نشست
و مثل روشنی من بود
هنوز دایرهٔ آب وسعتش میداد
هنوز رَحل صداقت
تلاوتش میکرد
هنوز معنا داشت
هنوز فرصتِ یک پل
ادامهاش میداد
چقدر چشم تماشا داشت
نگاه روشن او
زبان عاطفه او
به شهر میآموخت
و روبهروی دلم ماند
چقدر آینه آمد
چقدر ناگاهان:
و هیچ پایِ گریزی مرا نمیدزدید
چقدر آینه تاریک است؟!
چقدر گم شدهبودم
چقدر بیحاصل
چقدر باور باران
مرا نباریدهاست
چقدر دور شدم از اشارهٔ خورشید
چقدر وسعتِ یک خانه
کوچکم کردهاست
چقدر خورده مرا
موریانهٔ مدرک
چقدر محبسِ یک میز
باطلم کردهاست!
من از کدام جهت رو به نیستی رفتم؟
کجا تمام شدم از عبور نیلوفر؟
کجا شکفتن دل
آخرین نفس را زد؟
چراغ در کف من بود
چگونه سرعتِ ماشین
مرا ز من دزدید
چگونه هیچ نگفتم؟
چگونه تن دادم؟
#محمدرضا_عبدالملکیان
برای سهراب سپهری
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
زینسان که رقص
میکنم از شادیِ خیال
در نعمتِ وصال
گر اُفتم چه ها کنم؟!
#طالب_آملی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
سودایِ عشق از زیرکی جهان بهتر ارزد و دیوانگیِ عشق بر همه عقلها افزون آید. هر که عشق ندارد مجنون و بی حاصل است. هر که عاشق نیست خودبین و پُرکین باشد و خودرای بُوَد.
عاشقی بیخودی و بیراهی باشد. دریغا همه جهان و جهانیان کاشکی عاشق بودندی تا همه زنده و با درد بودندی.
عاشق شدن آیین چو من شیدائیست
ای هر که نه عاشقَست او خود رائیست
در عالم پیر هر کجا بُرنائیست
عاشق بادا که عشق خوش سودائیست.
#عین_القضات_همدانی / التمهیدات
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
من حلقه هاي زلفش
از عشق مي شمارم...
هر چه در مراتب کثرت مي بیني،
به حقیقت حلقه اي است از
حلقه هاي بي نهایت آن زلف
و هر دل که در بند است ،به حلقه اي از
حلقه های آن زنجیر،گرفتار است ...
#رساله_مشواق
#فيض_كاشاني
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
عشق هرگز تمام روی به کسی ننماید.
او - عشق - مُرغ خود و آشیانِ خود است.
پَرِ خود و بالِ خود است.
هوایِ خود و پروازِ خود است.
صیّادِ خود و شکارِ خود است.
باغِ خود و درختِ خود است.
طالبِ خود و مطلوبِ خود است.
ذاتِ خود و صفاتِ خود است.
اوّلِ خود و آخرِ خود است. او مُرغِ ازل است و اینجا مسافرِ ابد آمدهاست.
#احمد_غزالی _سوانح
https://eitaa.com/TAMASHAGAH