عاشق با بود نابود آرمیده بود
و در خلوت خانه ی شهود آسوده.
هنوز روی معشوق ندیده که
نغمه "کُن" او را از خواب عدم برانگیخت.
از سماع آن نغمه او را وجدی ظاهر گشت.
از آن وجد وجودی یافت.
ذوق آن نغمه در سرش افتاد.
عشق شوری در نهاد ما نهاد ...
و الاذن تعشق قبل العین احیاناْ
(گاهی گوش پیش از چشم عاشق می شود)
عشق مستولی شد.
سکون ظاهر و باطن را به ترانه :
ان المحب لمن یهواه زوار
(عاشق مشتاق دیدار محبوبی است که دوستش دارد)
روان به رقص و حرکت درآورد.
تا ابدالآبدین نه آن نغمه منقضی شود
و نه آن رقص منقرض.
چه مطلوب نامتناهی است.
📘 لمعات
💠 شیخ فخرالدین عراقی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
قسمتی از حكایت نی
بشنو از نی چون حكایت میكند
از جداییها شكایت میكند
سخن را از نی باید شنید، از آن كس كه نیست؛ آن كس كه هست از هواهای خود میگوید و حدیث نفس میكند و حكایت او شكایت از محرومیتها و ناكامیهای خاكی اوست.
یا حكایت توفیقات وهمی و خیالی كه او را معجب و مغرور میكند و به جور و ستم وامیدارد.
اما آن كس كه بندبند وجودش را از هواهای خویش خالی كرده و چون نی لب خود بر لب معشوق نهاده و دل به هوای او و نفس او سپرده است، حكایتی دیگر و شكایتی دیگر دارد.
گر نبودی با لبش نی را سمر
نی جهان را پر نكردی از شر
انبیا از جنس نی بودند. چون به هوای دل خویش سخن نمیگفتند، چنان كه در قرآن در صفت رسول اكرم آمده است:
«و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی»
او از هوای دل خویش سخن نمیگوید
و این (قرآن) نیست مگر آنچه به او وحی شده است.
بدین بیان، نی مقام انسان كامل یا كمال مرتبه انسانی است كه در آن مرتبه شخص هرچه گوید همان است كه معشوق در او دمیده و هرچه كند همان است كه فرمانش از معشوق رسیده است.
از وجود خود چو نی گشتم تهی
نیست از غیر خدایم آگهی
چونكه من من نیستم، این دم ز هوست
پیش این دم هر كه دم زد كافر اوست
گرچه قرآن از لب پیغمبر است
هر كه گوید حق نگفته، كافر است
دو دهان داریم گویا، همچو نی
یك دهان پنهانست در لبهای وی
یك دهان نالان شده سوی شما
های و هویی برفكنده در سما
لیك داند هر كه او را منظر است
كاین زبان این سری هم زان سر است
دمدم این نای از دمهای اوست
های و هوی روح از هیهای اوست
انبیا و اولیا و قدیسان عالم كه این همه سخنان شكربار از ایشان در بازار عالم پخش شده است همه در اثر پیوند با لبهای شكرین آن شاهد یكتا به مقام شكرفروشی رسیدهاند.
شكر فروش كه عمرش دراز باد چرا
تفقدی نكند طوطی شكرخا را (حافظ)
و این تمثیل نی شدن برای رسیدن به درك حقایق اشیا در همه فرهنگهای باستانی با تصویرهای گوناگون به چشم میخورد. چینیان معتقدند كه تا كسی نی نشود نمیتواند نی را بكشد. و این بخصوص در كار هنر همه جا مصداق دارد كه تا كسی از خودبینی و خودرایی و نفسپرستی رها نشده باشد و بوی خوش عشق به مشام جان او نرسیده باشد و خلقش چون نفس صبا لطیف و عطرآگین نشده باشد، در هیچ هنری بخصوص شعر به كمال نمیرسد. به عبارت دیگر آفرینش هنری در گرو مستی است كه بیان دیگری از همان نی شده است.
عزلم به هوشیاری نمكی نداردای جان/ قدحی دو موهبت كن چون ز من غزل ستانی
(دیوان شمس)
شر و شور دوران فكنند مستان
سر هوشمندان، هنری ندارد
منبع:
مقدمه کتاب ۳۶۵ روز با مولانا
(استاد الهی قمشهای)
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
☘☘
اندرونم محفل جان وجانان بود
جسم فانی بود اما
جانان پیوسته و جاودانی بود
☘☘
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
رضایتمندی 🍃
همه معجزات هنگام رضایتمندی درون وجود صورت میگیرد.
رضایت خود و طرف مقابل.
مهم این نیست که تو تحصیل کرده، زیبا رخ ، مال و ثروت، پست و مقام و... داشته باشی
بلکه مهم آنست که درزندگی رضایتمند باشی .
با زیاده خواهی، شهرت طلبی، ظاهرسازی، رضایتمندی حاصل نمیشود.
https://eitaa.com/TAMASHAGAH