#یک_کلام
#حرف_حساب
خــدا هـسـت
سر آن سفره #خالی که پر از اشک یتیم است خدا هست،
پشت دیوار گلی پیرزنی گفت:خدا هست،
کودکی رفت کنار تخته،گوشه تیرک این تخته نوشت:در دل کوچک من،
#درد زیاد است
ولی یاد خدا هست
مادری گفت دلم میلرزد،
کودکانم چه بپوشند،چه بگویم که بدانند
#نداری درد است،
پدر از #شرم سرش پایین بود
زیر لب زمزمه میکرد:خدا هست . . .
و #خدا هست
💠صفحه رسمی شهرستان ورزنه