eitaa logo
سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
1.3هزار دنبال‌کننده
281 عکس
138 ویدیو
2 فایل
🔺 اینجا مطالب و محتواهایی رو از خودم و دیگران براتون به اشتراک میذارم. امیدوارم به دردتون بخوره. درخدمتم | @SoozosazAdmin
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام الله علیها باغ حضور غرق گل یادِ فاطمه ست روح نماز و مسجد و سجاده فاطمه ست تنها مدینه نه، همه‌ی عالم وجود روشن ز سجده های سحرزاد فاطمه ست آنکس که در نهایت اخلاص و بندگی ایمان به پای چادرش افتاده فاطمه ست آن بانویی که بعد نبی با حماسه اش درس وفا به اهل ولا داده فاطمه ست قبرش اگرچه شمع و رواقی نداشته قم، تا ابد مدینه‌ی آباد فاطمه ست یعنی به پای بوسی آئینه اش بیا آه این ضریح پنجره فولاد فاطمه ست هستی ماست نوکری اهل بیت او خیرالعمل محبت اولاد فاطمه ست این انقلاب جلوه ای از انقلاب اوست بی شک «امام» هدیه‌ی میلاد فاطمه ست این انقلاب فاطمی است و حسینی است با رهبری که آینه دارِ خمینی است شاعر/ یوسف رحیمی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها آمدی تا که نگین دل خاتم باشی کوثر و خیر کثیر همه عالم باشی آمدی فاطمه! صبح ازلی روشن شد آمدی فاطمه! چشمان علی روشن شد چشم مولا که شد از نور تو روشن ای ماه گفت لا حول و لا قوة إلّا بالله تو که در بندگی و زهد و وفا دریایی پاره قلب نبی انسیة ‌الحورایی حضرت طاهره منصوره بتول عذرا راضیه مرضیه صدیقه زکیه زهرا خانه ساده‌ات از صدق و صفا لبریز است قلب سجاده‌ات از نور دعا لبریز است هر که از باغ بهشت تو سخن می‌گوید سخن از حُسن کریم تو حَسن می‌گوید به سر دوش نبی نور دو عینی داری جان عالم به فدایت چه حسینی داری در کرمخانه لطف تو مقرب باشد هر که خاک قدم حضرت زینب باشد هر کسی نزد تو احساس بهشتی دارد چادرت رایحه یاس بهشتی دارد چادرت خیمه‌گه شرم و عفاف است ای گل آسمان دور سرت گرم طواف است ای گل انقلاب تو شده مبدأ ایمان مادر! شده مدیون تو و خون تو قرآن مادر! تا قیامت به همه درس بصیرت دادی تو به دین این همه سرمایه عزت دادی نقش یا فاطمه سربند مجاهدها شد امتداد ره تو نهضت عاشورا شد مکتب سرخ ولای تو حسینی‌ها داشت نسل تو خامنه‌ای‌ها و خمینی‌ها داشت ماند نام تو و در کل جهان نامی شد نور تو مبدأ بیداری اسلامی شد رشته مهر دل ما همه در دست شماست کشور ما به خدا خانه دربست شماست هرچه تهدید و یا هرچه که تحریم شویم به خداوند محال است که تسلیم شویم گر مقاوم همگی لب ز شکایت دوزیم به خدا با مدد مادری‌ات پیروزیم آی ای دشمن زهرا و علی ننگت باد کمتر ای بی‌سروپا زمزمه جنگت باد که مرا زمزمه جنگ تو آزار دهد و اگر رهبر من رخصت پیکار دهد به خدا سر ز تن نحس تو سرکش بزنم دفتر و میز و گزینه‌هایت آتش بزنم همه دنیا شده فریاد عدالت‌خواهی کاش این جمعه شود با مدد تو راهی آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست عالمی منتظر گفتن بسم‌الله اوست کاش می‌آمد و بودیم، کنارش یارش هر کجا هست خدایا به سلامت دارش شاعران/ یوسف رحیمی، احمد واعظی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🗂 فهرست ، به شرح ذیل می باشد: 🔺راهنما/ برای استفاده از مطالب بیشتر و سهولت در جستجو حتماً از استفاده کنید. آنهایی که هشتگ ندارند، به زودی فعال می شوند. 📜 اشعار پیامبر و امامان: (ص) (ص) (ص) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) مرثیه_امام_هادی (ع) (ع) (ع) (ع) (عج) (عج) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📜 اشعار بانوان اهل بیت: (س) (ع) (س) (س) (س) (ع) (س) (س) (س) (س) (س) (س) (س) (س) (س) (س) مرثیه_حضرت_ام_کلثوم (س) مدح_مرثيه_حضرت_رباب (س) مرثیه_حضرت_رباب (س) (س) (س) (س) (س) (س) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📜 اشعار شهیدان کربلا: (ع) (ع) (ع) مرثيه_فرزندان_حضرت_زينب (ع) (ع) (ع) مرثیه_اصحاب_امام_حسین (ع) (ع) مرثیه_حضرت_عبدالله (ع) (ع) (ع) مدح_حضرت_علی_اصغر (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📜 اشعار خاندان اهل بیت: (ع) مرثیه_حضرت_حمزه (ع) مرثیه_حضرت_محسن (ع) (ع) (ع) مرثیه_حضرت_عبدالعظیم (ع) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📜 اشعار متفرقه: عروسی_مذهبی عید_مبعث عید_قربان روز_عرفه ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ 📜🎵 اشعار و سبکهایی که هشتگ مشترک دارند: [هم شعر و هم سبک] [هم شعر و هم سبک] [هم شعر و هم سبک] [هم شعر و هم سبک] (ع) [هم شعر و هم سبک] 🌀 به مرور کامل می شود. ⚠️فعلاً هشتگ های فعال موجود هستن. فهرست سبکها و فیش ها در ادامه 👇
سلام الله علیها گر علی دل، قرار او زهراست ور علی گل، بهار او زهراست او که خود فخر خلقت است به حق مایه ی افتخار او زهراست جلوه گاه خداست خود، اما جلوه ی کردگار او زهراست ذوالفقارش اگر عدوکُش شد جوهرِ ذوالفقار او زهراست در علی می توان خدا را دید ز آنکه آئینه دار او زهراست او ندارد به دار دنیا مِهر تا که دار و ندارِ او زهراست سیر، از سِیرِ باغ و گلزارست گل و باغ و بهار او زهراست ... شاعر/ علی انسانی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها هرکه با اخلاص در این خانه خدمت می کند بهر رستاخیز خود کسب سعادت میکند هر که اینجا اشک میریزد برای اهل بیت با علی و فاطمه تجدید بیعت میکند می رسد بر گلشن جانهای ما بوی بهشت هرکه اینجا نام زهرا را تلاوت می کند رازق عالم به هر کس روزیش را داده است رزق ما را از سرشک و آه قسمت میکند روز محشر از ندامت لب به دندان می گزد هرکه اینجا از سرشک و ناله غفلت می کند من کیم بی فاطمه تو چیسیتی بی مهر او اوست ما را صاحب این عز و شوکت میکند شاعر/ سیدهاشم وفایی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها چون جبرئیل، حکم خدای مبین گرفت در زیر پر بساط زمان و زمین گرفت احمد ازو، ‌پیام جهان آفرین گرفت یعنی: برای فاطمه، یک اربعین گرفت شکر خدا، که گلبن احمد به گل نشست ز انفاس دوست، باغ محمد به گل نشست روزی که مکه، عطر پر جبرئیل داشت در سر، اَمین وحی، هوای خلیل داشت بهر خدیجه، مژده‌ رب جلیل داشت صبر جمیل، وه که چه اجری جزیل داشت بر خاتم رسل، سخن از سلسبیل گفت بس تهنیت ز جانب حق، جبرئیل گفت گفتا که حق، دعای تو را مستجاب کرد شام تو را ، جَنیبه‌کش آفتاب کرد نامی برای دختر تو انتخاب کرد وآن را ز لطف، زیور و زیب کتاب کرد ز آن در نُبی خدای تو نامید کوثرش تا بی‌وضو کسی نبَرد نام اطهرش ای گلبُنی که یاس تو، عطر بهشت داشت سر بر خطَت مُدام، خط سرنوشت داشت مریم، کمی ز مِهر تو را در سرشت داشت کآن قدر اعتبار به دیر و کنشت داشت تو عصمت خدا و بهشت محمدی تو مفتخر به ام‌ابیهای احمدی ای اسوۀ محبت و، ای مظهر عفاف! ای روز و شب فرشته به کوی تو در طواف ای بوده با صفات خدایی در اتّصاف نامی اگر به‌ جاست ز سیمرغ و کوه قاف درک مقام توست که امکان‌پذیر نیست ورنه تو را به عالم امکان، نظیر نیست شادابی حیات، ز انفاس فاطمه‌ست دور فلَک، ز گردش دستاس فاطمه‌ست فضه، خجل ز دست پر آماس فاطمه‌ست از گل لطیف‌تر دل حساس فاطمه‌ست قلب رسول، شیفته‌ زندگانی‌اش جان علی، فریفته‌ مهربانی‌اش گفتی از او مدینه مُنوّر شود که شد از عطر ناب یاس، معطر شود که شد جاری به دهر، چشمه کوثر شود که شد می‌خواست حق که خصم تو اَبتر شود که شد دنیا پر از ذَراری زهرای اطهر است والله، جای گفتن الله اکبر است! ما شاعران به قافیه پرداختیم و بس! عمری به وَجهِ تسمیه پرداختیم و بس از متن، هی به حاشیه پرداختیم و بس از تو فقط به مرثیه پرداختیم و بس باید اگر معارف ناب تو زنده کرد کی می‌توان به فاطمه گفتن بسنده کرد ما بهره‌ای ز فیض تو اغلب نداشتیم انگار جز فدک ز تو مطلب نداشتیم آگاهی از معارف مذهب نداشتیم کاری به کار عزّت مکتب نداشتیم ترسم از آن که کار، برادر! بَتَر شود وز این که هست، فاطمه مظلوم‌تر شود اینک که هست امت اسلام در خطر بحرین در محاصره و شام در خطر بیت‌الحرام باز از اَصنام در خطر حج و منا و مشعر و احرام در خطر چشم امید شیعه به بیداری شماست زهرا در انتظار وفاداری شماست روزی که یاس فاطمه تکثیر می‌شود اسلام در زمانه فراگیر می‌شود عالم پر از شمامۀ تکبیر می‌شود دنیایی از مکاشفه تصویر می‌شود آید ندا که کعبۀ مقصود می‌رسد از گرد راه، مهدی موعود می‌رسد شاعر/ محمدعلی مجاهدی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها قحطی عشق آمده باران بیاورید باران برای اهل بیابان بیاورید یک چشمه از بهشت خدا را از آسمان تا خاک تشنۀ عربستان بیاورید... الطاف بی‌نهایت پروردگار را در قالب سه آیۀ قرآن بیاورید یک سیب سرخ را به پیمبر دهید و بعد حوریه‌ای به کسوت انسان بیاورید هر سیب سرخ، سیب پیمبر نمی‌شود هر سوره‌ای که سورۀ کوثر نمی‌شود دل برده از پیمبر والاتر از همه آنکه نشسته این همه بالاتر از همه... درهای باغ را به روی غصه بسته است این غنچه‌ای که گشته شکوفاتر از همه او ماه خانوادۀ خورشید مکه است او زهره است، زهرۀ زهراتر از همه نامش نزول مائده‌های بهشتی است مریم‌تر از همه‌ست و مسیحاتر از همه با این همه لطافتش انصاف را بگو انسیه است این زن حوراتر از همه؟ ما را به وصف مادر آیینه‌ها چه کار؟ جایی که مدح فاطمه را کرده کردگار روشن به نورِ آمدنش آسمان شده‌ست این زن که قبل خلقت خود امتحان شده‌ست عطر بهشت آمده همراه مقدمش دنیای پیر با نفس او جوان شده‌ست زمزم به گوش کعبه چنین کرده زمزمه در قلب مکه چشمۀ کوثر روان شده‌ست وقت نماز شرعی اگرچه نیامده برخیز ای بلال زمان اذان شده‌ست آخر میان خانۀ آیینه‌های شهر آیینۀ خدای‌نما میهمان شده‌ست باید علی رکاب بگیرد برای او زهرا نگین خاتم پیغمبران شده‌ست زهرا نبود زُهره دگر نُه فلک نداشت زهرا نبود سفرۀ خلقت نمک نداشت... تو چشمۀ زلال حیاتی که گفته‌اند بالاتر از تمام صفاتی که گفته‌اند بعد از پدر به روح بلند تو می‌رسد بانو سلامِ هر صلواتی که گفته‌اند جز با کلیدِ مِهر شما وا نمی‌شود در روز حشر باب نجاتی که گفته‌اند بسیار گفته‌اند و هنوز از مقام تو چیزی نگفته‌اند، رُواتی که گفته‌اند شیرین‌تر است شورِ نم اشک‌هایمان از شهد شاخه‌های نباتی که گفته‌اند بی‌بی بیا و یک شب جمعه ببر مرا همراه خود کنار فراتی که گفته‌اند - - شب‌های جمعه تا به سحر گریه می‌کنی بر داغ کشتۀ عبراتی که گفته‌اند وقتی خداست زائر شب‌های جمعه‌اش اشکم شود مسافر شب‌های جمعه‌اش شاعر/ محسن عرب خالقی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها ...فاطمه‌ای که عقل‌ها، محو عبادتش بوَد نقش به چهر دوستان، مُهر ارادتش بوَد همسریِ علی، نهایت سعادتش بوَد لیلۀ قدر اولیا، شام ولادتش بوَد ثبت شد از ولادتش، بقای نسل احمدی یافت بقا ز نسل او، شریعت محمدی فاطمه‌ای که ذات حق بر او، سلام می‌کند ادای ذکر نام او، به احترام می‌کند کسی که پیش پای او، پدر قیام می‌‌کند بر در خانه‌‌اش سلام، صبح و شام می‌کند شرف ببین که خانه‌‌اش، بُرده سَبَق ز طور هم حیا ببین که پوشد او، چهرۀ خود ز کور، هم فاطمه ای تو بازگو فلسفۀ حیات را ساخته جِدّ و جَهد تو سفینة‌النجات را زنده نگاه داشتی، جهاد را، زکات را «حی علی‌الفلاح» را، «حی علی‌الصلاة» را ای که خدای بی مثل، به کوثرت مثال زد دَم از جلال و، قدر تو، قادر ذوالجلال زد... به حُسن تو، که می‌کند جلوه‌گر آفتاب را به اشک تو که بشکند قیمت دُرّ ناب را به کوی تو که از دلم ربوده صبر و تاب را عرض سلام کردم و، منتظرم جواب را دریغ از جواب ما، به خاطر خدا مکن! دست توسّل مرا، ز چادرت جدا مکن... شاعر/ سیدرضا مؤید با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها شب را خدا ز شرم نگاه تو آفرید خورشید را ز شعلۀ آه تو آفرید شمسی‌تر از نگاه تو منظومه‌ای نبود صد کهکشان ز ابر نگاه تو آفرید آه ای شهیده‌ای که شهادت سپاه توست جان را خدا شهید سپاه تو آفرید هرجا که نور بود به گرد تو چرخ زد ما را چو گَرد بر سر راه تو آفرید ای پشتوانۀ دو جهان، عشق را خدا با جلوه و جلالت و جاه تو آفرید تقوای محض! عصمت خالص! گل خدا! آخر چگونه شعر کنم قصۀ تو را؟ تو آمدی و زن به جمال خدا رسید انسانِ دردمند، به درک دعا رسید تو آمدی و مهر و وفا آفریده شد تو آمدی و نوبت عشق و حیا رسید هاجر هر آنچه هروله کرد از پی تو کرد آخر به حاجت تو به سعی صفا رسید احمد اگر به عرش فرا رفت، با تو رفت مولا اگر رسید به حق، با شما رسید داغ پدر، سکوت علی، غربت حسین شعری شد و به حنجرۀ کربلا رسید در تلّ زینبیه غروبت طلوع کرد با داغ تو قیامت زینب فرا رسید با محتشم به ساحل عمّان رسید اشک داغ تو بود بار امانت به ما رسید تسبیح توست رشتۀ تعقیب واجبات قد قامت الصّلاتی و حیّ علی الصّلات بی فاطمه قیامت انسان نبود نیز عهد الست و معنی پیمان نبود نیز چونان تو زن ندید جهان تا که بود و هست چونان تو مرد در همه دوران نبود نیز مولا اگر نبود جهان جلوه‌ای نداشت «راز رشید» سورۀ قرآن نبود نیز گر زنده بود بعد تو پیغمبر خدا قبر تو مثل مهر تو پنهان نبود نیز زهرا اگر نبود، زمین بی‌بهار بود در آسمان شکوفۀ باران نبود نیز ای برق ذوالفقار علی! هیچ خطبه‌ای مانند خطبه‌های تو بُرّان نبود نیز حیدر اگر نبود و محمد اگر نبود وجد و وجود و جوشش وجدان نبود نیز ایمان نبود و عشق نبود و شرف نبود خورشید سر بریدۀ صحرای طف نبود نام تو با علی و محمد قرینه است هر جا که عطر نام تو باشد مدینه است دستاسِ کیست چرخ جهان؟ این غریب کیست؟ این دست‌های کیست که لبریز پینه است؟ آیینه‌ای که عطر بهشت مدینه بود نامش هنوز شعلۀ سینای سینه است ای وسعت بهشت، جهان بی‌تو دوزخ است دنیا چقدر مزرعۀ کفر و کینه است... دریا علی‌ست، گوهر یکدانه‌اش تویی در موج حادثات، حسینت سفینه است با هر حماسه داغ پدر را سرشته‌ای هجده کتاب، درد علی را نوشته‌ای زیبایی مدینه به غیر از بتول نیست بی‌مهر او نماز دو عالم، قبول نیست می‌پرسم از شما که رسولان غیرتید زهرا مگر خلاصۀ جان رسول نیست؟ گیرم ولایت علی از یاد برده‌اید آیا غدیر و دست محمد قبول نیست؟... مهر علی‌ست روزی هر روز مهر و ماه وقتی چراغ، فاطمه باشد، افول نیست جبریل را به مرقد مولای عاشقان بی‌رخصتش هر آینه، اذن دخول نیست اللّه‌اکبر از تو که اللّه‌اکبری ای مادر پدر که پدر را تو مادری شاعر/ علیرضا قزوه با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها شب بود و تاریکی طنین انداخت در دشت سرما خروشی سهمگین انداخت در دشت شب بود اما اختری سوسو نمی‌زد دست ترحُّم شانه بر گیسو نمی‌زد آن شب صبوری در سرشت مادران بود زنده به گوری سرنوشت دختران بود ناگاه فجری مژدۀ روشنگر آورد از خاوران نور محمد سر برآورد... آن مرد دل را شور محشر گونه‌ای داد زن را کرامت‌های دیگرگونه‌ای داد می‌گفت زن چون آسمانی بی‌کران است آری بهشتی زیر پای مادران است زیباترین فصل کتاب او تو بودی والاترین زن در خطاب او تو بودی ای نور تو شمع دل‌افروز پیمبر مزد عبادات چهل روز پیمبر... ای هم‌نشان با چاه در انبوه دردش ای هم‌نشین ماه با گل‌های زردش با آن جلالت پای پر آماس؟ آری دستان پینه‌بسته و دستاس؟ آری بانو! چقدر این سادگی را دوست داری! پیش از سفر آمادگی را دوست داری! بانو چقدر از حسرت دیدار گفتن؟ وقت دعا «اَلجّار ثُمَّ الدّار» گفتن؟... ای روزه از صبر سه روزت طاقتش طاق ای سفرۀ افطار تو سرشار انفاق از بس پی انفاق‌ها لحظه شمردی تا خانه‌ات رخت عروسی را نبردی... پلکی بزن اردیبهشتی تو باشیم سلمان خرمای بهشتی تو باشیم ای هُرم صحرای عطش غالب به جانت! ای سختی شعب ابی‌طالب به جانت! شبنم بپاشان شاخه‌ساران سحر را آغوش واکن بوسه باران پدر را بعد از پدر صبر جمیل آرامتان کرد؟ یا گفتگو با جبرئیل آرامتان کرد؟! ما در مدینه عطر گل‌ها را شنیدیم اما نشانی از مزار تو ندیدیم... ای خطبه‌ات مهر دهان یاوه‌گوها ای ندبه‌ات بنیان کن بی چشم و روها با خطبه‌ات مرز امید و بیم بودی آنجا تبر بر دوش ابراهیم بودی گفتی: مبادا کافری‌ها پا بگیرند موسی نباشد سامری‌ها پا بگیرند نگذاشتی که بیشه‌ها در گیر باشند روباه‌ها فکر شکار شیر باشند... ای چشمه‌ای که نبض هر دریا و رودی از دامن خورشید ما تهمت زدودی یعنی که گفتند ابتر است اما چنین نیست انگشتر پیغمبر ما بی‌نگین نیست اکنون خدا را شکر بی‌کوثر نماندیم این انقلاب ماست؛ ما ابتر نماندیم بانو! جوانانت خط شب را شکستند با راه فرزندت خمینی عهد بستند لب تر کنی در معرکه جان می‌سپارند ای هاجر! اسماعیل‌هایت بی‌قرارند! بار دگر دل مژده‌ای روشنگر آورد از خاوران نور محمد سر بر آورد شاعر/ جواد محمدزمانی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها صبح طلوع زهر‌ۀ زهرا رسیده است پایان ظلمت شب یلدا رسیده است ای روزگار، دورۀ هجران تمام شد یعنی برات وصل به امضا رسیده است بگشای چشم شوق به سوی فرشتگان ای باغ گل، زمان تماشا رسیده است عطر گل محمدی از مکه می‌وزد فصل گل و تبسم گل‌ها رسیده است تا آن‌که غرق نور شود آسمان وحی ماهی به نام اُمّ اَبیها رسیده است آمد ندا:«فَصَلِّ لِرَبِّک» حبیب ما محبوب ما! حبیبۀ دل‌ها رسیده است بر دفتر تبسم کوثر نوشته‌اند آیینۀ تجسّم طاها رسیده است قفل حدیث قدسیِ لولاک باز شد امشب کلید حلّ معما رسیده است امشب سروش غیب به گوش خدیجه گفت: مام دو مریم و دو مسیحا رسیده است مرضیه‌ای که سورۀ انسان مدیح اوست انسیه‌ای به جلوۀ حورا رسیده است هر کس رسیده است به هر رتبه و مقام از پرتو ولایت زهرا رسیده است یعنی که آدم صفی‌الله از این طریق کم‌کم به علمِ «عَلَّمَ الاَسما» رسیده است از چشمۀ کرامت زهرای اطهر است، فیضی اگر به مریم و حوّا رسیده است تا بنگرد کلیم، تجلّای طور را اشراق او به سینۀ سینا رسیده است... زهرا که هر شب از دل محراب تا سحر نورش به عرش «ربّی الاعلی» رسیده است زهرا که سر به سجدۀ شکر خدا گذاشت آوازه‌اش به مسجدالاقصی رسیده است زهرا که چون به خطبه صدایش بلند شد پژواک او به عالم بالا رسیده است زهرا که «اِنَّ اَکرَمَکم» ترجمان اوست در بندگی به قلّۀ تقوا رسیده است زهرا که در مقام رضا، مجتبای او تا بی‌کرانِ صبر و مُدارا رسیده است زهرا که در مقام شهادت، حسین او از کربلا به«لیلة‌الاسری» رسیده است زهرا که در جبین درخشان زینبش ایمان به رتبه‌های تجلّا رسیده است زهرا که روز واقعه، هجده بهار داشت داغش به قلب لالۀ صحرا رسیده است ما مثل قطره، دست به دامان کوثریم دریاست قطره‌ای که به دریا رسیده است... تنها نه مِهر فاطمه آرام جان ماست عشق علی به دادِ دلِ ما رسیده است ای دل، نظر به پنجره‌های بقیع کن پایان کار عشق به این‌جا رسیده است... شاعر/ محمدجواد غفورزاده با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها جامعه، دوزخی از مردم افراطی بود عقل، قربانی یک قوم خرافاتی بود بشر از لطف خداوند مکدّر می‌شد شرم می‌کرد اگر صاحب دختر می‌شد اشک لالایی بی‌واژۀ مادرها بود گورِ بی‌فاتحه گهوارۀ دخترها بود ناگهان یک نفر این غائله را بر هم زد «عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد» آن‌که بر شانۀ خود پرچم اسلام گرفت دخترش فاطمه بانوی جهان نام گرفت عشق را طبع خداوند به توصیف آورد شَرفِ هر دو جهان فاطمه تشریف آورد سَیِّده، مُحتَرَمه، مُمتَحَنه، حَنّانه حانیه، عالِمه، اُم النُّجَباء، ریحانه عطر او آمد و عالم نفسی تازه گرفت و به یُمن قدمش نام زن آوازه گرفت شهر با آمدنش عاطفه را باور کرد زن به شکرانۀ او چادر شوکت سر کرد خواست تا خیر کثیرش به دو عالم برسد تا عقیقِ شرفُ الشمس به خاتم برسد مادرانه به طرفداری احمد برخاست تا ابوجهل سَرِ عقل بیاید برخاست جلوه‌ای کرد و دلیل زهق الباطل شد و از آن نور سه آیه به زمین نازل شد بی‌گمان بولهب آن‌روز پر از واهمه بود دامن پاک خدیجه ثمرش فاطمه بود بنویسید که معصومۀ عصمت زهراست سند محکم اثبات نبوّت زهراست دختری که لقب اُم اَبیها دارد پدرش بوسه به دستش بزند جا دارد و خداوند اگر وَاعتصموا می‌گوید از کرامات نخ چادر او می‌گوید سورۀ دَهر چنین گفته به مدحش سخنی تا ابد دَهر نبیند به خود این‌گونه زنی نه فقط جلوۀ او سورۀ انسان آورد چادرش یک‌شبه هفتاد مسلمان آورد راه عرفان خداوند به او وابسته‌ست جز در خانۀ زهرا همه درها بسته‌ست زُهد با دیدن او حسِّ تفاخر دارد قُرة العین نبی وصله به چادر دارد همه در خدمت بانوی دو عالم بودند ابر و باد و مه و خورشید و فلک هم بودند فضه هم بود، ولی باز خودش نان می‌پخت نان برای دل بی‌تاب فقیران می‌پخت بارها خادمه‌اش گفت: به لطفت شادم «من از آن روز که در بند توام آزادم» فاطمه مرکز پیوند دو دریا شده بود یعنی آیینۀ پیغمبر و مولا شده بود غیر زهرا که به جز حق به کسی راغب نیست اَحدی کفو علی بن ابی‌طالب نیست عشق باید که پس از این سخن آغاز کند مرتضی در بزند فاطمه در باز کند آفتاب از افق خانه‌شان سر می‌زد هر زمان فاطمه لبخند به حیدر می‌زد کار او عشق علی بود چه خیرُالعملی کیست خوشبخت‌ترین مرد جهان غیر علی وقت آن شد بنویسید که حجت، زهراست سند محکم اثبات ولایت زهراست اولین شیعۀ بی‌تابِ علی، زهرا بود که سراپای وجودش سپر مولا بود یک جهان هم اگر از بیعت خود برمی‌گشت باز هم فاطمه دور سر حیدر می‌گشت نسل زهرا و علی سلسلۀ طوبی شد میوۀ این شجره نایبةُ الزهرا شد آسمان‌ها پس از او یکسره کوکب دیدند چادر فاطمه را بر سر زینب دیدند زینب آن زن که علمدار دفاع از حرم است خطبۀ دم‌به‌دمش وارث تیغ دو دم است او که چون مادر خود پای ولایت مانده یک‌تنه فاتحۀ کاخ ستم را خوانده تا ابد در دل ما هست غم عاشورا این خبر را برسانید به تکفیری‌ها «یا علی» از لبِ سردار نیفتاده هنوز علم از دستِ علمدار نیفتاده هنوز کیست دشمن که در این معرکه جولان بدهد؟ پسر فاطمه کافی‌ست که فَرمان بدهد همه از خاتمۀ معرکه آگاه شوند فاتحان با خبر از «نَصرُ مِنَ الله» شوند باز طوفان هدفش وادی شن خواهد بود شیعه عکس‌العملش سخت و خشن خواهد بود ننگ بادا به ابوجهل، به همدستِ یهود لعنِ تاریخ به موذی‌گری آل سعود سپر خویش کنم غیرت سرداران را به جهانی ندهم یک وجب از ایران را پس چه شد دبدبه و کبکبۀ نادان‌ها داغ شد بر دلشان داغی تابستان‌ها چشم بَد دور که این دشت پُر از لاله شده‌ست سرو خوش قامتمان تازه چهل ساله شده‌ست سربلندیم اگر تکیه به دنیا نکنیم آنچه داریم ز بیگانه تمنا نکنیم غرق زخمیم ولی قامتمان خم نشده سایۀ چادر او از سرمان کم نشده بنویسید امیدِ دل زهرا مهدی‌ست چارۀ کار همه مردم دنیا مهدی‌ست شاعر/ مجید تال با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها ای آفتاب و ماه، نوری از گلوبندت دل از ملائک می برد هربار لبخندت ای با تبسم گَرد غم از آسمان برده ای نُه فلک هم حسرت گهواره ات خورده ای لحظه ی میلاد تو آغاز خلقُ النور ای سِرّ در بنیان خلقت مانده؛‌ ای مستور ای حاصل چل شب مناجات نبی با حق تنها مسیر وصلت اهل زمین تا حق کس راز میلاد تو را نشناخت الا هو کس راز میلاد تو را نشناخت الا حق تو معنی حقی پس از آن بود که بانو تکیه کلام دوستان تو شده یا حق آری مع الحق شد علی ؛‌ یعنی علی با توست نام تو هم مثل علی ممسوس شد با حق لو کانتِ الحسن آمده در شأن تو مادر بل هی اعظم گفته در وصف تو پیغمبر از برگ گل نازک تری مانند حوریه نورٌ علی نوری و نام توست نوریه تو راز سرپوشیده ای، سرتا به پا نوری نورٌ علی، نورٌ علی، نورٌ علی نوری چون سوره ای نازل شدی، چشم جهان روشن از نور ناب تو زمین و آسمان روشن قرآن به ما فرمود: ممدوح خدا، زهراست معلوم شد خیر کثیر مصطفی، زهراست ای دستهایت جایگاه بوسه ی احمد ای رد پاهای تو راه برکتی ممتد معنای (لیله) در شکوه لیلةُ القدری بهتر که می‌بینم تو روح لیلةُ القدری زهرا، سرشت توست در پیوند با جنت در سرنوشت تو شفاعت کردن از امت از هرچه خوبی در جهان منظومه ای زهرا مظلومه ای، مظلومه ای، مظلومه ای زهرا ای چادرت معراج پرواز کبوترها ای آسمان چادرت پوشیده از پرها از تو سر افرازی نصیب ما شد و حالا بسیار سنگین است بر این شانه ها سرها مادر بیا در گوش ما مشق بصیرت کن از مکر اشعث ها بگو با تیغ اشترها درها به روی ما اگر هم بسته شد خوب است یوسف بلند آوازه شد، تا بسته شد درها عمری تو را مادر صدا کردیم و می دانیم فرزند بد را هم نمی رانند مادرها یکبار رفتی بین مسجد خطبه ای خواندی یک عمر رونق دارد از نام تو منبر ها فرزند وحیی، همسر حق، مادر ایمان پامنبری های تو سلمان ها ابوذرها نور نمازت راه اهل زهد روشن کرد مِهر تو را حیدر به هر پیکار جوشن کرد در فتنه ای که زود لغزیدن مردانش یا فاطمه، تنها تو بودی مرد میدانش پای امام و رهبرت تا پای جان ماندی این درس را در گوش زینب دخترت خواندی گفتی ببین هرجا حسینم بود آنجا باش مثل علی تنها اگر شد، مثل زهرا باش پیداست ردپای تو هر جای عاشورا ای مادر و آموزگار زینب کبری ای روشن از نام تو فردای وطن زهرا ای مادر سردار های خط شکن زهرا ما با تو تا تفسیر نور و مؤمنون رفتیم از گریه های نیمه شب تا فتح خون رفتیم ما در صبوری های جبهه، اجرها دیدیم نور تو را بر تارک والفجرها دیدیم ای سِرّ توحیدی آن لبخندها در رنج ای مادر شب گریه های کربلای پنج از نخل توحیدی خود ما را رُطب دادی روزی طلب دادی و اسلامی نسب دادی با لطف تو تا قله ها راه زیادی نیست جز تو به هر راهی که رفتیم، اعتمادی نیست سربند تو اعجاز موسی داشت آن شبها در کربلای چار، گل می کاشت آن شبها ‌ ما را کماکان با همان سربند می بینی ما را بگو در کربلای چند می چینی؟ این کربلا پایان ندارد تا شب آخر خیبر به پایان می رسد با مرحب آخر تنها امید روز وانفسا تویی زهرا در روز محشر اسم رمز ما تویی زهرا شاعران/ مجتبی حاذق، سعید تاج محمدی، رضا شریفی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها این لیلۀ قدر است که در حال شروع است ماه است و درخشنده‌تر از صبح طلوع است دریاست و در شور قیام است و رکوع است آرامش طوفانی او عین خشوع است حَوراست و سجاده‌اش از بال فرشته‌ست با هر مَلَکی تحفه‌ای از باغ بهشت است یا فاطمه کیفَ اَصِفُ حُسنَ ثنائک تو قدری و روح همه حَلَّت بفنائک در دست تو سررشتۀ تسبیح ملائک در خانۀ تو گرم طواف‌اند یکایک این خانه همان کعبۀ آمال ملَک بود گهوارۀ فرزند تو از بال ملَک بود از درک بشر منزلت توست فراتر تفسیر کند قدرِ تو را سورۀ کوثر با شوق بهشت آمده هر بار پیمبر تا بوسه به دست تو زند، بوسۀ دیگر لبریز تبسم شده چشمان محمد با یا اَبتا گفتنت ای جان محمد! با خندۀ تو خانه شده باغ گل یاس؟ یا عطر بهشت است چنین می‌شود احساس از چشم تو افتاده درخشان‌تر از الماس دست تو پر از پینه شد از گردش دستاس بر چادر تو وصله زد امروز قناعت تا روز قیامت شود اسباب شفاعت هر گوشه‌ای از خانۀ تو قبله‌نما بود هر روزِ تو تفسیری از آیات خدا بود دیدیم چراغی که به این خانه روا بود، خورشید فروزندۀ شام فقرا بود از دست تو رزقی که رسد رزق طهور است یک لقمۀ نان نیست فقط، لمعۀ نور است بارانی و بخشنده‌تر از ابر بهاری تا بر لب مولا گلِ لبخند بکاری نُه سال نیامد به لبت خواهشی آری نَه طاقت شرمندگی‌اش را تو نداری یک خندۀ او را نفروشی به جهانی نَه، عشق ندارد به‌جز این خانه نشانی با عشق تو ما فاطمیونیم در این راه بر پرچم ما نقش «علیّاً ولی الله» صد لاله شده نذر تو و راه تو ای ماه هر لاله چراغی شد و تابید چو مصباح در دستِ سلیمانی ما بیرق نور است این فجر، پر از رایحۀ صبح ظهور است این عطر بهار است به هر خِطّه وزیده «از خون جوانان یمن لاله دمیده» این لشکر صبح است که تا شام رسیده تا سر بزند از افق غزّه سپیده آزاد شود قدس، به تکبیر و تَبارَک جبریل بخواند «وَ رَفَعنا لَکَ ذِكرَک» شاعر/ یوسف رحیمی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها وقتی خدا بنای جهان را گذاشته در روح تو سخاوت دریا گذاشته... آن‌قدر سربلند و شریفی که از ازل در طالع تو، لیلۀ اسرا گذاشته... بیهوده نیست این‌که دری از بهشت را تنها برای خاطر تو وا گذاشته روز نخست، از تو چه پنهان که آفتاب ردّ تو را در آینه‌ها جا گذاشته :: خوشبخت، آن زنی‌ست که در طول زندگی پا جای پای حضرت زهرا گذاشته... شاعر/ سارا جلوداریان با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها گفتم چگونه از همه برتر بخوانمت آمد ندا حبیبه داور بخوانمت دیدم رسول اُمّ أبیهات خوانده است گفتم کم است دخت پیمبر بخوانمت دیدم تویی هر آینه، آیینه علی گفتم عجب به جاست که حیدر بخوانمت دیدم قیامت است درِ خانه شما گفتم رواست بانوی محشر بخوانمت گفتم مفصل است سخن، مجملش کنم جبریل گفت سوره کوثر بخوانمت ای مادر حسین و حسن! مام زینبین! من هم اجازه هست که مادر بخوانمت؟ شاعر/ جواد هاشمی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |