#مدح_مرثیه_امام_سجاد علیه السلام
بیرون زده از خیمه چه نوری، چه امامی
بیرون زده در روز، عجب ماه تمامی
میآید و در راه قیاماً و قعودا
گامی به زمین خورده و برخاسته گامی
میآید و پیشانی او صبح، چه صبحی
میآید و پیش نظرش شام... چه شامی
شمشیر به دست آمده لبیک بگوید
بیآنکه بگوید پدر از جنگ، کلامی
او تشنۀ سیب است، چه سیبی، چه نصیبی
این بوی حبیب است، چه عطری، چه مشامی
یک مرد به جا مانده، چه آغاز غریبی
یک مرد به جا مانده، عجب حسن ختامی
دلها همه هستند اسیرش، چه اسیری
شاهان همه هستند فقیرش، چه امیری
با تشنه لبان دم زدن از آب، عذاب است
شرمندهام از رویت اگر قافیه آب است
شرمندهام از روی تو تنها نه فقط من
از شرم تو بر صورت خورشید، نقاب است
زینب سر بالین تو با گریه نشسته
تر کردن پیشانی بیمار، ثواب است
در خیمه برای عطشت نیست جوابی
از خیمه که بیرون بروی تیر جواب است
درد تو به تشریح، مضامین مقاتل
آه تو به تفسیر، خودش چند کتاب است
چشمان تو بستهست، عجب روضۀ بازی!
با تربت گودال که سرگرم نمازی
ای هر سخنت هر عملت آیۀ قرآن
ای کوثر جاری شده در سورۀ انسان...
هر سجدۀ تو یک شب یلدای خلایق
هر ذکر تو یک سنگ به پیشانی شیطان
در گودی و بر نیزه و در طشت چه دیدی؟
ای موی تو هر سال در این ماه پریشان؟
بر پشت شتر، در غل و زنجیر چه دیدی؟
ای بی سر و سامان شدۀ سر به گریبان!
در قصر چه کردند؟ چه دیدی؟ چه شنیدی؟
ای روضۀ سر بسته در این مصرع عریان!
افتادهای از پشت شتر از غم سرها؟
با نیزه رسیدهست به این شهر، خبرها
شاعر/ محمدحسین ملکیان
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مرثیه_امام_سجاد علیه السلام
در آن نگاه عطش دیده روضه جریان داشت
تمام عمر اگر گریه گریه باران داشت
گرفت جان تو را ذره ذره عاشورا
که لحظه لحظه آن روز در دلت جان داشت
چه سنگها سرت از دست نانجیبان خورد
چه زخم ها دلت از شام نامسلمان داشت
اسیر بودی و از خطبه ی تو می ترسید
به روشنای کلامت یزید اذعان داشت
و بر امامت تو سنگ هم شهادت داد
به قبله بودن تو کعبه نیز ایمان داشت...
تو را زمانه نفهمید و خواند بیمارت
و پشت این کلمه عجز خویش پنهان داشت
شاعر/ حسین عباسپور
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مرثیه_امام_سجاد علیه السلام
بین نماز، وقت دعا گریه می کنی
با هر بهانه در همه جا گریه می کنی
در التهاب آهِ خودت آب می شوی
می سوزی و بدون صدا گریه می کنی
هر چند زهر قلب تو را پاره پاره کرد
اما به یاد کرب و بلا گریه می کنی
اصلاً خود تو کرب و بلای مجسّمی
وقتی برای خون خدا گریه می کنی
آب خوش از گلوی تو پایین نمی رود
با ناله های وا عطشا گریه می کنی
با یاد روزهای اسارت چه می کشی؟
هر شب بدون چون و چرا گریه می کنی
با یاد زلفِ خونی سرهای نی سوار
هر صبح با نسیم صبا گریه می کنی
شاعر/ یوسف رحیمی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مرثیه_امام_سجاد علیه السلام
بعد از آن واقعهٔ سرخ، بلا سهم تو شد
پیکر سوختهٔ کربوبلا سهم تو شد
بعد از آن واقعه، هفتاد و دو آیینه شکست
ناگهان داغ دل آینهها سهم تو شد
بعد از آن واقعه، آشوب قیامت برخاست
بر سر نیزه سر خون خدا سهم تو شد
بعد از آن واقعه خون جوش زد از چشمانت
خطبهٔ اشک برای شهدا سهم تو شد
بعد از آن واقعه در هرولهٔ آتش و خون
در شب خوف و خطر خطبهٔ «لا» سهم تو شد
بعد از آن واقعه در فصل شبیخون ستم
خوردن زخم ز شمشیر جفا سهم تو شد
خیمهٔ نور تو در فتنهٔ شب سوخت ولی
کس نپرسید که این ظلم چرا سهم تو شد
بعد از آن واقعه، ای زینت سجادهٔ عشق
از دلت آینه جوشید، دعا سهم تو شد
بعد از آن واقعه، ای کاش که میمردم من
مصلحت نیست بگویم که چهها سهم تو شد
بعد از آن واقعهٔ سرخ حقیقت گل کرد
کربلا در تو درخشید خدا سهم تو شد
شاعر/ رضا اسماعیلی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مرثیه_امام_سجاد علیه السلام
همان وقتی که خنجر از تن خورشید سر میخواست
امامت از دل آتش چنان ققنوس برمیخاست
علی باشی و در میدان نجنگی، داغ از این بدتر؟
خدا او را به بزم عشقبازی شعلهور میخواست
علی در خونِ خود پرپر، علی با تیرِ در حنجر
علی از شعله سوزانتر، علی بودن هنر میخواست
نباید شعلۀ این ماجرا یک لحظه بنشیند
عبایش سوخت در آتش که آتش بال و پر میخواست
به پاهای کبوتر نامهای از جنس زنجیر است
که فریاد بلند تشنگان، پیغامبر میخواست
مصیبت تازه بعداز کربلا آغاز شد یعنی
به غیر از خونِ تن، دشمن از او خون جگر میخواست
امامت را زنی با جان و دل میبرد آهسته
که زینب بود، اگر او زیر دست و پا سپر میخواست
پدر لبتشنه جان داد و گذشت اما تمام عمر
صدای شرشر باران چه از جان پسر میخواست
غریب است آنچنان کعبه میان آشنایانش
که استعلام حقانیتش را از حجر میخواست
شاعر/ سید حمیدرضا برقعی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مرثیه_امام_سجاد علیه السلام
یاد آن روز که ما را به اسارت بردند
هرچه گل بود از آن باغ خزان پژمردند
یاد ان روز که ایثار تماشایی بود
عمه ام در دل بازار تماشایی بود
یاد ان روز که رخسار همه نیلی بود
هر که می گفت حسین، پاسخ او سیلی بود
دل من گریه بر احوال سکینه می کرد
عمه ام در همه دم یاد مدینه می کرد
نرود لحظه ای از خاطر من غم هایش
زینب و قتلگه و ناله یا زهرایش
شاعر/ ناشناس
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_امام_سجاد علیه السلام
به چشمانت نمی آید که اهل این زمین باشی
گمانم شهروند آسمان چندمین باشی
برایت فرشهای پیش پا افتاده ناچیزند
تو با این منزلت باید که سجاده نشین باشی
تو و شب تا سحر گریه، تو و شب تا سحر سجده
بنا شد آن چنان باشی، بنا شد این چنین باشی
خدا میخواست تا دین را به دستان تو بسپارد
به بیماری دچارت کرد تا فردای دین باشی
به لطف آن همه داغی که در کرب و بلا دیدی
تمام عمر باید چشم تر بر آستین باشی
برای من نخی از رشتۀ سجاده ات کافیست
سر نخ دستم افتاده که تو حبل المتین باشی
تو و عشق تو و پیشانی ساییده از سجده
فقط شایسته ات این است «زین العابدین» باشی
شاعر/ سیده تکتم حسینی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_امام_سجاد علیه السلام
🔺دوبیتی
بهار آسمان چارمینی
غریب امّا، امامت را نگینی
همه از کربلا تا شام گفتند:
امام عشق، زین العابدینی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چه رازی داشت آخر سجدههایت
چه کردی در «صحیفه» با دعایت
که میآید خیالم هر شب و روز
به پابوس شهید کربلایت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چه میشد خاک دامان تو باشم
شبی مهمان چشمان تو باشم
بیا مولای من! امشب دعا کن
که من هم از شهیدان تو باشم
شاعر/ عبدالحسین رحمتی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مرثیه_امام_سجاد علیه السلام
این ماه کیست همسفر کاروان شده؟
دنبال آفتاب قیامت روان شده
یک لحظه ایستاده که سرها روند پیش
یک دم نشسته منتظر کودکان شده
یک جا ز پیر کوفه شنیدهست ناسزا
یک جا به سنگ کودک شامی نشان شده
هم شاهد غروب گل ارغوان به خون
هم راوی حدیث لب خیزران شده
با پای خسته راهبر خلق آمده
با دست بسته کارگشای جهان شده
ای دیده داغ کودک شش ماهه تا به پیر
آه ای بهار تا گل آخر خزان شده
بعد از برادر و پدر و خواهر و عمو
تنهاترین ستارۀ هفت آسمان شده
از بس گریستهست چنان شمع در سجود
از خلق، آفتاب مزارش نهان شده
شاعر/ محمدسعید میرزایی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_امام_سجاد علیه السلام
🔺دوبیتی و رباعی
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را
به پا کن کربلایی در دل ما
تو که تا شام بردی کربلا را
شاعر/ یوسف رحیمی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یک لحظه شدیم خیره تا در چشمت
دیدیم تمام غصه را در چشمت
چشمان تو از روضۀ مکشوف پر است
پیداست تمام کربلا در چشمت
شاعر/ سیدمحمدعلی نقیب
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آنجا که سکوت مرگ و استبداد است
خون شهدا، رساترین فریاد است
با این همه، در قیام ثاراللهی
فریاد حسین، خطبۀ سجاد است
شاعر/ محمدجواد غفورزاده
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مرثیه_امام_سجاد علیه السلام
از روزهای قافله دلگیر می شوی
هر روز چند مرتبه تو پیر می شوی؟
در شام شُوم زخم زبان ها چه می كشی؟
كز روشنای عمر خودت سیر می شوی
زخمیست لحظه های تو مانند پیكرت
از بس اسیر طعنۀ زنجیر می شوی
آیات صبح از لب قرآن شنیدنیست
در كوچه های شام كه تكفیر می شوی
خون جگر كه می خوری از دستِ درد و داغ
بی تاب بغض های گلوگیر می شوی
با آه آهِ روضۀ ما ای امام اشك
در هر نگاه آینه تكثیر می شوی
خون گریه می شوی تو و تا آخر الزمان
از چشم ها همیشه سرازیر می شوی
شاعر/ یوسف رحیمی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مرثیه_امام_سجاد علیه السلام
عمری برای غربت بابا گریستم
در خود تمام مرثیه ها را گریستم
عمه چقدر مرثیه ها را مرور کرد
او روضه خواند و غرق تماشا گریستم
با خاطرات شام غریبان کربلا
یادم نمی رود که چه شب ها گریستم
یک عمر با ترانه ی باران دلم گرفت
تا مشک دیدم از غم سقا گریستم
اطرافیان برای مراعات حال من
گفتند کافی است... من اما گریستم
تا در زمانه یکسره توفان به پا کنم
هر روز و شب به وسعت دریا گریستم
با یاد زخم سجده ی پایانی پدر
بین صحیفه، بین دعاها گریستم
شاعر/ سید محمد بابا میری
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |