eitaa logo
تماشاگه راز
280 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
ای دردم از تو درمان چون شد به عشق بازان نازی نمی فروشی دردی نمی فرستی... کانال تماشاگه راز♥
فرود آ، ای عزیز دل که من از نقش غیر تو سرای دیده با اشک ندامت شست و شو کردم https://eitaa.com/TAMASHAGAH
هوالعزیز💐 کاش پیوسته گل و سبزه و صحرا باشد گلرخان را سر گلگشت و تماشا باشد زلف دوشیزه گل باشد و غماز نسیم بلبل شیفته شوریده و شیدا باشد سر به صحرا نهد آشفته تر از باد بهار هر که با آن سر زلفش سر سودا باشد رستخیز چمن و شاهد و ساقی مخمور چنگ و نی باشد و می باشد و مینا باشد یار قند غزلش بر لب و آب آینه گون طوطی جانم از آن پسته شکرخا باشد لاله افروخته بر سینه مواج چمن چون چراغ کرجی ها که به دریا باشد این شکرخواب جوانی است که چون باد گذشت وای از این عمر که افسانه و رؤیا باشد گوهر از جنت عقبا طلب ای دل ورنه خزفست آنچه که در چنته دنیا باشد شهریاراز رخ احباب نظر باز مگیر که دگر قسمت دیدار نه پیدا باشد 📚 - غزلیات - غزل شماره ۴۵ https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️ آنجا که به عشّاق دهی، درد محبّت دردی هم از این عاشقِ دلخسته دوا کن https://eitaa.com/TAMASHAGAH
منم که شعر و تغزل پناهگاهِ من است چنان‌که قول و غزل نیز در پناهِ من است صفای گلشنِ دل‌ها به ابر و باران نیست که این وظیفه محول به اشک و آهِ من است به عالمی که در او دشمنی به جان بخرند عجب مدار اگر عاشقی گناهِ من است هر آن گیاه که بر خاکِ ما دمیده بِبوی اگر که بوی وفا می‌دهد، گیاهِ من است کنون که رو به غروب،آفتابِ مهر و وفاست هر‌ آن‌ که شمعِ دلی برفروخت ماهِ من است نگاهِ من نتواند جمالِ جانان جست جمالِ اوست که جوینده‌ی نگاهِ من است من از تو هیچ نخواهم جز آن چه بپسندی که دلپسندِ تو ای دوست،دل‌بخواهِ من است https://eitaa.com/TAMASHAGAH
هوالعزیز💐 آتشی زد شب هجرم به دل و جان که مپرس آن چنان سوختم از آتش هجران که مپرس گله ئی کردم و از یک گله بیگانه شدی آشنایا گله دارم ز تو چندان که مپرس مسند مصر ترا ای مه کنعان که مرا ناله هائی است در این کلبه احزان که مپرس سرونازا گرم اینگونه کشی پای از سر منت آنگونه شوم دست به دامان که مپرس گوهر عشق که دریا همه ساحل بنمود آخرم داد چنان تخته به طوفان که مپرس عقل خوش گفت چو در پوست نمیگنجیدم که دلی بشکند آن پسته خندان که مپرس بوسه بر لعل لبت باد حلال خط سبز که پلی بسته به سر چشمه حیوان که مپرس ✨این که پرواز گرفته است همای شوقم ✨به هواداری سرویست خرامان که مپرس دفتر عشق که سر خط همه شوق است وامید آیتی خواندمش از یاس به پایان که مپرس شهریارا دل از این سلسله مویان برگیر که چنانچم من از این جمع پریشان که مپرس 📚 - غزلیات - غزل شماره ۷۰ https://eitaa.com/TAMASHAGAH
💐🕊 صفائی بود دیشب با خیالت خلوت ما را ولی من باز پنهانی ترا هم آرزو کردم https://eitaa.com/TAMASHAGAH
نوشته‌ای که ستردن نمی‌توان از دل نگارنامه عشق است و مشق استاد است روز گرامی باد🕊
امشب ز شراب شوق او مستم باز ساقی ندهی پیاله در دستم باز دیگر ز چه رو به خواب بینم رویش کز دوری او نمردم و هستم باز https://eitaa.com/TAMASHAGAH
شب است و چشمِ من و شمع اشکبارانند مگر به ماتمِ پروانه سوگوارانند؟ چه می‌کند به‌دو چشمم شب‌ِفراقِ تو ماه! که این ستاره‌شماران ستاره بارانند به غیر‌ من که‌بهارم به باغِ عارضِ توست جهانیان همه سرگرمِ نوبهارانند پیاده را چه‌به چوگانِ‌عشق و گوی‌ِمراد که ماتِ عرصه‌حُسنِ تو شهسوارانند به کشتِ سوختگان آبی ای سحاب کرم که تشنگان همه در انتظارِ بارانند مرا به وعده دوزخ مساز از او نومید که کافران به نعیمش امیدوارانند جمالِ رحمت او جلوه می‌دهم به گناه که جلوه‌گاه جلالش گناهکارانند! https://eitaa.com/TAMASHAGAH
هوالعزیز💐 این همه جلوه و در پرده نهانی گل من وین همه پرده و از جلوه عیانی گل من آن تجلی که به عشق است و جلالست و جمال و آن ندانیم که خود چیست تو آنی گل من از صلای ازلی تا به سکوت ابدی یک دهن وصف تو هر دل به زبانی گل من اشک من نامه نویس است وبجز قاصد راه نیست در کوی توام نامه رسانی گل من گاه به مهر عروسان بهاری مه من گاه با قهر عبوسان خزانی گل من همره همهمه گله و همپای سکوت همدم زمزمه نای شبانی گل من دم خورشید و نم ابری و با قوس قزح شهسواری و به رنگینه کمانی گل من گه همه آشتی و گه همه جنگی شه من گه به خونم خط و گه خط امانی گل من سر سوداگریت با سر سودایی ماست وه که سرمایه هر سود و زیانی گل من طرح و تصویر مکانی و به رنگ آمیزی طرفه پیچیده به طومار زمانی گل من شهریار این همه کوشد به بیان تو ولی چه به از عمق سکوت تو بیانی گل من 📚 - غزلیات https://eitaa.com/TAMASHAGAH
چشم خود بستم که دیگر چشم‌ مستش ننگرم ناگهان دل داد زد: دیوانه ، من میبینمش https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️‍🩹 باز با ما سری از نازِ گران دارد یار نکند باز دلی با دگران دارد یار... ❤️‍🩹 نظرم تا به سرِ زلف تو دلدار افتد گذر این دلِ سودا زده بر دار افتد چون گل ازپرده به بازار شدی می‌ترسم راز سربسته‌ی ما بر سرِ بازار افتد ❤️‍🩹 🎙
دامن مکش به ناز که هجران کشیده‌ام نازم بکش که ناز رقیبان کشیده‌ام شاید چو یوسفم بنوازد عزیز مصر پاداش ذلتی که به زندان کشیده‌ام از سیل اشک شوق، دو چشمم معاف دار کز این دو چشمه، آب فراوان کشیده‌ام جانا سری به دوشم و دستی به دل گذار آخر غمت به دوش دل و جان کشیده‌ام دیگر گذشته، از سر و سامان من مپرس من بی‌تو دست از این سر و سامان کشیده‌ام تنها نه حسرتم غم هجران یار بود از روزگار سفله، دوچندان کشیده‌ام بس در خیال، هدیه فرستاده‌ام به تو بی‌خوان و خانه، حسرت مهمان کشیده‌ام دور از تو، ماه من! همه غم‌ها به یک ‌طرف وین یک ‌طرف که منت دونان کشیده‌ام جز صورت تو نیست بر ایوان منظرم افسوس نقش صورت ایوان کشیده‌ام از سرکشیِ طبع بلند است، شهریار پای قناعتی که به دامان کشیده‌ام
🤍 کنون که فتنه فرا رفت و فرصتست                 ای دوست بیا که نوبت انس است و الفتست                  ای دوست عزیز دار محبت که خارزار جهان گرش گلی است همانا محبتست                 ای دوست فلک همیشه به کام یکی نمی گردد که آسیای طبیعت به نوبتست                ای دوست بیا که پرده‌ی پاییز خاطرات انگیز گشوده اند و عجب لوح عبرتست               ای دوست مآل کار جهان و جهانیان خواهی بیا ببین که خزان طبیعتست               ای دوست گرت به صحبت من روی رغبتی باشد بیا که با تو مرا حق صحبت است             ای دوست                
هوالعزیز💐 فریب رهزن دیو و پری تو چون نخوری که راه آدم و حوا زده است دیو و پری به پرده داری شب بود عیب ما پنهان ولی سپیده دمان میرسد پرده دری سرود جنگل و دریاچه سنفونیهایی است برون ز دایره درک و رانش بشری به باغ چهچه سحر بلبلان سحر به کوه قهقه شوق کبکهای دری زمینه ایست سکوت از برای صوت و صدا ولی سکوت طبیعت ز بان لال و کری از آن زمان که دلم در به در ترا جوید حبیب من چه دلی داده ام به در به دری سرشک و دیده جمال تو می نمایندم یکی به آینه سازی دگر به شیشه گری به تیر عشق تو تا سینه ها سپر نشود چه عمرها که به بیهوده می شود سپری پناه سایه آزادگی است بر سر سرو که جور اره نبیند به جرم بی ثمری تو شهریار به دنبال خواجه رو تنها که این مجامله هم برنیامد از دگری 📚 - غزلیات - غزل شماره ۱۳۶ @TAMASHAGAH
پروای پنج روز جهان کی کنم که داده نوید زندگی جاودانیَم @TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب همه بی‌تو کار من شکوه به ماه کردنست روز ستاره تا سحر تیره به آه کردنست چون تو نه در مقابلی عکس تو پیش رونهیم اینهم از آب و آینه خواهشِ ماه کردنست نوگل نازنینِ من تا تو نگاه می کنی لطفِ بهارِ عارفان در تو نگاه کردنست ماه عبادت است و من با لب روزه دار ازین قول و غزل نوشتنم، بیمِ گناه کردنست! 🌼🕊
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🌹 تا چشمِ دل، به طلعتِ آن ماه‌منظر است طالع مگو! که چشمه‌ی خورشید خاور است کافر نه‌ایم و بر سرمان شورِ عاشقی‌ست آن‌ را که شور عشق به سر نیست، کافر است! بر سردرِ عمارت مشروطه یادگار نقش به خون‌نشسته عدل مظفر است ما آرزوی عشرت فانی نمی‌کنیم ما را سریر دولت باقی مسخر است راه خداپرستی ازین دل‌شکستگی‌ست اقلیمِ خودپرستی از آن راه دیگر است یک شعر عاقلی و دگر شعر عاشقی‌ست سعدی یکی سخنور و حافظ قلندر است بگذار شهریار به گردون زند سریر کز خاک پای خواجهٔ شیرازش افسر است ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🌹 @TAMASHAGAH
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🕊❤️‍🔥 راهِ خداپرستی ازین دل‌شکستگی‌ست اقلیمِ خودپرستی از آن راه دیگر است ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🕊❤️‍🔥              @TAMASHAGAH
چشم خود بستم که دیگر چشم مستش ننگرم، ناگهان دل داد زد: دیوانه! من میبینمش :) @TAMASHAGAH
🍁🍁 سخن بی تو مگر جای شنیدن دارد؟! نفسم بی تو کجا نای دمیدن دارد؟! علتِ کوری یعقوبِ نبی معلوم است! شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد؟ @TAMASHAGAH
همه شب سجده  برآرم که بیایی  تو به خوابم و در آن  خواب  بمیرم که  تو  آیی  و  بِمانی @TAMASHAGAH