eitaa logo
سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
1.3هزار دنبال‌کننده
317 عکس
166 ویدیو
2 فایل
•{﷽}• اینجا مطالبی رو از خودم و دیگران براتون به اشتراک میذارم. امیدوارم به دردتون بخوره. 🌹 اگه کاری داشتید، درخدمتم | @SoozosazAdmin
مشاهده در ایتا
دانلود
دوباره آمده ام، بنده ای گنهکارم... تمامِ آبرویم را به تو بدهکارم... قبول کن عملم را، بضاعتم این است قبول دارم همیشه وبال و سَربارم... ببین نشسته ام حالا کنارِ سفره ی عشق شبیهِ ابر، برای حسین می بارم... حسین یارِ من است و منم غلامِ حسین خوشا به حالِ منی که حسین شد یارم قسم به خونِ گلوی حسین، یا اللّٰه! ببخش معصیتم را، ببخش رفتارم اگر حسین نباشد، کجا رَوَد دلِ من؟ که بی وجودِ گل فاطمه، گرفتارم میان روضه دلم میرود همان جا که، دو دست بر کمرش گفت: «ای علمدارم... بلند شو که سکینه عجیب مضطرب است بلند شو نفسم، ای همه کس و کارم بلند شو، کمرم تیر میکشد عباس... ببین که خنده کنان، میدهند آزارم! صدای خواهرم از خیمه میرسد بَر گوش که ناله میزند: عباس... میر و سردارم شاعر/ پوریا باقری با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
گوشه چشمی اگر از جانب دلبر برسد دست من نیز به آن چشمه ی کوثر برسد اگر از شانه ی من بار گنه بردارید پای این بنده هم از عرش فراتر برسد باز هم توبه شکستم! بگذارید فقط باز هم فرصت یک توبه ی دیگر برسد همه ی ترس من این است که هنگام گناه عُمر این بنده ی آلوده به آخر برسد بس که آلوده ام "أبکی لِخروج نفسی" وای از آن لحظه ی سختی که اجل سر برسد خیلی از تنگی و ضیق لحدم می ترسم وحشت بیشتر آن است که مُنکر برسد همه ی خواهشم این است که در موقع مرگ سر این بنده روی دامن حیدر برسد مطمئنم که در آن لحظه ی سخت و حسّاس حضرت فاطمه با آل پیمبر برسد چادر مادر ما کار خودش را بکند بگذارید فقط لحظه ی محشر برسد مثل هر دفعه به ارباب توسّل کردم حتماً ارباب به داد دل نوکر برسد شاعر/ محمد فردوسی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🔺روز عرفه عرفه آمده و باز صدایم کردی میهمان حرم جود و سخایم کردی فرصت دیگری آمد که مرا عفو کنی تا ببخشی گنهم را تو صدایم کردی دل ما را به سوی خویش کشیدی یارب باز از پنجه این نفس رهایم کردی تا نیارم به سوی هیچ کسی روی نیاز بر در رحمت و امید گدایم کردی کرمت هیچ مرا فرصت گفتار نداد هرچه می خواستم ای دوست عطایم کردی حالم از حال دعای عرفه بخشیدی با چنین حال تو راهی منایم کردی گفتی اوّل نظرت هست به زوار حسین عاشق و شیفته کرب و بلایم کردی چون سبکبال شدم تا حرم کرب و بلا همره و همسفر پیک صبایم کردی کربلا گفتم و فریاد ز جانم برخاست شکرلله که چنین غرق نوایم کردی همره زمزم اشکی که مرا بخشیدی حاجی کعبه ایمان و وفایم کردی شاعر/ سید هاشم وفایی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام باور نمی کردم گذرها را ببندند من را که می بینند، درها را ببندند خورشید بودم زیر نور ماه رفتم جان خودت تا صبح خیلی راه رفتم در شهر کوفه کوچه گردی کم نکردم این چند شب یک خواب راحت هم نکردم من شیر بودم کوفه در زنجیرم انداخت این کوچه های تنگ آخر گیرم انداخت امروز جان دادم اگر جانت سلامت دندان من افتاد دندانت سلامت حالا که می آیی کفن بردار حتما ای یوسف من پیرهن بردار حتما حالا که می آیی ستاره کم بیاور با دخترانت گوشواره کم بیاور حیرانم اما هیچکس حیران من نیست باور کن اینجایی که دیدم جای زن نیست اینجا برای خیزران لب را نیاری آقا خدا ناکرده زینب را نیاری اصلا ببین گلها توان خار دارند پرده نشینان طاقت بازار دارند من راضی ام انگشتر من را بگیرند وقت کنیزی دختر من را بگیرند اینجا برای نعل پا دارند آنقدر کنج تنور خانه جا دارند آنقدر مهر و وفا که نه جفا دارند اما اینجا کفن نه بوریا دارند اما باید مسیر تو چرا اینجا بیفتد حیف از س رتو نیست زیر پا بیفتد شاعر/ علی اکبر لطیفیان با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🏳️ ولادت علیه السلام، مبارک تا تو را گم نکنم بین کویر ای باران دست خالیِ مرا نیز بگیر ای باران من زمین‌گیرم و وصف تو مرا ممکن نیست کلماتم کلماتی‌ست حقیر ای باران پسر حضرت دریا! دل ما را دریاب ما یتیمیم و اسیریم و فقیر ای باران سامرا قسمت چشمان عطش‌خیزم کن تا تماشا کنمت یک دل سیر ای باران شاعر/ سید حمیدرضا برقعی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام از ابتدا گِل من را خدا مطهر کرد و بعد عشق تو را در دلم مقدر کرد به نور ناب نگاه چهارده خورشید وجود و فطرت و ذات مرا منوّر کرد زلال ناب ولایت به جان من نوشاند سپس تمام دلم را به نام حیدر کرد به فضل و رحمت زهرا سرشت قلبم را زلال اشک مرا از تبار کوثر کرد سپس کمی نمک روضه در وجودم ریخت به عطر سیب حسینی مرا معطّر کرد مرا اسیر غزلهای چشم تو می خواست نگاه روشنتان را کمیت پرور کرد چگونه می شود الطاف بی کران تو را چگونه می شود ای با شکوه باور کرد «خدا اراده نموده که شاعرت باشم همیشه هر سحر جمعه زائرت باشم» به غیر وادی عشق تو نیست وادی ما ولایت تو مبانی اعتقادی ما شکوه بی حد تفسیر شیعه برکت توست رهین محضر تو فقه اجتهادی ما میان چشم تو آیات فتح را دیديم خروش تو شده روحیه ی جهادی ما و آيه آيه قنوتت ترنّم ملکوت خلوص سجده تو مسلک عبادی ما همیشه نور هدایت چراغ محفل ماست به لطف این که تو هستی امام هادی ما اگر کم از جلوات جلالی ات گفتیم بذار این همه را پای کم سوادی ما شدیم مثل گدایان سامرائی تو مگیر خرده بر این خواهش زیادی ما «چه می شود که گدایِ گدای تو باشیم چه می شود بپذیری فدای تو باشیم» بخوان زیارت پر محتوای جامعه را بخوان که خوب بفهمم بهای جامعه را بخوان که روح بگیرد ولی شناسی مان بخوان و شرح بده آيه آيه جامعه را نگاه روشن تو ای «مَعادِنُ الرَّحمَة» بنا نهاده در عالم بنای جامعه را میان عرش و زمین، در تمامی ملکوت ببین تجلّی بی انتهای جامعه را بگیر دست مرا، «عادَتُکُمُ الاِحسان» ببار بر دل من روشنای جامعه را «تو خواستی که فقط پیرو ولی باشیم همیشه در خط مولایمان علی باشیم» بخوان مرا که به عشق تو مبتلا باشم بخوان مرا که هوائی سامرا باشم چه خوب می شود آقای من شوی تا من تمام عمر در اين آستان گدا باشم مرا اسير خودت کن که با عناياتت ز بندهای تعلق دگر رها باشم نگاه روشنت اعجاز بی حدی دارد طلا و مس نه، نظر کن که کيميا باشم تو خانه دل من را تکان بده شايد... ...در آستانه تو زائر خدا باشم بده برات زيارت که يک شب جمعه کنار قبر شهيدان کربلا باشم شوم دوباره دخيل دو قبر شش گوشه فدائی تو و ارباب با وفا باشم «تمام دار و ندارم همه فدای حسين چه می شود که بميرم شبی برای حسين» شاعر/ یوسف رحیمی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🏳️ عید امامت و ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام، مبارک 🔺رباعی عمریست ‌که ‌دم ‌به ‌دم، علی ‌می ‌گویم در ‌حال ‌نشاط ‌و غم، علی ‌می ‌گویم تا حال ‌علی ‌گفتم ‌و ان ‌شاء الله تا آخر عمر هم، علی ‌می ‌گویم با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام پایی که نیست همره مولا، شکسته باد دستی که نیست یاور آن شاه، بسته باد تکمیل دین از او شد و نعمت از او تمام عید غدیر بر همه یا رب خجسته باد عید غدیر مژده ی جان پرور آورد یعنی خبر ز سلطنت حیدر آورد فرمانروا به هر دو سرا شد بحق علی فرخنده تر از این خبر دیگر آورد دین را کمال نیست به جز با ولای او جبریل این پیام خوش از داور آورد مولا علی است جان دو عالم فدای او مانند وی خدا که را رهبر آورد؟ شاعر / حبیب چایچیان با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام دست‌هايت را که در دستش گرفت آرام شد تازه انگاری دلش راضی به اين اسلام شد دست‌هايت را گرفت و رو به مردم کرد و گفت: مومنين! (يک لحظه اينجا يک تبسم کرد و گفت:) خوب می‌دانید در دستانم اينک دست کيست؟ نام او عشق است، آری می‌شناسیدش، علی ست من اگر بر جنگجويان عرب غالب شدم با مددهای علی ابن ابی طالب شدم در حُنين و خيبر و بدر و اُحُد گفتم: علی تا مبارز خواست «عمرِو عبدِوُد» گفتم: علی با خدا گفتم: علی، شب در حِرا گفتم: علی تا پيام آمد بخوان «يا مصطفی»! گفتم: علی هر چه می‌گویم علی، انگار اللّهی ترم مرغ «أَو أَدنی»ييم وقتی که با او می پرم مستجار کعبه را ديدم، اگر مُحرِم شدم با «يَدُ الله» آمدم تا «فُوقِ أَیديهِم» شدم تا که ساقی اوست سرمستند «اصحابُ اليمين » وجه باقی اوست، «إِنّي لا اُحبُّ الآفِلين» دست او در دست من، يا دست من در دست اوست ساقی پيغمبران شد يا دل من مست اوست يکصد و بيست و چهار آيينه با هر يک هزار ساغر آوردند و او پر کرد با چشمی خمار آخرين پيغمبر دلداده‌ام در کيش او فکر می‌کردم که من عاشقترينم پيش او دختری دارم دلش دریای آرامش، ولی شد سراپا شور و توفان تا شنيد اسم علی کوثری که ناز او را قلب جنت می‌کشید ناگهان پروانه‌ شد دور سر حيدر ‌پريد روزگارش شد علی، دار و ندارش شد علی از ازل در پرده بود آيينه دارش شد علی رحمةٌ للعالمينم گرد من ديو و پری می‌پرند و من ندارم چاره جز پیغمبری بعد از اين سنگ محک ديگر ترازوی علی است ريسمان رستگاری تارِ گیسوی علی است من نبی‌اَم در کنارم يک «نَبَأ» دارم «عظيم» طالبان «اِهدنا» اينهم «صراطَ المستقيم» چهره‌اش مرآتِ «ياسين»، شانه‌هايش «مُحکمات» خلوتش «والطور»، شور مرکبش «والعاديات» هر خط قرآنِ من، توصیفی از سيمای اوست هر که من مولای اويم، اين علی مولای اوست شاعر/ قاسم صرافان با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🏳️ ولادت علیه السلام، مبارک می رسد از هر طرف زائر مدام از راهِ دور سهم من در حدّ یک عرضِ سلام از راه دور نیستم دور ضریحت! در خیالم بارها- می روم گم می شوم در ازدحام از راه دور بُعد منزل نیست... اما در حرم حالم خوش است گر چه می دانم نظر دارد امام از راه دور! شاعر/ مرضیه عاطفی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام علیه السلام سلام الله علیها خانه‌های آن کسانی می‌خورد در، بیشتر که به سائل می‌دهند از هرچه بهتر بیشتر عرض حاجت می‌کنم آنجا که صاحب‌خانه‌اش پاسخ یک می‌دهد با ده برابر بیشتر گاه‌گاهی که به درگاه کریمی می‌روم راه می‌پویم نه با پا، بلکه با سر، بیشتر زیر دِین چارده معصومم اما گردنم زیر دِین حضرت موسَی‌بن‌جعفر بیشتر گردنم در زیر دِین آن امامی هست که داده در ایران ما طوبای او بر، بیشتر آن امامی که «فداکِ» گفتنش رو به قم است با سلامش می‌کند قم را معطر بیشتر قم همان شهری که هم یک ماه دارد بر زمین همچنین از آسمان دارد چل اختر بیشتر قصد این بار قصیده از برادر گفتن است ورنه می‌گفتم از این معصومه‌ خواهر بیشتر من برایش مصرعی می‌گویم و رد می‌شوم لطف باباهاست معمولاً به دختر بیشتر عازم مشهد شدم تا با تو درد دل کنم بودنم را می‌کنم این‌گونه باور بیشتر مرقدت ضرب‌المثل‌های مرا تغییر داد هرکه بامش بیش، برفش... نه! کبوتر، بیشتر چار فصل مشهد از عطر گلاب آکنده است این چنین یعنی سه فصل از شهر قمصر بیشتر پیش تو شاه و گدا یکسان‌ترند از هر کجا این حرم دیگر ندارد حرف کمتر، بیشتر ای که راه انداختی امروز و فردای مرا! چشم‌ بر راه تو هستم روز آخر بیشتر از غلامان شما هم می‌شود دنیا گرفت من نیازت دارم آقا روز محشر بیشتر بر تمام اهل‌بیت خویش حسّاسی ولی جان زهرا چون شنیدم که به مادر بیشتر... بیشترهایی که گفتم از تو خیلی کمترند... شاعر/ حسین رستمی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام امشب تمام مُلک و مَلک در ترنم است چون موسم دمیدن خورشید هفتم است آن فیض لایزال که مشتق ز نور او خورشید آسمان رضا، نور هشتم است آن پرتو جمال خدایی که طور او آیینه‌زار حضرت معصومه در قم است موسای طور قرب که در پیشگاه او صدها کلیم بی «اَرِنی» در تکلم است بگرفت دست عیسی مریم ولای او کز پای دارِ فتنه، به چرخ چهارم است هر صبحدم فریضۀ حق بر امین وحی بر حضرتش ادای سلام ٌعلیکم است دلتنگی‌اش مباد که در غنچۀ لبش لطف شکوفه‌باری باغ تبسم است... نور خدا در آینۀ آفتاب تو حیرت‌فزای دیدۀ افلاک و انجم است عدل مجسمی تو و هر دادخواه را در بارگاه لطف تو شوق تَظَلُّم است یزدان نخواست تا غم روزی خورد کسی با لطف تو که قاسم الارزاق مردم است آن سر که نیست خاک درت در تنزُّل است وان دل که نیست جای تو، جای تألُّم است طاعات منکران تو در روز رستخیز آتش‌بیار معرکه مانند هیزم است در روز حشر جز تو شفیعی مبادمان جایی که آب هست چه جای تیمم است؟ با نعمت ولای تو «پروانه» را چه غم عمری‌ست در بهشت که غرق تنعم است شاعر/ محمد علی مجاهدی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |