eitaa logo
سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
1.3هزار دنبال‌کننده
373 عکس
192 ویدیو
2 فایل
•{﷽}• اینجا مطالبی رو از خودم و دیگران براتون به اشتراک میذارم. امیدوارم به دردتون بخوره. 🌹 اگه کاری داشتید، درخدمتم | @SoozosazAdmin
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه السلام شب گذشت از نیمه اما با تو صحبت می‌کنم تا که بگذارم نماز عشق، نیت می‌کنم ای ولایت شرط توحید تمام عاشقان! با تولای تو، من تجدید بیعت می‌کنم در حریم حضرت خورشید، جای ذره نیست از حضور خود در این درگاه حیرت می‌کنم تا نگاهم می‌کنند آیینه‌ها از هر طرف شرم از آیینۀ قرآن و عترت می‌کنم من که سنگین‌بارم از بسیاری جرم و گناه، خواهش بال کبوتر با چه جرأت می‌کنم؟ نعمت قرب جوارت را به من بخشیده‌اند در بهشت آرزو کفران نعمت می‌کنم ای شنیده با صبوری درد دل‌های مرا اشک اگر بگذارد امشب با تو صحبت می‌کنم من که با فرمان‌بری از نفس عادت کرده‌ام، کی به خود می‌آیم آخر، کی عبادت می‌کنم؟ خط نزن اسم مرا با صد خطا پشت خطا من دلِ هر جایی خود را نصیحت می‌کنم «سورۀ یوسف» که خواندم، آیه شد «هشتاد و هشت» بارها این آیه را با خود تلاوت می‌کنم شک ندارم «با کریمان کارها دشوار نیست» گر نشد کامم روا، خود را ملامت می‌کنم این خریداران یوسف‌، دست پُر آورده‌اند من تهی‌دستم چرا بیهوده قیمت می‌کنم؟ تا نسوزد بی‌گناهی از شرار آهِ من می‌روم از جمع بیرون، با تو خلوت می‌کنم تا نصیب من شود توفیق ترک معصیت چشم خود را چشمۀ اشک ندامت می‌کنم تا نگردد در مقام عرض حاجت، ‌ناامید با دل خود بعد از این اتمام حجت می‌کنم یک قدم تا آسمان مانده‌ست از شهر بهشت من زغفلت آرزوی باغ جنت می‌کنم می‌روم سمت «مصلّی»، می‌رسم تا «پنج‌راه» یعنی از پایین پا قصد زیارت می‌کنم گر که زنگ ساعتِ صحن تو بیدارم کند توبه در باقی عمر ازخواب غفلت می‌کنم گر که دستم را بگیری، مثل خُدّام حرم بعد از این خدمت به قدر استطاعت می‌کنم بس که تو زود آشنایی ای امام مهربان من کجا در محضرت احساس غربت می‌کنم؟ «یک سلامم را اگر پاسخ بگویی، می‌روم لذتش را با تمام شهر، قسمت می‌کنم» تا بریزم گاهگاهی سرمه در چشم غزل من به گرد راه زوّارت قناعت می‌کنم تا بماند قصۀ صیاد و آهو جاودان بی‌پناهان را به پابوس تو دعوت می‌کنم در کنار پنجره فولادتان با اشک چشم می‌نویسم «یا علی» و رفع زحمت می‌کنم شاعر/ محمدجواد غفورزاده با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت نقاره می‌زنند... مریضی شفا گرفت دیدی که سنگ در دل آیینه آب شد دیدی که آب حاجت آیینه را گرفت خورشید آمد و به ضریح تو سجده کرد اینجا برای صبح خودش روشنا گرفت... از آن طرف فرشته‌ای از آسمان رسید پروانه‌وار گشت و سلام مرا گرفت زیر پرش نهاد و به سمت خدا پرید تقدیم حق نمود و سپس ارتقا گرفت چشمی کنار این همه باور نشست و بعد عکسی به یادگار از این صحنه‌ها گرفت دارم قدم قدم به تو نزدیک می‌شوم شعرم تمام فاصله‌ها را فرا گرفت دارم به سمت پنجره فولاد می‌روم جایی که دل شکست و مریضی شفا گرفت شاعر/ رحمان نوازنی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام تا که لطف تو مهیا نشود گره از کار دلم وا نشود سائلی رانده نگردد زین در نا امید از تو دل ما نشود هیچ کس بهر پناه آوردن شبیه آهوی صحرا نشود زشتی نامه ی اعمال بدم جز به احسان تو زیبا نشود وای اگر آخر کارم آقا سند نوکری امضا نشود تا نیایی کمکم زیر لحد راضی از من دل زهرا نشود مهربان تر، ز تو مولای کریم به تو سوگند که پیدا نشود من ز دست تو کفن می خواهم تا که حشر، عبد تو رسوا نشود شاعر/ جواد حیدری با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام عشق رسوایی محض است که حاشا نشود عاشقی با اگر و شاید و اما نشود شرط اول قدم آن است که مجنون باشیم هر کسی در به در خانه ی لیلا نشود دیر اگر راه بیفتیم، به یوسف نرسیم سرِ بازار که او منتظر ما نشود لذت عشق به این حسِّ بلا تکلیفی ست لطف تو شاملم آیا بشود؟ یا نشود؟ من فقط رو به روی گنبد تو خم شده ام کمرم غیر درِ خانه ی تو تا نشود هر قَدَر باشد اگر دورِ ضریح تو شلوغ من ندیدم که بیاید کسی و جا نشود بین زوّار که باشم کرمت بیشتر است قطره هیچ است اگر وصل به دریا نشود مُرده را زنده کُنَد خوابِ نسیم حرمت کار اعجاز شما با دَمِ عیسا نشود امن تر از حرمت نیست، همان بهتر که کودکِ گمشده در صحن تو پیدا نشود بهتر از این؟! که کسی لحظه ی پابوسیِ تو نفس آخر خود را بکِشد پا نشود دردهایم به تو نزدیک ترم کرده طبیب حرفم این است که یک وقت مداوا نشود! من دخیلِ دلِ خود را به تو طوری بستم که به این راحتی آقا گره اش وا نشود بارها حاجتی آورده ام و هر بارش پاسخی آمده از سمت تو، الّا نشود امتحان کرده ام این را حرمت، دیدم که هیچ چیزی قسم حضرت زهرا نشود آخرش بی برو برگرد مرا خواهی کُشت عاشقی با اگر و شاید و اما نشود شاعر/ محمد سهرابی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام همچون نسیم صبح و سحرگاه می‌رود هرکس میان صحن حرم راه می‌رود از هرچه غصه دارد و غم، می‌شود رها هر سائلی به خدمت این شاه می‌رود وقتی فرشته‌های حرم بال می‌زنند از سینه‌های شعله‌زده آه می‌رود اینجا بهشت روی زمین فرشته‌هاست از کوی تو فرشته به اکراه می‌رود خورشید در طواف حرم، وه! چه دیدنی‌ست هر شب به پای‌بوسی آن ماه می‌رود باب‌الجواد راه ورودی به قلب توست حاجت رواست هرکه از این راه می‌رود شاعر/ فاطمه نانی زاد با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام رأفت در آستان تو تفسیر می شود دل با خیال حسن تو تسخیر می شود صدها هزار نامه ی آلوده از گناه با یک نگاه عفو تو تطهیر می شود پیش از اجل به خانه ی چشمم قدم گذار تعجیل کن فدات شوم دیر می شود حتیّ سکوت در حرم تو عبادت است اینجا نفس به یاد تو تکبیر می شود اینجا اگر کبوتر دل آید از بهشت اطراف گندم تو زمین گیر می شود در میهمانسرای تو مهمان چو پا نهد از میوه های باغ جنان سیر می شود صیّاد را به نیم نگه صید می کنی آهو به یک ضمانت تو شیر می شود بیداری اش به عرش خدا با ملایک است خوابی که در حریم تو تعبیر می شود شاعر/ غلامرضا سازگار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🗂 فهرست ، به شرح ذیل می باشد: 🔺راهنما/ برای استفاده از مطالب بیشتر و سهولت در جستجو حتماً از استفاده کنید. آنهایی که هشتگ ندارند، به زودی فعال می شوند. 📜 اشعار پیامبر و امامان: (ص) (ص) (ص) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) مرثیه_امام_هادی (ع) (ع) (ع) (ع) (عج) (عج) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📜 اشعار بانوان اهل بیت: (س) (ع) (س) (س) (س) (ع) (س) (س) (س) (س) (س) (س) (س) (س) (س) (س) مرثیه_حضرت_ام_کلثوم (س) مدح_مرثيه_حضرت_رباب (س) مرثیه_حضرت_رباب (س) (س) (س) (س) (س) (س) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📜 اشعار شهیدان کربلا: (ع) (ع) (ع) مرثيه_فرزندان_حضرت_زينب (ع) (ع) (ع) مرثیه_اصحاب_امام_حسین (ع) (ع) مرثیه_حضرت_عبدالله (ع) (ع) (ع) مدح_حضرت_علی_اصغر (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📜 اشعار خاندان اهل بیت: (ع) مرثیه_حضرت_حمزه (ع) مرثیه_حضرت_محسن (ع) (ع) (ع) مرثیه_حضرت_عبدالعظیم (ع) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📜 اشعار متفرقه: عروسی_مذهبی عید_مبعث عید_قربان (ع) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📑نکات آموزشی - مهارتی: 🌀 به مرور کامل می شود. ⚠️فعلاً هشتگ های فعال موجود هستن. با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام نقل است که فخر علما، شیخ بهایی شد شامل لطف و کرم خاص خدایی گفتند بیا فاطمه داده است رضایت معمار حرم باش، علی کرده جدایت جا داشت بنازد به همه عالم امکان روزیِ کمی نیست حرم سازی سلطان آن شیرکه خورده است نهاده اثرش را او خرج حرم کرد تمام هنرش را اخلاص نشان داد، خدا داد توانش فردوس ِ برین کرد بنا با دل و جانش نزدیک به اتمام حرم بود که ناگاه دیدند همه روی لب شیخ نشست آه با پوزش از آقای جهان گفت به یاران باید که کنم چند شبی ترک خراسان من می روم اما بخرید آبرویم را اجر همه با مادرمان حضرت زهرا تا اینکه دوباره برسم خدمت آقا جز سر در این کعبه بسازید همه جا را در غیبت او گشت مهیا چه بنایی چه گنبد و گلدسته ی انگشت نمایی به به چه ضریح و حرم و صحن و سرایی از شوقِ طوافش دل کعبه است هوایی ناگاه چنین توصیه گردید ز خدام وقتش شده معماری سر در شده اتمام گفتند که ما اذن به این کار نداریم تا آمدن شیخ همه لحظه شماریم هنگام سفر شیخ به ما گفته مکرر کار خود من هست مهیایی سر در گفتند که از جای دگر آمده دستور فرمان امام است و پر از حکمت و منظور پس ساخته شد سر درِ آن روضه رضوان کم داشت فقط روح الامین عرش خراسان پس شیخ بهایی ز سفر آمد و ناگاه با دیدن سردر ز دل خویش کشید آه شد غوطه ور حسرت و غم حال و هوایش تا داشت توان کرد گله از رفقایش گفتند مکدر نشو این امر امام است سر پیچی رعیت ز شهنشاه حرام است یک خادم خوش روزی این روضه ی اعلا دیدار نصیبش شده در عالم رویا کرده است چنین امر، به او قبله عالم بر شیخ پس از اینکه رساندی تو سلامم گو مرد خدا، پیرِ هنر، دست مریزاد معمار کرمخانه ما، خانه ات آباد در خانه ی امید تو در فکر طلسمی ما کار نداریم که آمد به چه اسمی بسپار حرم‌ را به طلسمِ کرم ما بگذار بیایند همه در حرم ما ای شیخ بِدان ما پدر هر بد و خوبیم ما طایفه ذاتا همه ستار العیوبیم ما چشم به راهیم‌ گنهکار بیاید با هر چه که آورده، خریدار بیاید باید به حرم پاک شود زائر ما تا گیرد صله ی تذکره ی کرب و بلا را شاعر/ محمدحسین رحیمیان با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام امشب لبم به باده ی تو آشنا کنم مستانه شور عاشقی ام را به پا کنم بهر طواف خود به برت چرخ می زنم تا که کبوتر دل خود را رها کنم بیمارم و به عزم حرم می زنم قدم دل را روانه جانب دارالشفاء کنم من حاضرم که هستی خود را دهم به عشق تا که ندا به زمزمه ی یا رضا کنم تنها نه حج جمع فقیران حریم توست در صحن تو زیارت کرب و بلا کنم وقتی دلم برای تو می گیرد ای حبیب دل بی قرار آن حرم ساده می شوم تا مشهدالرضا چو هزاران سفر کنم بار دگر روانه این جاده می شوم شوق زیارت تو مرا کرده بی قرار لطف و عنایت تو مرا کرده بی قرار عمرم به رزق دست کریمت به سر شده جود و سخاوت تو مرا کرده بی قرار پپیش از ولادتم به دلم جا نموده ای حب و و لایت تو را کرده بی قرار گفتی سه جا به داد دل زائرم رِسَم مهر و کرامت تو مرا کرده بی قرار چون وفت مرگ من به سر آیی بگویمت شوق زیارت تو رما کرده بی قرار شاعر/ ناشناس با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام از عالمی بريدم و اينجا رسيده ام يک عمر بال و پر زدم اما رسيده ام اين قطعه با تمام زمين فرق می کند انگار من به عرش معلّی رسيده ام با قلب من تمام حرم حرف می زند شايد دگر به عالم معنا رسيده ام از اين به بعد صحبت لب تشنگی خطاست وقتی به پای ‌بوسی دريا رسيده ام کی بی شفای اين دل درمانده می روم حالا که من به صحن مسيحا رسيده ام من از خدا به غير تو چيزی نخواستم با یک نگاه خود بگو آیا رسيده ام؟ توفيق خاکبوسی تو لطف خواهری ست اینجا به فضل دختر موسی رسيده ام «قلبم کبوتر حرم زينب قم است در هر سلام منتظر يک عليکُم است» مهر تو را زلالی باران نوشت و بعد فردوس را ز خاک خراسان نوشت و بعد با هر ترنمِ «وَ أنا مِن شُروطِها» حب تو را قبولی ايمان نوشت و بعد از تربت قدوم تو خاک مرا سرشت عشق تو را براي دلم، جان نوشت و بعد ای مهربان تبسم هر روزه‌ ی تو را صبح سپيد مردم ايران نوشت و بعد در سايه‌ ی تجلی شمس الشموسی ات خورشيد را چراغ شبستان نوشت و بعد وقت طواف قبله‌ ی هفتم رسيده بود ما را ز خيل گوشه نشينان نوشت و بعد «بسته به چشم های تو شد سرنوشت ما يک خنده‌ ی رضايتت آقا بهشت ما» هر کس به يک نگاه تو دل داد يا رضا از بند غصه ها شده آزاد يا رضا بار نخست از سوی آزادي آمدم اما دلم به دام تو افتاد يا رضا از مرقد کريمه رسيدم که شد دلم یک يا کريم صحن گُهرشاد يا رضا با هر فراز جامعه شد هم‌صدای من در صحن جامع رضوی، باد يا رضا من را بس است مرحمت گوشه چشمی ات در بين حجره های پريزاد يا رضا در صحن انقلاب تو، شد منقلب دلم از بس کنار پنجره فولاد يا رضا ـ حرف از زيارت و حرم و کربلا زدم گفتم ز عيدي و شب ميلاد يا رضا «من دست خالي آمده ام توشه دست توست اذن طواف مرقد شش گوشه دست توست» بند آمده زبان ز شکوه زبانزدت بسته دخيل گنبد مينا به گنبدت باب الاجابت همه‌ ی اهل عالم است حلقه به حلقه، پنجره فولاد مرقدت بر تار و پود فرش حرم خورده دل گره از بس گره گشا شده هر رفت و آمدت "باب الجواد راه ورودی به قلب توست" امشب شفيع ما شده جود محمدت تا هست روضه‌ ی تو به جنت چه حاجتی ‌ست دارد بهشت، حسرت ديدار مشهدت بيت الحرام در نظرم جلوه می کند وقت طواف ارض و سما گرد گنبدت «دارد زيارت تو ثواب هزار حج جانم فدای نام تو «يا ثامن الحُجج» ای آفتاب جود و سخا أيها الرئوف آئينه‌ ی اميد و رجا أيها الرئوف تو ملجأ توسل هر دلشکسته ای امشب بگير دست مرا أيها الرئوف ديدم به محضر تو رسیده ست شاعری حتی گرفت از تو عبا أيها الرئوف خود را به حلقه های ضريح تو بسته است درمانده ای براي شفا أيها الرئوف در این حرم ملائکه هم از نگاه تو دارند التماس دعا أيها الرئوف می گفت عارفی که خدا را قسم دهيم امشب همه به حق تو يا أيها الرئوف حالا کنار پنجره فولاد آمديم با اشک و آه و شور و نوا أيها الرئوف اذن عروج تا ملکوتم به دست توست جا مانده ايم از شهدا أيها الرئوف «ما را به روز حشر و جزا رو سپيد کن اين کشتگان عشق خودت را شهيد کن» شاعر/ یوسف رحیمی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام باید که تو را حضرت باران بنویسند آرامش قبل از شب طوفان بنویسند در صحن گوهر شاد تو باید بنشینند از غربت دلهای پریشان بنویسند تو شاه جهانی و چهان زیر پر توست حیف است تو را شاه خراسان بنویسند ما در پی گنجیم و خدا قسمتمان کرد در سکه ی ما حضرت سلطان بنویسند ای کاش که از خط تو الهام بگیرند از منظر چشمان تو قرآن بنویسند از بحر کرامات تو دریا نشناسان مشکل بتوانند که آسان بنویسند ما جامعه خواندیم و به این درک رسیدیم باید که امامان ز امامان بنویسند شاعر/ سید احمد علوی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام دوست دارم آنچنان که دوست می داری بخوانم از زلال چشمه های تا ابد جاری بخوانم تا زیارت نامه را با اشک، با زاری بخوانم یا به لحن خواجه عبدالله انصاری بخوانم ای خوش آن شعری که مدیون عنایات تو باشد بی خود از خود باشد و مست مناجات تو باشد شاعری از دور دست امد که از سلطان بخواهد هرچه می خواهد از اقیانوس بی پایان بخواهد دستهایش را که بالا می برد باران بخواهد نمیه جان آمد که از تو جان بگیرد جان بخواهد عارف کامل حرم را جور دیگر می شناسد خلوت بارانیت را شیخ جعفر می شناسد تا ابد در آستان این حرم جامی به دستم کا نیک و داده آن یار کمان آبرو بدستم چشمهایی منتظر شد خیره از هر سو به دستم آمدم صد نامه ی یا ضامن آهو به دستم هیج کس از آستانت دست خالی بر نگشته یا اگر برگشته با آشفته حالی بر نگشته چون کبوتر می شوم وقتی که ی آیم به مشهد با خودم می آورم یک کوله بار غم به مشهد دارم عادت می کنم این سالها کم کم به مشهد هم به قم دلبستگی بسیار دارم هم به مشهد هر دل غمگین که خاطر خواه گوهرشادتان شد نسل در نسلش مقیم شهر عشق آبادتان شد بهتر از کوی تو ای شاه جهان منزل که دارد شاعر اینجا حق آب و گل ندارد دل که دارد با خودش دیوانی از اشعار ناقابل که دارد آرزوی تکه ای از خلعت دعبل که دارد گوش کن از ودر دست انگار می آید صدایش در حرم پیجیده بانگ باعلی موسی الرضایش شاعر/ ناشناس با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |