eitaa logo
سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
1.3هزار دنبال‌کننده
369 عکس
188 ویدیو
2 فایل
•{﷽}• اینجا مطالبی رو از خودم و دیگران براتون به اشتراک میذارم. امیدوارم به دردتون بخوره. 🌹 اگه کاری داشتید، درخدمتم | @SoozosazAdmin
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه السلام روی تو از نسیم سحر دلنوازتر گیسوی توست از شب یلدا درازتر روی تو باز بود و در خانهٔ تو باز ای چشم‌هایت از همه مهمان‌نوازتر هرگز یتیم‌های مدینه ندیده‌اند از ذکر مهربان حسن چاره‌سازتر صلح تو شد دلیل سرافرازی حسین ای از تمام اهل جهان سرفرازتر اما شریک زندگی‌ات دشمن تو بود مولا کدام داغ از این جانگدازتر؟ از تیرها نگفتم و تابوت زخمی‌ات طاقت نداشتم بشود روضه باز تر... شاعر/ سیده‌تکتم حسینی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم به ضریحِ گمشده سر نهم، شبِ خویش وقف دعا کنم نه ملازمی و نه همدمی، مگر آنکه در شبِ بی‌کسی چو شهید کوفه به چاه غم، پر و بال گریه رها کنم به خدا که شمع شکسته‌ای، به بقیع جان من آورید که به آستانهٔ مجتبی، همه زخم کهنه دوا کنم غم مجتبی کِشَدم به خون، که غریب خانهٔ خویش بود و من این ترانهٔ غرق خون، به کدام واژه ادا کنم من و حضرتِ تو شکسته دل، که اگر عدو زندت به تیر به فدای پیکر پاک تو، دل خویش نذر بلا کنم اگر از غم تو نفس زنم، همه اشک و آتش و خون شوم بکشم به خون همه را چنان، که مدینه کرببلا کنم تو به خُلق و خِلقت احمدی، تو صبور آل محمدی غم کربلای دگر شود، چو زبان به زخم تو وا کنم تو جگر دریده و من غمین، من و داغ لحظهٔ آخرین به چه روی زینب خسته را، به عیادت تو صدا کنم؟... شاعر/ غلامرضا کافی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام بارها از سفره‌اش با اینکه نان برداشتند روز تشییع تنش تیر و کمان برداشتند مردم این شهرِ در ظاهر مسلمان، عاقبت با صدای سکه دست از دینشان برداشتند بر سر همسایگانش سایه‌ای پر مهر داشت از سرش هر چند روزی سایه‌بان برداشتند بذر ننگین جسارت بر تن معصوم را این جماعت کاشتند و دیگران برداشتند دست‌هایی که بر آن تابوت تیر انداختند چند سالی بعد چوب خیزران برداشتند شاعر/ حسین عباس پور با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام 🔺 رباعی مردی که دلش به وسعت دریا بود مظلوم‌تر از امام عاشورا بود آن روز که بر جنازه‌اش تیر زدند در شهر مدینه کربلا برپا بود شاعر/ هاشم کرونی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ هم صحبت نانجیب بودن سخت است در شهر پر از فریب بودن سخت است آن روز به گوش کوچه می‌گفت حسن در خانۀ خود غریب بودن سخت است شاعر/ مژگان محمدی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام 🔺 رباعی پیاده روی اربعین عمریست که دلتنگ توأم می‌آیم مولا! به غریبی‌ات قسم می‌آیم از صحن نجف دوباره ان‌شاء‌الله با پای پیاده تا حرم می‌آیم شاعر/ یوسف رحیمی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام 🔺 رباعی پیاده روی اربعین دلخونم از این فاصله، خواهم آمد من هم‌قدم قافله خواهم آمد با یاد سه‌ساله‌ای که جا ماند از راه با پای پر از آبله خواهم آمد ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ عمریست‌ به پرچم عزایت ای ماه بسته‌ست دخیل قلب من با هر آه حالا منم و ضریح شش‌گوشۀ تو صلی‌الله علیک یا ثارالله ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ صد شکر که دادی به حریمت راهم من بندۀ روسیاه این درگاهم با توشۀ اشک آمدم تا صحنت لبخند رضایت تو را می‌خواهم ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تاب و تب من از تو، توانم از تو روشن شده چشم و دل و جانم از تو فردا پُرم از حسرت این لحظه که باز در صحن مطهرت بخوانم از تو ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تنها نه من آواره‌ام این‌جا امشب آوارۀ تو هزارها جان بر لب آرام و قرار از این نواحی رفته آن روز که آواره شد این‌جا زینب ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در دیده که حسرت تماشا مانده در سینه هزارها تمنا مانده هنگام فراق است، فراقی جانکاه من می‌روم اما دلم این‌جا مانده ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ این دل شده هیأت اباعبدالله آشفتۀ غربت اباعبدالله یارب مچشان حرارت آتش را بر زائر تربت اباعبدالله شاعر/ یوسف رحیمی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام 🔺دوبیتی پیاده روی اربعین کبوتر می‌شوم تا آستانت پرستویم به شوق آسمانت سفر کردم من از دلبستگی‌ها که باشم خاک راه کاروانت ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دوباره اشک و روضه، شور و هیأت هوای پر زدن، شوق زیارت اگر تا کربلا رفتی دل من مشو راضی به کمتر از شهادت ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نگاهی کن به چشم بی‌قرارم که بارانی‌تر از ابر بهارم فقط یک آرزو در سینه مانده هوای دیدن شش‌گوشه دارم ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ چه بارانی دو چشم آسمان است چه طوفانی دل این کاروان است کنار قبر سالار شهیدان همه جمعند و زینب روضه‌خوان است ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سلام الله علیها 🔺دوبیتی ایام اربعین دلِ خون، ‌حالِ خسته، اشکِ جاری غریبی، بی‌پناهی، بی‌قراری اسارت، آهِ غربت، روی نیلی چهل روز و هزاران یادگاری ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سلام الله علیها 🔺دوبیتی ایام اربعین نگاه ابری ‌اش دارد زمینه شده دلتنگ مهتاب مدینه پس از یک اربعین، سر باز کرده کنار علقمه بغض سکینه ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سلام الله علیها 🔺دوبیتی ایام اربعین نوای ناله و غم‌ها رقیه گرفته کاروان دم: یا رقیه رسیده اربعین بی‌قراری همه برگشته‌اند اما رقیه... شاعر/ یوسف رحیمی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام 🔺پیاده روی اربعین همه از هر کجا باشند از این راه می‌آیند به سویت ای امین‌الله خلق‌الله می‌آیند صف جن و ملک با زائرانت هم‌قدم هستند به عشقت از عوالم، خیل خاطرخواه می‌آیند زمین سرمست راه افتاد و بر ما راه آسان شد زمین و آسمان با زائرانت راه می‌آیند ببین شانه به شانه هم سفید و هم سیاه اینجا به شوق دیدن تو پا به‌ پا، همراه می‌آیند گروهی غرق توصیف‌اند و مستِ مدح چشمانت گروهی روضه‌خوان، با سیل اشک و آه می‌آیند به شهرت می‌رسند و حال و روز شهر بارانی است پر از بغض‌اند و نم‌نم تا دم درگاه می‌آیند مدار عاشقی سقاست، آغاز طواف از اوست به سوی آفتاب آنجا به اذن ماه می‌آیند قیامت کرده‌ای، انگار تصویری‌ست از محشر که دوشادوشِ هم نزدت گدا و شاه می‌آیند شاعر/ سید محمدمهدی شفیعی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام 🔺 جامانده های اربعین شنیده بود که این‌بار باز دعوت نیست کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست بیا به داد دل تنگ ما برس ای عشق! اگر که حوصله داری، اگر که زحمت نیست غمی‌ست در دل جامانده‌های کرب‌وبلا که هرچه هست یقین دارم از حسادت نیست میان ما که نرفتیم و رفته‌ها، شاید تفاوتی‌ست در آغاز و در نهایت نیست همیشه آن‌که نرفته‌ست بی‌قرارتر است همیشه آن‌که نرفته‌ست، کم‌سعادت نیست و آن کسی که در این راه اهل دل باشد مدام اهل گله کردن و شکایت نیست خودش نرفت و دلش را پیاده راهی کرد نباید این همه دل دل کند که فرصت نیست شاعر/ مریم کرباسی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام 🔺پیاده روی اربعین عشقت مرا دوباره از این جاده می‌برد سخت است راه عشق ولی ساده می‌برد پای پیاده آمدم و شوق وصل تو من را اگر چه از نفس افتاده، می‌برد دل‌های عاشقان جهان کربلای توست نام تو را هر عاشق آزاده می‌برد فریاد غربتت دل ما را تمام عمر با کاروان نیزه از این جاده می‌برد این جاده دیده قافلۀ اشک و آه را بر روی نیزه‌ها سر خورشید و ماه را دیده‌ست در تلاطم طوفان بی‌کسی یک کاروان بنفشۀ بی‌سرپناه را آن شب که ماند یاس سه‌ساله میان راه یک لحظه برنداشته از او نگاه را در آخرین وداع غریبانۀ حرم دیده عبور خواهری از قتلگاه را... در باغ نیست غیر گل اشک و ارغوان داغی نشانده بر دل آلاله‌ها، خزان اما گذشت هر چه که بود آن چهل غروب برگشته سوی کرب‌وبلا باز کاروان با کاروان غربت از این جاده آمدیم ما را رسانده قافلۀ تو به آسمان حالا رسیده‌ایم... سحرگاه جمعه است «عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان» شاعر/ یوسف رحیمی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام 🔺بحرطویل برای پیاده روی اربعین سلام ای خسته زائرها و ای تشنه مسافرها سلام ای چشم بر راه شما چشم مجاورها سلام ای قطره‌های راهی دریا سلام ای ماهی دریا نمی‌بینید در دربار اربابم گدا محتاج‌تر از من به این آب و هوا محتاج‌تر از من به چای كربلا محتاج‌تر از من دلم تنگ است دلتنگ حرم هستم از ایوان نجف پای پیاده راه افتادم میان موج مردم بین جاده راه افتادم بدون كوله‌باری صاف و ساده راه افتادم كنار مادری كه سالخورده یا كنار كودكی كه بار اول در مسیر كربلا برخاسته یا كه زمین خورده دلم موكب به موكب می‌رود دنبال یك روضه كنار موكب مولا به شوق میثم تمار سر، بر دار خواهد رفت كنار موكب زهرا دلم بین در و دیوار خواهد رفت كنار موكب بیت‌الحسن زخم جگر می‌سوخت كنار موكب اكبر پدر هم با پسر می‌سوخت كنار موكب اصغر گلویم …آه كنار موكب سقا، عمویم…آه كنار موكب طفل سه‌ساله پای زائر غرق تاول شد كنار موكب ارباب، عاشق رو به مقتل شد چه می‌شد در میان راه می‌مردم چه می‌شد آه… می‌مردم ستون‌ها را شمردم این ستون آخرین است و نگاهم به ستون خیمه‌ها آری یل ام‌البنین است و به دست زائران تو زیارت‌نامه‌های اربعین است و الهی شكر… شاعر/ سعید پاشازاده با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام 🔺پیاده روی اربعین ای سمت خود کشانده خواص و عوام را دریاب این سپاه پیاده نظام را... هر کس سلام داد تو را در سفر، گرفت در موکب نخست، جواب سلام را از دست خادمان تو نوشید هر که چای یکجا چشید لذت شُرب مدام را... گفتم که «السلامُ عَلی مَن بَکَتهُ…» برد اشک علی‌الدوام ، قوام کلام را «ما آزموده‌ایم در این شهر بخت خویش» ما قابلیم نوکری این امام را پای پیاده آمدم و روی من سیاه! پای برهنه نیستم این چند گام را با دست خالی آمدم و روی من سیاه! چیزی نبود قابل عرض این مقام را مصراع آخر است، رسیدیم کربلا باید چه کرد این همه حُسن ختام را؟ شاعر/ محمدحسین ملکیان با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |