🎥پس از فرانسه، حالا انگلیس 🔺درگیری بین حامیان تروریست‌های پ‌ک‌ک و پلیس در انگلیس به لطف خدا هر کشوری که برای جمهوری اسلامی نا امنی و آشوب میخواهد خودش به آشوب کشیده بشود ان شالله

😳 شاید فکر کنید اینجا قطب شمال است و اینها اسکیموها هستند😟 😥 ولی اینجا انگلیس است قطب باغ سبز و بلبل!!!! 🔰 همین هایی که در اینترنشنال و bbc علیه ایران حرف میزنند، شبها در لندن اینگونه به رخت خواب میروند. قدر مملکت خوب خود را بدانید. 🔹 [از تصاویر وایرال شده در فضای مجازی انگلیس] #ایران_قوی

لازم شد یادآوری کنم 👇 بیاییم از سرمایه های ملی خوب استفاده کنیم در مصرف آن صرفه‌جویی کنیم تا همه بتوانند از این نعمت الهی بهره‌مند شوند همین الان که این تصویر را می‌بینید یک قدم بردارید برای صرفه‌جویی بیشتر ☺️

ماشینی را که با ۳ لیتر آب و یک دستمال میشه تمیز کرد چرا باید اینهمه آب مصرف!!! بهتره بگم اسراف کرد؟؟!!! ☹️

انگار نه انگار .... حاج‌مھدی‌‌#رسولی🎙 #فاطمیه

✍امام علی علیه السلام وقتى با گناهان خود راه را بر دعايت بسته اى ، تأخير در اجابت آن را دير مشمار 📗 غرر الحكم، #الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج

🌸🍃🌸🍃 امام باقر فرمودند: روزی عده ای در حضور پیامبر گرامی نشسته بودند و آن حضرت با شور و شوقی دعا می‌کردند و می‌فرمودند: «خداوندا، مشتاق دیدن برادران عزیزم هستم.» و این جمله را تکرار نمودند. اصحاب ایشان پرسیدند: مگر ما برادران تو نیستیم؟ آن حضرت فرمودند: «نه، شما یاران من هستید؛ برادرانم مردمی هستند که در آخرالزمان به من ایمان دارند، در حالی که هیچگاه مرا ندیده اند. ثابت ماندن یکی از آنها بر دین خود، از صاف کردن درخت خاردار (قتاد) با دست در شب ظلمانی، دشوارتر است و همانند کسی هستند که آتش سرخ را در دست گرفته است. آن ها چراغ های فروزان هستند. پروردگار، آنان را از هر فتنه تیره و تاری نجات می دهد.» بحارالانوار، ج 5٢، ص ١٢4 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌

⭕️اسطوره همیشه ناراحت!😡 🔹 روایت‌هایی از فوتبالیستی که همیشه عصبانی و طلبکار است.

عروسم المیرا👩‍👧 👨‍👧وقتی پسرم عکس یه دختر بی‌حجاب بهم نشون داد و گفت مامان من عاشق این دختر خانوم شدم باید بری خاستگاری المیرا عشقم. قلب ایستاد ما خانواده مذهبی بودیم گفتم پسرم این دختر حجاب درست حسابی نداره... پسرم گفت مامان دوره این حرفا گذشته اگه مثل امل ها یه تکه پارچه سرش می‌انداخت میرفتی خواستگاریش با این حرفش قلبم شکست ولی سکوت کردم هرچی پدرش راهنمایی کرد گفت الا بلا فقط همین 🤨 رفتیم خاستگاری و خیلی زود عقد و عروسی ... المیرا راحت با نامحرم شوخی میکرد روابط آزادی داشت بعد سه ماه زندگی مشترک با پسرم بی دلیل تقاضای طلاق داد یه روز خواهرم گریه کنان اومد خونمون گفت المیرا رفته خونه اونا گفته فهمیده نازاست فرید حاضر نیست طلاقش بده گفته بیاد با ما صحبت کنه که زودتر جدا بشن فرید پسرم پاسوز المیرا نشه درسته قلبم راضی به این ازدواج نبود ولی نتونستم عشق پسرمو نادیده بگیرم گفتم خودم صحبت میکنم بعد رفتن خواهرم رفتم پیش فرید بهش از نازایی المیرا گفتم اونم گریه کرد گفت درسته المیرا نمیتونه مادر بشه و منم نمیتونم بدون المیرا بمونم بعد مطمعن شدن از عشق پسرم رفتم با المیرا حرف زدم از عشق پسرم گفتم المیرا اولش شوکه شد که مخالف جداییشونم گفت مادر شما که منو از اول دوست نداشتی باید خوشحال میشدی که گفتم دخترم من حجابتو دوست نداشتم بهش گفتم به خدا اعتماد کنه برگردی سر خونه زندگیش اونم راضی شد و باهم برگشتیم خونه بعد اون ماجرا رابطه منو عروسم عین رابطه مادر دختری شد بعدها فهمیدم المیرا اصلا تو خانواده اش از دین حرفی نزده شده حتی نماز خوندن هم زیاد بلد نیست آروم آروم باهاش حرف زدم حجابشو اول بخاطر من درست کرد ولی بعد درک کرد.. ده سال مادر نشد روز عاشورا که المیرا کلی تغییر کرده بود دیگه با همه وجودش و عشق چادر سر میکرد با هم به تعزیه امام حسین رفته بودیم اونجا از ته قلبم دعا کردم اشک ریختم و یه بچه سالم صالح براشون خواستم در کمال ناباوری درست نه ماه بعد علی اصغرمون بدنیا اومد😍 خداوند بما یه پسر کاکل زری عطا کرد 😘 خداوند را شکر کردم که در زمانی بهمون نوه داد که مادرش یک مسلمان واقعی بود و حتی نماز و روزهای ترک شده اش را داشت جبران میکرد🙂