eitaa logo
سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
1.3هزار دنبال‌کننده
281 عکس
138 ویدیو
2 فایل
🔺 اینجا مطالب و محتواهایی رو از خودم و دیگران براتون به اشتراک میذارم. امیدوارم به دردتون بخوره. درخدمتم | @SoozosazAdmin
مشاهده در ایتا
دانلود
📃 فیش روضه | پیامبر و امامان: فیش_روضه_حضرت_محمد (ص) فیش_روضه_امیرالمؤمنین (ع) فیش_روضه_امام_حسن_مجتبی (ع) فیش_روضه_امام_حسین (ع) فیش_روضه_امام_سجاد (ع) فیش_روضه_امام_باقر (ع) فیش_روضه_امام_صادق (ع) فیش_روضه_امام_کاظم (ع) (ع) فیش_روضه_امام_جواد (ع) فیش_روضه_امام_هادی (ع) (ع) فیش_روضه_امام_زمان (عج) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📃 فیش روضه | بانوان اهل بیت: فیش_روضه_حضرت_خدیجه (س) (س) (س) فیش_روضه_حضرت_زینب (س) فیش_روضه_حضرت_رقیه (س) (س) فیش_روضه_حضرت_رباب (س) (س) (س) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📃 فیش روضه | شهیدان کربلا: فیش_روضه_حضرت_مسلم (ع) فیش_روضه_فرزندان_حضرت_زينب (ع) فیش_روضه_اصحاب_امام_حسین (ع) فیش_روضه_حضرت_عبدالله (ع) فیش_روضه_حضرت_قاسم (ع) فیش_روضه_حضرت_علی_اصغر (ع) فیش_روضه_حضرت_علی_اکبر (ع) فیش_روضه_حضرت_عباس (ع) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📃 فیش روضه | خاندان اهل بیت: فیش_روضه_حضرت_حمزه (ع) فیش_روضه_حضرت_عبدالعظیم (ع) ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ▪️نکات آموزشی - مهارتی: نکات_فیش_نویسی اصول_فنون_اجرا 🌀 به مرور کامل می شود. ⚠️فعلاً هشتگ های فعال موجود هستن. با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
📜 سلام الله علیها 🔺شروع با مناجات امام زمان عجل الله فرجه الشریف گریز حضرت علی اکبر علیه السلام بسم الله الرحمن الرحیم يَا أَيُّهَا الْعَزِيز، مَسَّنَا وَ أَهْلَنَا الضُّر، وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاه، فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْل، وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا، إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِين (۱) به سوی ما بنما دلبرا نظر، گاهی به غمزه ای دل دیوانه را ببر، گاهی عنایتی، نظری، گوشه چشمی ای آقا به این گدای نشسته به پشت در، گاهی 🔺آقای من، یوسف فاطمه... نگویمت که همیشه حزین هجرانم ولی صدا زدمت با دو چشم تر، گاهی 🔺اگه گدای دَرِ این خونه هستی و میخوای آقا دَر رو به روت باز کنه، به نام مادرش صداش بزن: 🌀یابن الزهرا، یابن الزهرا... نگویمت که مقیمم همیشه در کویت نهاده ام به درِ خانه ی تو سر، گاهی فدای سوز قنوت نماز نافله ات چه می شود که ببینم تو را سحرگاهی؟ 🔺مرحوم فشندی تهرانی، میگه رفتم مسجد مقدس جمکران، بعد اینکه اعمال رو انجام دادم و نمازمو خوندم، از مسجد اومدم بیرون از دور دیدم یه سیدی داره میاد به سمت مسجد. با خودم گفتم این بنده خدا توی این هوای گرم، تازه از راه رسیده و حتماً تشنه ست. جرعه آبی بهش میدم، میگم برا فرج مهدی زهرا دعا کنه. میگه وقتی به این سید نزدیک شدم، آب رو بهش دادم، گفتم آقاسید بفرما، نوش جانت، برا فرج امام زمان دعا کن. دیدم بعد از اینکه آب رو میل کرد، فرمود: اگه شیعیان به اندازه آب خوردنی، فرج ما رو می خواستن، دعا می کردن و فرج ما می رسید... میگه تا به خودم اومدم دیدم کسی دور و برم نیست، فهمیدم ایشون امام زمان بودن (۳) برا ما هم شاید اینطور شده باشه، چه بسا توی همین روضه ها و جمکران رفتن ها و زیارت ها... آقا رو دیدیم و نشناختیم. خودم می دونم گیرم کجاست... بَدم... 🔺آره آقاجان...خودم دارم اعتراف می کنم بَدم اگر چه ولی، بهر مادرت زهرا کشیده ام به خدا ناله از جگر، گاهی (۴) 🔺منو ببخش آقا، درسته اونجوری که میخواستی هنوز نشدم، درسته گاهی اوقات با لغزش و گناهام شما رو ناراحت می کنم ولی امید دارم ایشالا یه روز، اونی بشم که شما میخوای... یه اعتراف دیگه هم می خوام انجام بدم اونم اینه که هر موقع اسم مادرت میاد، دلم می شکنه و صدای آه و نالم بلند میشه. کدوم مادر؟ همون مادری که امام صادق می فرماد: حال و روز مادر ما روزای آخری اینجوری بود... لَزِمَتِ الفِراش و نَحَلَ جسمها و ذابَ لَحْمُها و صارَت کَالْخیال (۵) می دونی یعنی چی... یعنی کاری با مادر سادات کردن که دیگه زمین گیر شد، و نمی تونست راه بره. وقتی می خواست بلند بشه از دیوار کمک می گرفت... اما یه روز برا دلخوشی اميرالمؤمنين و بچه هاش بلند شد تا کارای خونه رو انجام بده. به اسماء گفت آب گرم کن میخوام بچه هامو استحمام کنم. یکی یکی بچه ها رو تر و خشک کرو موهاشونو شونه زد براشون غذا و نون درست کرد بچه ها خوشحال شدن که خب الحمدلله حال مادر بهتر شده اما بمیرم برا اون لحظه ای که گفت اسماء لحظاتی استراحت می کنم منو صدا بزن اگه جواب ندادم علیمو صدا بزن. اسماء میگه بعد لحظاتی بی بی رو صدا زدم اما جوابی نشنیدم. اومدم بالای سرش نگاه کردم دیدم دختر رسول الله جان در بدن نداره یهو حسنین وارد منزل شدن ایشالا چشمت روز بد نبینه ایشالا نری خونه ببینی روی مادرت یه پارچه سفید انداختن. تا چشم این آقازاده به بی بی افتاد خودشون انداختن رو بدن مادر. شروع کردن گریه کردن امام حسن هی بدن مادر رو حرکت میداد و می گفت: يَا أُمَّاهْ كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِي بَدَنِي مادر قبل از روح از بدنم جدا بشه باهام حرف بزن دیدن امام حسین اومد پائین پای مادر. پاها رو بوسید. با یه سوزی گفت: يَا أُمَّاهْ أَنَا ابْنُكِ الْحُسَيْن كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ يَتَصَدَّعَ قَلْبِي فَأَمُوت (۶) مادر جان من حسینتم قبل از اینکه قلبم از حرکت وایسته و بمیرم باهام حرف بزن... نمی دونم اینجا به ابی عبدالله بیشتر سخت گذشت یا کربلا اون موقعی که دیدن خودشو سریع رسوند بالای بدن جوانش هی صدا می زد ولدی علی... علی جان پاشو با من حرف بزن پاشو یه باز دیگه بگو بابا پاشو ببین دشمن داره به گریه های بابای پیرت می خنده. هر کاری کرد آروم نشد یهو دیدن وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّه... صورت گذاشت روی صوت غرق به خون علیش عَلَى الدُّنْيَا بَعْدَكَ الْعَفَاء (۷) 🌀ناله بزن یاحسین... 📚منابع: (۱) آیه ۸۸ سوره مبارکه یوسف (۲) بحارالأنوار | ج۵۳ | ص۱۷۵ (۳) شیفتگان حضرت مهدی | احمدقاضی زاهدی (۴) شاعر ناشناس (۵) موسوعة الکبری عن فاطمة الزهرا | ج۱۰ | ص۳۰ (۶) بحارالأنوار | ج۴۳ | ص۱۸۶ (۷) لهوف سیدبن طاوس | ص۱۱۳ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🖋 | 🎁 | نثار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
📜 سلام الله علیها 🔺شروع با مدح حضرت گریز حضرت علی اصغر علیه السلام السَّلامُ عَلَيْكِ یا فاطمةُ الزهرا (۱) زبان چگونه گشایم به مدح تو مادر که بی وضو نتوان خواند سوره کوثر زبان وحی، تو را پاره تن خود خواند زبان ما چه بگوید به مدحتان دیگر؟ خدا به خواجه لولاک داده بود ای کاش هزار مرتبه دختر اگر تویی دختر شکوه عاطفه‌ات پیرهن به سائل داد چنان که همسر تو در رکوع انگشتر 🔺امشب با تموم وجودت بگو: أَنا سائِلُکُم... ببین گدای در خونتون اومده! امشب کمکمون کن. نذار دست خالی از اینجا بریم بی بی جان. خدا گواه که چون فاطمه نمی‌خواهیم حکومتی که نباشد در آن علی رهبر حجاب، روی زمین طفل بی‌پناهی بود تو مادرانه گرفتی‌ش تا ابد در بر میان کوچه که افتاد دشمنت از پا در آن جهاد نیفتاد چادرت از سر (۲) 🔺 آخ بمیرم، فکر کردن کار زهرا رو بین در و دیوار تمام کردن. اما دیدن بی بی چادر به کمر بست، یاعلی گفت و اومد وسط میدون. چی دید مگه؟! یه وقت دید إِجتَمَعُوا علیه (۳) وَ أَلقَوا فی عُنُقِهِ حَبلاً أَسوَدَ (۴) طناب سیاهی به گردن خیبر شکن انداختن، دارن کشان کشان علی شو می برن. لذا حضرت زهرا فرمود: إستحقروا اباالحسن بَعدَ رسولِ الله... (۵) بعد پیغمبر با این کارشون میخواستن مولا رو از چشم همه بندازن. حالا زهرایی که از نامحرم و نابینا رو می گیره، وقتی این صحنه رو دید، نوشتن: حَالَت فاطِمَه، بَینَهُم وَ بَینَ بَعلِهَا مادر سادات بین امیرالمومنین و مهاجمین حائل شد گفت: به خدا قسم اجازه نمیدم پسرعموم رو با زور ببرید. (۶) دیدن هرکاری می کنن نمی تونن فاطمه رو از امیرالمؤمنین رها کنن. نانجیب صدا زد: قنفذ، چرا بیکار وایستادی! گفت: چه کنم امیر؟ علی بزنم یا فاطمه رو؟ گفت: تو فاطمه رو بزن علی خودش می میره چه کرد قنفذ؟! آماده ای بگم نالشو بزنی... فَضَرَبَها قُنفذٌ بالسَّوطِ عَلَی عَضدها ظَهرِها وَ جَنْبَیْها (۷) اونقد با تازیانه، به پشت و پهلوهای مادر سادات زدن، مادر ما بی رمق شد و رو زمین افتاد. مدینه نامرد اینجور صدا زد: قنفذ چرا بی کار نشستی، کربلا هم یه نانجیبی صدا زد: حرمله چرا بی کار نشستی؟ گفت: پدر رو بزنم یا پسر رو؟ سیدبن طاووس میگه: هنوز صحبت ابی عبدالله تموم نشده بود. یه وقت ببینه علی اصغر داره توو بغلش دست و پا می زنه. فَذُبِحَ الطفل، مِنَ الاُذُنِ اِلی الاُذُن (۸) 🌀ناله بزن یا حسین... 📚منابع: (۱) فرازی از زیارت حضرت زهرا سلام الله علیها (۲) آقای سیدحمیدرضا برقعی (۳) عوالم العلوم و المعارف | ج۱۱ | ص۵۷۲ (۴) الاحتجاج علی اهل اللجاج |ج۱ | ص۸۲ (۵) داستان فضايل و كمالات فاطمه | ص۲۶۲ (۶) عوالم العلوم و المعارف | ج۱۱ | ص۵۷۲ (۷) الاحتجاج علی اهل اللجاج |ج۱ | ص۸۲ (۸) معالی السبطین | ج۱ | ص۴۲۳ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🖋 | 🙏با تشکر از دوست عزیزم 🎁 | نثار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |