eitaa logo
تماشاگه راز
293 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ همه حجاب ها یک حجاب است جز آن یکی هیچ حجابی نیست آن حجاب، این وجود است. «میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز» «زیر دیوار وجود تو تویی گنج گهر گنج ظاهر شود ار تو ز میان برخیزی» «گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است» ‍ زِ تو تا غَیبْ هزاران سال است چو رَوی از رَهِ دلْ یک قَدَم است این «من» همان حجاب است. https://eitaa.com/TAMASHAGAH
"صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن" سلام یاران جان ، روزتون بخیر و عافیت عشق و معرفت قرین جسم و جانتان💐✋🕊 https://eitaa.com/TAMASHAGAH
اگر به دست من افتد فراق را بکشم که روز هجر سيه باد و خان و مان فراق https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌺🍃🌸 🍃 دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود تا کجا باز دل غمزده‌ای سوخته بود رسم عاشق کشی و شیوه شهرآشوبی جامه‌ای بود که بر قامت او دوخته بود جان عشاق سپند رخ خود می‌دانست و آتش چهره بدین کار برافروخته بود گر چه می‌گفت که زارت بکشم می‌دیدم که نهانش نظری با من دلسوخته بود کفر زلفش ره دین می‌زد و آن سنگین دل در پی اش مشعلی از چهره برافروخته بود دل بسی خون به کف آورد ولی دیده بریخت الله الله که تلف کرد و که اندوخته بود یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان یا رب این قلب شناسی ز که آموخته بود 🍃 🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🍃
4_5863754906032146405.mp3
زمان: حجم: 299.5K
حافظ غزل شماره 63 خوانش موسوی گرمارودی 🌼هوالمحبوب🌼 روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست در غنچه‌ای هنوز و صدت عندلیب هست گر آمدم به کوی تو چندان غریب نیست چون من در آن دیار هزاران غریب هست هر چند دورم از تو که دور از تو کس مباد لیکن امید وصل توام عنقریب هست در عشق خانقاه و خرابات فرق نیست هر جا که هست پرتو روی حبیب هست آن جا که کار صومعه را جلوه می‌دهند ناقوس دیر راهب و نام صلیب هست عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست فریاد این همه آخر به هرزه نیست هم قصه‌ای غریب و حدیثی عجیب هست https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🌸هوالمحبوب🌸 ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست شب تار است و ره وادی ایمن در پیش آتش طور کجا موعد دیدار کجاست هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد در خرابات بگویید که هشیار کجاست آن کس است اهل بشارت که اشارت داند نکته‌ها هست بسی محرم اسرار کجاست هر سر موی مرا با تو هزاران کار است ما کجاییم و ملامت گر بی‌کار کجاست بازپرسید ز گیسوی شکن در شکنش کاین دل غمزده سرگشته گرفتار کجاست عقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کو دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست از باد خزان در چمن دهر مرنج فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست https://eitaa.com/TAMASHAGAH
4_5884059389693789463.mp3
زمان: حجم: 358.5K
حافظ غزل شماره 70خوانش موسوی گرمارودی مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست دل سرگشته ما غیر تو را ذاکر نیست اشکم احرام طواف حرمت می‌بندد گر چه از خون دل ریش دمی طاهر نیست بسته دام و قفس باد چو مرغ وحشی طایر سدره اگر در طلبت طایر نیست عاشق مفلس اگر قلب دلش کرد نثار مکنش عیب که بر نقد روان قادر نیست عاقبت دست بدان سرو بلندش برسد هر که را در طلبت همت او قاصر نیست از روان بخشی عیسی نزنم دم هرگز زان که در روح فزایی چو لبت ماهر نیست من که در آتش سودای تو آهی نزنم کی توان گفت که بر داغ دلم صابر نیست روز اول که سر زلف تو دیدم گفتم که پریشانی این سلسله را آخر نیست سر پیوند تو تنها نه دل راست کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست https://eitaa.com/TAMASHAGAH
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد جلوه‌ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد عقل می‌خواست کز آن شعله چراغ افروزد برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد مدعی خواست که آید به تماشاگه راز دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد دیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند دل غمدیده ما بود که هم بر غم زد جان علوی هوس چاه زنخدان تو داشت دست در حلقه آن زلف خم اندر خم زد آن روز طربنامه عشق تو نوشت که قلم بر سر اسباب دل خرم زد https://eitaa.com/TAMASHAGAH
قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست قرار چیست، صبـوری کدام و خواب کجا؟ https://eitaa.com/TAMASHAGAH
ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو! زینت ِ تاج و نگین از گوهر ِ والای تو! آفتاب ِ فتح را هر دم طلوعی می‌دهد از کلاه ِ خسروی رخسار ِ مه سیمای تو جلوه گاه ِ طایر ِ اقبال باشد هر کجا سایه‌ اندازد همای چتر ِ گردون سای تو از رسوم ِ شرع و حکمت با هزاران اختلاف نکته‌ای هرگز نشد فوت از دل ِ دانای تو آب ِ حیوانش ز منقار ِ بلاغت می‌چکد طوطی ِ خوش لهجه یعنی کلک ِ شکرخای تو گر چه خورشید ِ فلک چشم و چراغ ِ عالَم است روشنایی بخش ِ چشم ِ اوست خاک ِ پای تو آن چه اسکندر طلب کرد و ندادش روزگار جرعه‌ای بود از زلال ِ جام ِ جان افزای تو عرض ِ حاجت در حریم ِ حضرتت محتاج نیست راز ِ کس مخفی نماند با فروغ ِ رای تو خسروا! پیرانه سر جوانی می‌کند بر امید ِ عفو ِ جان بخش ِ گنه فرسای تو https://eitaa.com/TAMASHAGAH
♥️ جلوهٔ بخت تو دل می‌بَرد از شاه و گدا چشم بد دور که هم جانی و هم جانانی گر چه دوریم به یاد تو قدح می‌گیریم بُعد منزل نبُود در سفر روحانی سَر عاشق که نه خاکِ در معشوق بود کی خلاصش بُود از محنت سرگردانی ای نسیم سحری خاکِ درِ یار بیار که کند از او دیدهٔ دل نورانی https://eitaa.com/TAMASHAGAH