eitaa logo
تماشاگه راز
275 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
بیستون کندنِ فرهاد ، نه کاری است شگفت شور شیرین به سر هرکه فتد ، کوهکن است شیرازی @TAMASHAGAH
پاییز و ... کوچه پس کوچه های روستا 🍁🍁🍁
وعدهٔ وصل به فردا دهی و میدانی هر که امروز تو را دید به فردا نرسد نیشابوری @TAMASHAGAH
به سینه تا نفسی هست بی قرارِ توأم @TAMASHAGAH
« اگر زاغی کنی، زیقی کنی می‌خورمت» می‌گویند یک روز مردی می‌خواست مرغی را بگیرد، بکشد و بخورد‌. مرغ که بسیار زیرک بود، خواست ادای کلاغ را در بیاورد تا مرد فکر کند یک پرنده حرام گوشت است و از او بگذرد. مرد وقتی این را دید گفت: ببین من می‌خواهم تو را بخورم، حتی اگر کلاغ هم باشی تو را خواهم خورد. این ضرب المثل زمانی به کار می‌رود که بخواهند بگویند ترفندهایش هیچ فایده‌ای ندارد و مجبور است به خواسته تن بدهد. المثل @TAMASHAGAH
تا تو هستی و غزل هست ، دلم تنها نیست محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست از تو تا ما سخن عشق همان است كه رفت كه در این وصف ، زبان دگری گویا نیست بعد تو قول و غزل‌هاست جهان را اما غزل توست كه در قولی از آنِ ما نیست تو چه رازی كه به هر شیوه تو را می‌جویم تازه می‌یابم و بازت اثری پیدا نیست شب كه آرام‌تر از پلک تو را می‌بندم ، در دلم طاقت دیدار تو تا فردا نیست اینكه پیوست به هر رود كه دریا باشد ، از تو گر موج نگیرد به خدا دریا نیست من نه آنم كه به توصیف خطا بنشینم این تو هستی كه سزاوار تو باز این‌ها نیست ... @TAMASHAGAH
💥 این عکس شگفت انگیز است! به نظر می رسد شخصی در حال خواندن کتاب در آب است، و وقتی بزرگنمایی می کنید، نه شخصی وجود دارد، نه کتابی، نه مطالعه ای ـ همه اینها یک توهم است. نکته : این عکس درست مانند زندگی است ، آنچه می بینید همیشه آن چیزی نیست که به نظر می رسد..🤍✌️ @TAMASHAGAH
4_5938352874441413590.mp3
11.16M
از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بیزاریم نه طاقت خاموشی، نه میل سخن داریم آوار پریشانی‌ست، رو سوی چه بگریزیم؟ هنگامۀ حیرانی‌ست، خود را به که بسپاریم؟ تشویش هزار «آیا»، وسواس هزار «اما»، کوریم و نمی‌بینیم، ورنه همه بیماریم دوران شکوه باغ از خاطرمان رفته‌ست امروز که صف در صف خشکیده و بی‌باریم دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را تیغیم و نمی‌بریم، ابریم و نمی‌باریم ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب گفتند که بیدارید؟ گفتیم که بیداریم من راه تو را بسته، تو راه مرا بسته امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم "حسین منزوی @TAMASHAGAH
تماشاگه راز
از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بیزاریم نه طاقت خاموشی، نه میل سخن داریم آوار پریشانی‌ست، رو سوی چه بگری
گرفته است جهان را غبار بی دردی کجا رویم ازین عالم خراب، کجا؟ چنین که آب برآورده است خانه چشم بساط خود فکند پرده های خواب کجا؟ فروغ حسن جهانگیر او کجاست که نیست؟ ز خویش می روی ای دل به این شتاب کجا؟ نظر به چشمه حیوان نمی کنم صائب مرا ز راه برد جلوه سراب کجا؟ 🍂🍂🍂
باید خریدارم شوی تا من خریدارت شوم وز جان و دل یارم شوی تا عاشق زارت شوم من نیستم چون دیگران بازیچه بازیگران اول به دام آرم ترا و آنگه گرفتارت شوم   🌱 @TAMASHAGAH