eitaa logo
سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
1.3هزار دنبال‌کننده
371 عکس
190 ویدیو
2 فایل
•{﷽}• اینجا مطالبی رو از خودم و دیگران براتون به اشتراک میذارم. امیدوارم به دردتون بخوره. 🌹 اگه کاری داشتید، درخدمتم | @SoozosazAdmin
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه السلام بالاتری ز مدح و ثنا أیها النقی ابن الرضای دوم ما أیها النقی با حبّ تو عبادت ما عین بندگی‌ست هادی آل فاطمه یا أیها النقی دارم "ولی"شناسی خود را ز نور تو مولای من ولیِ خدا أیها النقی با آن نقاوت نقوی یک نگاه کن پاکیزه کن وجود مرا أیها النقی با صد امید همچو گدایان سامرا پر می‌کشیم سوی شما أیها النقی بخشنده‌تر ز حاتم طائی تویی تویی مسکین‌ترم ز هر چه گدا أیها النقی من هر چه خواستم تو عنایت نموده‌ای یک حاجتم نگشته روا أیها النقی گردد جوانی‌ام همه ترویج مکتبت جانم شود فدای تو یا أیها النقی «باید برای غربت تو بی‌امان گریست با ناله‌های حضرت صاحب زمان گریست» شرمنده از قدوم تو چشمان جاده بود دشمن سواره آمد و پایت پیاده بود آن ناخن شکسته و آن کاروان ‌سرا توهین به ساحت تو برایش چه ساده بود بارانی است از غم تو چشم سامرا با دیدن تو اشک ملک بی‌اراده بود وقتی که آسمان ز غمت سینه‌چاک شد دیدی که عرش سر روی زانو نهاده بود زهر ستم چه با جگر پاره‌پاره کرد دیگر نفس... نفس... به شماره فتاده بود شکر خدا که دشمن تو خیزران نداشت هر چند دل، شکسته از آن بزم باده بود آقا بیا و با دل غرق به خون بخوان از آن سه‌ساله که پدر از دست داده بود جانش رسید بر لبش از ضربه‌های چوب وقتی کنار طشت طلا ایستاده بود «آرام قلب خسته اش از دست رفته بود چشم به خون نشسته‌اش از دست رفته بود» شاعر/ یوسف رحیمی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
10.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 آینده انقلاب اسلامی 🎞 لذت بودن زیر سایه ولایت رو بچشید 🎤 حاج حسین یکتا با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
عجل الله فرجه الشریف گرچه در پای ظهور تو بکا کافی نیست روضه و اشک نباشند دعا کافی نیست روضه خوبست به ما ترک معاصی بدهد درس تقوا بدهد شور و نوا کافی نیست باید این دغدغه ی روز و شب ما باشد ساعتی سوختن از هجر شما کافی نیست نرسد فرصت دیدار به پابند گناه ابر باید برود حال و هوا کافی نیست عذر و توجیه و بهانه که بدردی نخورد عاشق یار شدن جز به بها کافی نیست توبه وقتیست موثر که به همت باشد صرف خسته شدن از خبط و خطا کافی نیست درد ما قلب سلیم است خدا میداند حاجت دنیوی و دست گدا کافی نیست باید از طایفه عشق اطاعت آموخت زدن کوچه بنام شهدا کافی نیست آخرش پیر شدم از غم دوری حرم تا به کی دوری از کرب و بلا؟ کافی نیست؟ همه ی عمر به جد تو اگر گریه کنم خون ببارد ز دو چشمم به خدا کافی نیست گریه صبح و مسائت ز دل زینب بود علت اشک مدام تو غم زینب بود شاعر/ سید پوریا هاشمی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
عجل الله فرجه الشریف پایان سال و وقت حساب و کتاب شد پیشانی ام به محضرتان خیس آب شد هر روز با گناه دلت را شکسته ام بین من و تو این همه عصیان حجاب شد گفتند پای نامۀ ما گریه می کنی حال شما ز دیدن نامه خراب شد با این وجود تا که گره خورد کار من یا صاحب الزمانِ دلم مستجاب شد این عمر بی وفا و تو هم دیر کرده ای آوای اَلرحیل به جانم عذاب شد امسال هم گدای شب جمعۀ حرم با یک دعای مادرتان بی حساب شد ما را بخر عزیز دل شاه کربلا جان کسی که صورتش از خون خضاب شد نازم به بانویی که به معراج قتلگاه در پاسخش نوای إلیّ خطاب شد گودال فوق عرش و تجلی رب آن در پاره حنجر پسر بوتراب شد عمریست روضه خواندم و باور نمی کنم زینب چگونه وارد بزم شراب شد شاعر/ قاسم نعمتی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام با حضورت ستاره ها گفتند نور در خانه ی امام رضاست کهکشان ها شبیه تسبیحی دستِ دُردانه ی امام رضاست مثل باران همیشه دستانت رزق و روزی برای مردم داشت برکت در مدینه بود از بس چهره ات رنگ و بوی گندم داشت زیر پایت همیشه جاری بود موج در موج دشتی از دریا به خدا با خداتر از موسی بی عصا می گذشتی از دریا با خداوند هم کلام شدی علت بُهت خاص و عام شدی "کودکی هایتان بزرگی بود" در همان کودکی امام شدی رزق و روزی شعر دست شماست تا نفس هست زیر دِیْن توایم تا جهان هست و تا نفس باقی است ما فقط محو کاظمین توایم من به لطف نگاهت ای باران سوی مشهد زیاد می آیم دست بر روی سینه هر بار از سمت باب الجواد می آیم شاعر/ سید حمیدرضا برقعی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام جهان را می‌شناسد، لحظۀ غمگین و شادش را از این رو سخت در آغوش می‌گیرد جوادش را پسر مثل پدر می‌خندد این یعنی که از حالا میان این دو قسمت می‌کند دشمن عنادش را جهان از بعد عیسی اولین‌بار است با حیرت درون قالب یک طفل می‌یابد مرادش را چه طفلی؟ طفل معصومی که پیرِ دیر را حتی هوایی می‌کند از نو بسازد اعتقادش را چه ذکری بر زبان دارد؟ چه رازی در بیان دارد؟ که هر عالِم به این معیار می‌سنجد سوادش را قدم آهسته برمی‌دارد و پیوسته تا منزل که راه مستقیم از او بجوید امتدادش را به جای کاظمین امسال هم راهی شدم مشهد نشد تا سرمه چشمم کنم خاک بلادش را بهشت است این حرم از هر دری وارد شود شاعر ولی من دوست دارم بیشتر باب‌الجوادش را شاعر/ محمدحسین ملکیان با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام در ساحل جود خدا باران گرفته باران نور و رحمت و احسان گرفته می‌بارد انوار کرم از هر کرانه شبهای دلگير زمين پايان گرفته از سوی جنت سورۀ ياسين رسيده خاک مدينه عطر الرّحمان گرفته داده خدا ماهی به خورشيد رئوفش آرى دعای حضرت جانان گرفته نسل امامت می‌شود پاينده با او از برکتش دل‌های شيعه جان گرفته «او می‌رسد جود و سخا معنا بگیرد در قلب عالم نور و رحمت پا بگیرد» عالم همه قطره اگر دريا تو هستی کل خلائق عبد اگر مولا تو هستی فيض وجود توست رزق اهل دنيا باران جود عالم بالا تو هستی مانده‌ست ابتر، کيدِ بدخواهان شيعه روشن‌ترين تفسير أعطينا تو هستی مانند کوثر چشمۀ جاری نوری با اين حساب آیينۀ زهرا تو هستی ای که دل از بابا ربوده خنده‌هایت آرامش هر لحظۀ بابا تو هستی «ابن الرضایی، تو کريم بن کريمی ما چون گدایی یا اسیری یا یتیمی» چشمان تو خورشيد هر اهل يقينی‌ست چشمان تو جنت! نه جنت ‌آفرينی‌ست با عشق تو قلبی نمی‌سوزد در آتش در هر نگاه روشنت خُلدِ برينی‌ست گويا گره خورده دلم با عرش اعلی هر رشته از مهر شما حبل ‌المتينی‌ست من روزی هر ساله‌ام را از تو دارم چشمان من بر دستهای نازنينی‌ست «جود تو دارد جلوه‌های هل اَتایی مولا! شفيع ما به درگاه خدايی» هر شب دل من سائل باب المراد است آنجا که حاجتمند درگاهش زياد است آنجا که اميد و پناه آخر ماست آنجا که اوج هر توسل «يا جواد» است جز آستان تو پناهی که نداريم اين استغاثه با تمام اعتقاد است در مشهد خورشيد ايران هم که هستيم دل‌های ما پروانۀ باب الجواد است «هر شب دل من در هوای کاظمين است در حسرت يک بوسه بر قبر حسين است» شاعر/ یوسف رحیمی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام علی کسی است که کوثر از او سبو دارد جهان نظام خودش را فقط از او دارد فقط به خاطر حُب و ولایت مولاست اگر بهشت خداوند رنگ و بو دارد علی کسی است که عالم گدای قنبر اوست اگر چه گوشه پیراهنش رفو دارد برای این که علی پا به سینه اش بنهد خداست شاهد من کعبه هم وضو دارد علی کسی است که هر شب کنار سجاده بدون واسطه با دوست گفتگو دارد ولادتش هدف کعبه را مشخص کرد ز خاک پای علی کعبه آبرو دارد علی که پشت نبردش زره نمی خواهد اگرچه لشگری از سنگ روبرو دارد «رسید آن که خدا کعبه را به او بخشید گه ولادت او کعبه مدتی خندید» رسید حیدر و این خاک نور باران شد به یمن آمدنش عالمی مسلمان شد همین که در وسط کعبه او تولد یافت گلِ خدا شد و کعبه به پاش گلدان شد تمام گرمی بازار حُسن یوسف بود پس از علی چقدر نرخ یوسف ارزان شد علی قدم زد و خورشید زیر پای علی ز خاک سر زده و آفتاب گردان شد امام کعبه رسید و به یمن آمدنش سرود روی لب مصطفی علی جان شد برای آمدنش کعبه پیش دستی کرد و سینه چاکی او زودتر نمایان شد اگرچه قنبر او پادشاه قلب من است ولی گدای علی هر که گشت سلمان شد لبش که وا شد و ‌ذکر خدا به لب آورد زمین نه عالم هستی بهشت عرفان شد علی امام من است و منم غلام علی علی برای تمامی خلق سلطان شد «به نام شیر خدا لا اله الا الله پس از رسول مکرم علی ولی الله» ولای شیر خدا آخرش ثمر دارد چرا که حب علی روی دل اثر دارد تمام لشکر دشمن به خاک می ریزند اگر اراده کند ذوالفقار بردارد تمامی غزوات رسول شاهد بود میان لشکر اسلام علی جگر دارد ز ضربه های سر ذوالفقار معلوم است ید الله است علی واقعاً هنر دارد علی نیاز به خوُد و زره نخواهد داشت چرا که از پر و بال ملک سپر دارد اگر شکست نخورده ز جنگ برگشته دعای فاطمه اش را به پشت سردارد شجاعتش به کنار او معلم فضل است به این دلیل که مثل حسن پسر دارد ز چشم او همه عرش نور می گیرند چرا که دامن او حضرت قمر دارد بگو به مردم عالم بیاورد یک بار شبیه زینب او کسی اگر دارد «حسین اوست بهشتم تمام زندگیم من از گدایی مولا در اوج بندگیم» من از قدیم به این خانواده عبد درم فدای محسن او صد هزار چون پسرم تمام هستی خود را فروختم دیروز که نذر آمدنش قد کعبه گل بخرم دوباره زائر میخانه ی نجف شده ام فتاد بار دگر سوی صحن او گذرم به خاطر همه چیز از خدام ممنونم که یا علیست نمازم دعای هر سحرم بدون راه نجاتی به برکت مولا خدا گواست در آماج کوهی ازخطرم گه ولادت من با طنین یا حیدر گره زده دل من را به صحن او پدرم امام حضرت زهرا امیر ملک ولا فدای این همه لطف و صفات چشم ترم «شبی که بر لب من ذکر حیدری دادند همین که گفتم علی حکم نوکری دادند» شاعر/ مهدی نظری با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🔺ماه_رجب یا من أرجوه بخوانیم و بیائیم همه سفره باز است و به دنبال عطائیم همه یار ما عادتش این است که درهم بخرد در این خانه چه خوب است گدائیم همه روسیاهیم ولی رب کریمی داریم به گدا بودن خود فخر نمائیم همه روزه داران رجب برگه دعوت دارن میهمانان خصوصی خدائیم همه بر گُنهکارِ فراری چقدر مهلت داد کرم اوست اگر اهل دعائیم همه سحر ماه رجب صحن علی دیدنی است خاک بوس دم ایوان طلائیم همه به خدا حب علی مرحمت فاطمه است او نظر کرده که ما اهل ولائیم همه همه دلگرمی رعیت، کرم سلطان است در پناه حرم امن رضائیم همه شب جمعه است به گیسوی پریشان سوگند عاشق یک سحر کرب و بلائیم همه دم مغرب، دم گودال، دم ِباب الرأس گوئیا در وسط هلهله هائیم همه چقدر خواهرش از خیمه به گودال دوید یاد تنهایی او غرق نوائیم همه شاعر/ ناشناس با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام دردم مداوا می شود با گفتن يک يا علی عقده ز دل وا می شود با گفتن يک يا علی سرتاسر روی زمين بهتر ز فردوس برين از لطف زهرا می شود با گفتن يک يا علی گفتا خليل کبريا اين آتش از امر خدا بردا سلاما می شود با گفتن يک يا علی هر مرده را عيسی چو ديد گفتا و بر رويش دميد اين مرده احيا می شود با گفتن يک يا علی زهرا دعايت می کند غرق عطايت می کند وقتی لبت وا می شود با گفتن يک يا علی هر دل که شيدای عليست غرق تولای عليست اهل تبری می شود با گفتن يک يا علی ای گل اگر زيباستی از رحمت مولاستی شهدت گوارا می شود با گفتن يک يا علی صدها گره وا می شود با گفتن يا فاطمه يک قطره دريا می شود با گفتن يک يا علی شاعر/ سید مجتبی شجاع با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🏳️ ولادت علیه السلام و ، مبارک 🔺رباعی در روز پدر به کعبه سر باید زد بر بام نجف دوباره پر باید زد در حسرت بوسه بر ضریح مولا صد بوسه به دستان پدر باید زد با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها دیگر نفس نمانده که آب از سرم گذشت کار از به خون نشستن چشم ترم گذشت من التماس ماندن و تو شوق رفتنی پیداست آنچه بر دل غم پرورم گذشت پنجاه و چند سال کنارت، نفس نفس این لحظه های باتو، مگو: «خواهرم! گذشت» یک آن تمام خاطره هایی که داشتیم با آخرین نگاه تو از خاطرم گذشت آتش زدی به خیمه قلبم، چه آتشی! کار از به باد دادن خاکسترم گذشت آهسته تر برو که دلم شور می زند رفتی و باد از طرف معجرم گذشت من ماندم و مصیبت از دست دادنت خورشید ماند و سایه ی تو از سرم گذشت دیدم بریدن نفس قتلگاه را باور کنم و یا نشود باورم، گذشت شاعر/ عباس_همتی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |