅┄
🔈⃝🇮🇷کانال سخنرانی#ایران_صدا
@sokhan_iranseda
@sokhan_iranseda
D1738508T14249356(Web).mp3
زمان:
حجم:
49.92M
🔑قسمت بیست و دوم از سری چهارم برنامه زندگی پس از زندگی؛ تجربه گر: خانم زهره ابراهیمی از شهر اهواز
🪧احساس گرم شدن غیرعادی شکم و سرایت این گرما به سمت بالا و توقف تنفس و همزمان شنیدن ندایی زیبا خارج از دنیای مادی طی شدن مرحله به مرحله جان کندن و همزمان با خارج شدن آخرین بازدم، احساس متوقف شدن همه حرکت ها و زمان
🪧خود را در محیطی گسترده و همچو گوی دیدن اینبار هم جسم را مشاهده کردن و هم روح خود را بصورت شمایلی نازک و شفاف بالای سر جسم دیدن و احساس یکی بودن با آن
🪧خیره شدن به سمت بالا و دیدن موجودی بسیار بلندقد که شمایلی شبیه یک جوان داشت و احساس اینکه حضور او را در روزهای قبل در خانه درک کرده بودم
🪧دیدن هشت سایه که در حقیقت روح هشت انسان دیگر بودند و در کنار آن جاده منتظر بودند
🪧در همان مسیر تازه به فهم این نکته رسیدم که من مرده ام و دیگر امکان بازگشت ندارم و نگرانی شدیدی که آن لحظه از آینده بچه هایم بوجود آمد
🪧تماشای صفحاتی در فاصله دومتری بالای سر و مشاهده برخی صحنه های گذشته زندگی از لحظه تولد تا بزرگسالی
🪧مشاهده دنیایی نورانی و بی انتها در آن سوی حایل و حس تعلق به آنجا و مشاهده جمعیتی عظیم از انسان ها در آن سوی حایل و آمدن روح پدربزرگ و دو مادربزرگ تلاش بی نتیجه برای عبور از حایل
🪧ندای آن موجود قد بلند که من ماموریت داشتم تو و آن هشت نفر را به آن دنیا ببرم ولی تو را گفته اند باید برگردی
#زندگی_پس_از_زندگی
#فصل_چهارم
👉 @abbas_mowzoon
┄┄┅═✧❁🎙❁✧═┅┄
🔈⃝🇮🇷کانال سخنرانی#ایران_صدا
@sokhan_iranseda
@sokhan_iranseda
D1738508T14167445(Web).mp3
زمان:
حجم:
25.28M
🔑قسمت بیست و چهارم از سری چهارم برنامه زندگی پس از زندگی؛ تجربه گر: خانم نسرین جاپلقی از شهر الیگودرز
🪧تصادف در جاده با تریلی و درگذشت برادرزاده و انتقال خانواده به بیمارستان
به یکباره خود را بالای سر جسم دیدن و از جسم خود ترسیدن
🪧مشاهده دو موجود نورانی بالای سر و دیدن برادرزاده که در همین تصادف فوت شده بود اما آنجا با لباس زیبا حاضر بود و قرآنی در دست داشت و مرا خارج از جسم می دید
🪧مشاهده روح مادر و عمه در فضایی بسیار سرسبز و زیبا، و بی قراری برای رفتن پیش آنها
🪧مشاهده خانه پدری در الیگودرز و مجلس روضه ای که خانم ها شرکت کرده بودند و حرف هایی که در آن مجلس زده می شد و دیدن بچه هایم که از بیمارستان مرخص شده و در آن مجلس حاضر بودند
🪧مشاهده دوستم که با همسرش برای خرید پنیر روضه به مغازه رفته بود و با شنیدن خبر بهبودی شرایط من از خوشحالی یادش رفت پول پنیر را بدهد ولی بعد دوباره برگشت تا حساب کند
🪧مشاهده مادر دوستم که در حرم حضرت عبدالعظیم برای شفای ما تسبیح نذر کرده بود
🪧مشاهده مدرسه دخترم که سر صف برای شفای ما دعا کردند و کادر مدرسه که همگی برای ما دعا می کردند
🪧مشاهده مادر همسرم که هر روز در حرم حضرت معصومه(س) برای شفای ما دعا می کرد و می گفت خدایا اگه قرار باشه از بین پسرم و عروسم فقط یکی از اینها زنده بمونه عروسم بالای سر بچه هایش بمونه و من با شنیدن این دعایش ناراحت می شدم
#زندگی_پس_از_زندگی
#فصل_چهارم
👉 @abbas_mowzoon
┄┄┅═✧❁🎙❁✧═┅┄
🔈⃝🇮🇷کانال سخنرانی#ایران_صدا
@sokhan_iranseda
@sokhan_iranseda
D1738511T13677136(Web).mp3
زمان:
حجم:
43.12M
🔑قسمت بیست و پنجم از سری چهارم برنامه زندگی پس از زندگی؛ تجربه گر: خانم خدیجه مبینی از شهر تویسرکان
🪧سکته قلبی حین خواندن نمازشب و در رکعت دوم ناگهان خود را بالای درخت داخل حیاط دیدن و مشاهده کامل شهر و احساس حضور دونفر که از پشت سر محافظت می کنند
🪧مشاهده چهار نفر در چهار نقطه مختلف شهر که با سرعتی بسیار زیاد به سمت آسمان می رفتند
🪧مشاهده دختر و همسر که با اضطراب زیاد سعی در به هوش آوردن جسم داشتند و باز شدن دریچه ای نورانی از سمت گلخانه منزل و به سمت آن کشیده شدن و دیدن جمله «بسم الله الرحمن الرحیم» در قسمت بالای آن دریچه نورانی
🪧ملاقات با خانمی نورانی که از طرف امام حسین(ع) پیام آورده بود که با سوره مبارکه «انشراح» بر دهان آن شبح سیاه بزن که دیگر نتواند تو را اذیت کند
🪧شنیدن صوت زیبای سوره مبارکه«انشراح» و صدای جمعیتی که صلوات فرستادند و دیدن روح پدر و برخی آشنایان که هرکدام برای اهل و عیال خود در این دنیا پیغامی دادند مثلا پیرزنی از اقوام که برای دو تا از نوه هایش پیغام هایی داد و جزئیاتی از زندگی شخصی آنها که نمایش داده شد
🪧مشاهده زنی که از همسرم گردو مطالبه می کرد و می گفت ۵۰۰ گردو از سهم یتیم های من برداشته ای و باید بدهی که بعد از به هوش آمدن پیش کشیدن این مساله
🪧مرور کامل زندگی با جزئیات کامل از تولد تا لحظه جدا شدن روح از بدن و دیدن حقایقی از زندگی دنیا
🪧رسیدن به بیابانی سوخته و پر از خار و مشاهده گناهکارانی که ...
شنیدن ندای دسته جمعی یاحسین(ع)
#زندگی_پس_از_زندگی
#فصل_چهارم
👉 @abbas_mowzoon
┄┄┅═✧❁🎙❁✧═┅┄
🔈⃝🇮🇷کانال سخنرانی#ایران_صدا
@sokhan_iranseda
@sokhan_iranseda
D1738513T14058926(Web).mp3
زمان:
حجم:
13.12M
🔑قسمت بیست و ششم از سری چهارم برنامه زندگی پس از زندگی؛ تجربه گر: آقای علی فضلعلی از شهر کرمان
🪧«زندگی پس از زندگی» برنامه ای متفاوت درباره مرگ و عالم ماوراء است؛ روایت افرادی که در تجربه ی نزدیک به مرگ، بصورت موقت از کالبد جسم خارج شده و عالم برزخ را درک کرده و بازگشتند. مخاطبان در این برنامه، مهمان روایت های شگفت انگیز تجربه گران از عالم غیب میشوند.
🪧در این قسمت روایت تجربه ی نزدیک به مرگ آقای علی فضلعلی را می شنویم:
🪧به محض تصادف خروج موقت روح از بدن و نداشتن هیچ درد و احساس ناراحتی
مشاهده دوستان و خانواده که جلوی بیمارستان جمع شده بودند و استرس و ناراحتی والدین و خواهرها
🪧مشاهده خواهرها که خانه بودند و چون متوجه شدند پدر و مادرم بیمارستان آمده اند از همسایه پول قرض کرده و با آژانس به بیمارستان آمدند
🪧مشاهده نسخه ای که یکی از دوستان برای تهیه آن به چند داروخانه مراجعه کرد و آخر هم استوری کرد و یکی دیگر از دوستان تماس گرفت و تلفنی هماهنگ کرد تا بتواند نسخه را تهیه کرده و تحویل بیمارستان بدهد
مشاهده راز و نیاز پدر با خدا و پیغامی که در گوشی به من گفت تا در صورت رفتن از این دنیا به عموی شهیدم سلامش را برسانم
🪧بازگشت روح به بدن و چندماه قدرت راه رفتن و تکلم نداشتن تا اینکه با عنایت خداوند کم کم بهبودی حاصل شد
#زندگی_پس_از_زندگی
#فصل_چهارم
👉 @abbas_mowzoon
┄┄┅═✧❁🎙❁✧═┅┄
🔈⃝🇮🇷کانال سخنرانی#ایران_صدا
@sokhan_iranseda
@sokhan_iranseda
19.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 وقتی در یک جمع نورانی عملیات تروریستی رخ میده، برای شهدا چه اتفاقی میفته!؟
🔻#زندگی_پس_از_زندگی
🔻#تجربه_نزدیک_به_مرگ
⏱ #سخنرانی_کوتاه
📺 #تصویری
┄┄┅═✧❁🎙❁✧═┅┄
🔈⃝🇮🇷کانال سخنرانی#ایران_صدا
@sokhan_iranseda
@sokhan_iranseda
@iransedaD1738833T14213794(Web)-mc.mp3
زمان:
حجم:
22.75M
🧿قسمت اول از سری پنجم برنامه #زندگی_پس_از_زندگی؛ تجربه گر: آقای سعید اعمی از کرمانشاه
#زندگی_پس_از_زندگی
🎯در این قسمت روایت تجربه ی نزدیک به مرگ آقای سعید اعمی را می شنویم:
🏮مراجعه به پزشک برای عمل جراحی
🏮استشمام بوی خوش بعد از تزریق آمپول و وزش نسیم
🏮شنیدن صدای جیغ ترسناک استمام بوی تعفن و صدای گرگ و سگ
🏮بازکردن چشم در محیطی ترسناک
🏮حضور چندین موجود ترسناک شبیه به انسان برای عذاب
🏮التماس و فرار از دست انها
🏮صدا کردن مدام اهل بیت فرستادن صلوات و در همان هنگام دیدن یک نور و حامی
🏮نزدیک شدن آن شخص نورانی و شباهتش به یکی از شهدای شهرمان
🏮باز شدن تونل و مرور کل زندگی
🏮تبدیل شدن به سه سعید
🏮سختی حالت شرمندگی و عذاب وجدان از خود عذاب ها
🏮عذاب برای دادن سکه تقلبی
🏮کمک به جوانی غریب
🏮کمک های ناخالص
🏮رفتن به یک باغ و ملاقات با پدر و عمو و بازگشت به بیمارستان بهوش آمدن
🎧از همین سری بشنوید🔻
🔹https://ruoz.ir/oicho
👉 @abbas_mowzoon
┄┄┅═✧❁🎙❁✧═┅┄
🔈⃝🇮🇷کانال سخنرانی#ایران_صدا
@sokhan_iranseda
@sokhan_iranseda
@iransedaD1738833T16765006(Web)-mc.mp3
زمان:
حجم:
24M
🧿قسمت دوم از سری پنجم برنامه #زندگی_پس_از_زندگی؛ تجربه گر: آقای داوود سلیمانی از اراک
#زندگی_پس_از_زندگی
🎯در این قسمت روایت تجربه ی نزدیک به مرگ آقای داوود سلیمانی را می شنویم:
🏮تصادف و جدا شدن روح از بدن آمدن خانمی که میگوید نگران نباش زود برمیگردی
🏮دیدن انتقال به بیمارستان و خبردار شدن خانواده
🏮دیدن گریه کردن مادر در مسجد و ناراحتی از حال اطرافیان
🏮رفتن بر سر مزار دایی در روستا به سرعت
🏮وارد شدن به قبر همراه روح دایی و دیدار با رفیق شهید و دیدن ملک با پرونده ای قرمز
🏮صدای کسی گفت سجده کن و صلوات بفرس و انگار صد سال گذشت
🏮دیدن همان ملک بعد از سجده با پرونده سبز
🏮رفتن به جایی نورانی که دایی و رفقا شهیدش انحا بودن
🏮دیدن شهدا که با بال پرواز میکنند و دایی که از آن طرف دره مرا صدا میکند اما ترس از دره اجازه نمیدهد
🏮رفتن به خانه دیدن گریه زاری خانواده
🏮رفتن به مزار شهدای گمنام
🏮دیدن شوهر خواهرم در کربلا درحال گرفتن تربت به نیابت من
🏮رفتن به خواب افرادی که به مادرم بگویند بی تابی نکند
🏮گرفتن یک انار قرمز شیرین از دایی
🏮سفارش های دایی هنگام برگشتن
🏮بازگشت روح به بدن و مجدد روح از بدن جدا شد و تلاش پزشک داخل آمبولانس برای احیا
🏮برگشتن پیش دایی
🏮رفتن به سرزمینی زیبا با دایی دارا شدن دو فرزند و همسر شدن در هشت سال و زمان بازگشت به دنیا
🏮بازگشت روح به بدن
🎧از همین سری بشنوید🔻
🔹https://b2n.ir/f78608
👉 @abbas_mowzoon
┄┄┅═✧❁🎙❁✧═┅┄
🔈⃝🇮🇷کانال سخنرانی#ایران_صدا
@sokhan_iranseda
@sokhan_iranseda
@iransedaD1738834T17988896(Web)-mc.mp3
زمان:
حجم:
21.34M
🧿قسمت سوم از سری پنجم برنامه #زندگی_پس_از_زندگی؛ تجربه گر: آقای فرهاد یزدانستا از کرمانشاه
#زندگی_پس_از_زندگی
🎯در این قسمت روایت تجربهی نزدیک به مرگ آقای فرهاد یزدانستا را می شنویم:
🏮احساس خفگی و دیدن خود به همراه عدهای سوار بر قطار
🏮همه بصورت نیمه عریان بودند و پیرمردی که نزول خور بود بسیار ترسیده
🏮مچ بند سفید دور دست ها و پاها
🏮دور تا دور قطار بیابان بود و ناگهان پرده ای مثل پرده سینما باز شد
🏮دیدن انسان های نخستین و بودن من در میان انها
🏮فیلم تمام شد و من سه صحنه بخاطر دارم یکی انسان های اولیه دو جنگ احد و بمباران اتمی هیروشیما
🏮سه نفری که مسئول حمل افراد سوا بر نور بودن لباسهای یکسره سبز با مو و محاسن بلند داشتند
🏮کسی به دلیل تعجب من گفت اینجا مرز بین دو دنیا است که به انجا میروید
🏮با گریه و قسم التماس خدا کردم تا به دنیا برگردم و جبران کنم و به خانواده ام که ظلم کردم خوبی کنم که گفتند فرصتی دارم
🏮همان شخص مرا با سرعت بالا به فضا پرتاب کرد که خود درحال سجده در منزل دیدم
🏮همچیز عادی بود جز مغازه نورانی روبه رو تا اینکه صدای اذان آمد
🏮با اولین کلمات اذان احساس سنگینی کردم و دیدم در همان اتاقم
🏮هیچ چیز یادم نبود تا اینه با صدای اخر اذان همه چیز را به خاطر آوردم
🏮صبح در بیمارستان گفتند سکته را رد کردم
🏮خوب شدن رابطه ام با خانواده و تغییر شغل
🎧از همین سری بشنوید🔻
🔹https://b2n.ir/f78608
👉 @abbas_mowzoon
┄┄┅═✧❁🎙❁✧═┅┄
🔈⃝🇮🇷کانال سخنرانی#ایران_صدا
@sokhan_iranseda
@sokhan_iranseda