eitaa logo
گذشتۂ سـرخ؛آیندۂ سـبز
8 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
33 فایل
|یـٰارَبَّ الشّهَــــــدٰا| اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّه ِالْحُسَیْن❤
مشاهده در ایتا
دانلود
4_6037233359581611468.mp3
1.34M
🌱🖤 . . قافله از راه میرسهـ [حاج مهدی رسولے]
5.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 خون حاج قاسم چه خواهد کرد؟ انیمیشن زیبای روایت شهادت حاج قاسم سلیمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | 🔻 تو برنامه کودک‌شو از کودک سوال میکنن زندگیت کیه میگه حاج قاسم سلیمانی 🔹اگر مارا شهید کردند آمریکا با حاج قاسم‌های آینده چه خواهد کرد؟
🔻 امروز من به شما اینجا می گویم که اگر روزی ایران اسلامی و این دولت اسلامی روزی بر سر میز مذاکره با ابر قدرت ها بنشیند صد در صد شکست می خورد. 🌷 شهید فرمانده لشکر محمدرسول الله(ص)
9.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥بخشے از سخنان در ویژه برنامه نوروز ۹۹ به همراه جدیدترین نماے هوایے از و مزار سردار شهید قاسم سلیــ🌷ــمانے
11.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلِ پریشون... دلِ غریبم... دوباره واموندی که! دوباره امسال هم... از حرمِ صبحِ عید جاموندی که! غمت نباشه! امام، هرجا نظر کنی، حاضره! تنت زمین‌گیر شد... دلت چی؟! پَرِش بِده تا بره! می‌شنوید باصدای
گذشتۂ سـرخ؛آیندۂ سـبز
یکشنبه بود قراربود شب ساعت8 حرکت کنیم ؛ ظهر بود هنوز گذرنامه نداشتم ویزاکه هیچی .. جلوی در اداره گذرنامه بودم حسین زنگ زد +سلام داداش خوبی نوکرم توخوبی +گرفتی گذرنامه رو ازصبح استرس تو رو دارم😔 داداش گفتن بیام اداره گذرنامه اونجاس +باشه داداش گرفتی بهم بگو ان شاالله ردیف میشه باشه چشم قطع کرد رفتم تو خیلی شلوغ بود پرسیدم گفتن کلا صادر نشده باید بشینی شانست بزنه امشب بدن وگرنه فردا... . بابغض زنگ زدم حسین بهش گفتم نمیشه من بیام قسمت نشد شمابرید حسین گفت: این چه حرفیه ماقرارگذاشتیم باهم بریم توکل داشته باش درست میشه اگه نشد فردا صبح میریم گفتم ن برنامه هاتون خراب میشه گفت نه نهایتش بچه ها روراهی میکنیم منوتوبا اتوبوس میریم دلمو گرم کرد . داخل جانبود بشینم ایستاده بودم ساعت شد ۶ عصر حسین پیام داد چه خبر گفتم داداش هنوز ندادن هربیست دقیقه اسم ۱۰ نفرمیخونن تحویل میدن گفت باشه داداش تااینجا اومدی بقیشم ارباب ردیف میکنه گفتم دارم ازاسترس میمیرم گفت ی ذکر بهت میگم هربار گیرکردی بگو من خیلی قبول دارم گره کارمنم همین باز کرد( اخه خودشم به سختی اجازه خروج گرفت) گفتم باشه داداش بگو گفت تسبیح داری گفتم اره گفت بگو الهی به رقیه س حتما سه ساله ارباب نظر میکنه منتظرتم قطع کردم چشممو بستم شروع کردم الهی به رقیه س الهی به رقیه س... 10 تانگفتم که یهو گفت این 5 نفر اخرین لیسته بقیش فردا توجه نکردم همینجور ذکر گفتم که یهو اسمم خوندن بغضم ترکید باگریه گرفتم رفتم سمت خونه حاضر بشم وقتی حسین رو دیدم گفتم درست شد اشک توچشمش حلقه زد گفت الهی به رقیه س
بین مجتبی و حسین تو انتخاب اسم برای حسین آقا مونده بودم که خودشان اسمش رو انتخاب کردن. سالها بعد خیلی اتفاقی اسم ستادی_عملیاتیش شد "مجتبی" روی امام حسن(ع) به شدت حساس بود و ... "سید مجتبی فاطمی" نام گرفت. مثل امام مجتبی(ع) در اوج مظلومیت و تنها و مثل مادرش با زخم پهلو رفت.