eitaa logo
تماشاگه راز
293 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻🍂🌻🍂🌻🍂 🍂🌻🍂🌻🍂 🌻🍂🌻🍂 🍂🌻🍂 🌻🍂  🍂 در گلستان بلبل و در انجمن پروانه باش هرکجا دام تماشایی که بینی دانه باش کفر و دین را پرده دار جلوه معشوق دان گاه در بیت الحرام و گاه در بتخانه باش خضرِ راهِ رستگاری، دل به دست آوردن است در مذاق کودکان شیرینی افسانه باش تا شوی چشم و چراغ این جهان چون آفتاب پوشش هر تنگدست و فرش هر ویرانه باش بی محبت مگذران عمر عزیز خویش را در بهاران عندلیب و در خزان پروانه باش سنگ طفلان می دهد کیفیت رطل گران نشأه سرشار می خواهی برو دیوانه باش صحبت شبهای میخواران ندارد بازگو چون ز مجلس می روی بیرون لب پیمانه باش تا مگر چراغ کشته ات روشن شود هر دل گرمی که یابی گرد او پروانه باش 🍂 🌻🍂 🍂🌻🍂 🌻🍂🌻🍂 🍂🌻🍂🌻🍂 🌻🍂🌻🍂🌻🍂
به داغ عشق دارد محرم و بیگانه یک نسبت ازین آتش خلیل‌الله سالم برنمی‌آید تبریزی🍃 https://eitaa.com/TAMASHAGAH
2.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هر سیه چشمی چو آهو کی کند ما را شکار؟! چشمِ لیلی‌ دیده‌ی ما را غرور دیگرست تبریزی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌
هر سیه چشمی چو آهو کی کند ما را شکار؟! چشمِ لیلی‌ دیده‌ی ما را غرور دیگرست تبریزی🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌
کی دلبران زصحبت دل سیر می شوند خوبان کجا ز آینه دلگیر می شوند در خانمان خرابی دل سعی می کنند این غافلان که در پی تعمیر می شوند چون صبح زیر خیمه دلگیر آسمان روشندلان به یک دو نفس پیر می شوند غیر از گرسنگی که نگردند سیر ازو هر نعمتی که هست ازو سیر می شوند آنان که قد کنند دوتا پیش چون خودی در خانه کمان هدف تیر می شوند بی جذبه آن کسان که درین ره قدم نهند گر بر فلک روند زمین گیر می شوند جمعی که پا به صدق درین راه می نهند در یک نفس چو صبح، جهانگیر می شوند جمعي که از حسب به نسب مي کنند صلح قانع به استخوان ز طباشير مي شوند ز زخم شير مکافات غافلند صيد افکنان که در پي نخجير مي شوند
4_5879729336809950336.mp3
زمان: حجم: 933.4K
نمانده است ز دل جز غبار افسوسی به این خرابه فتد نور ماهتاب کجا؟ گرفته است جهان را غبار بی دردی کجا رویم ازین عالمِ خراب، کجا؟ ✨ تبریزی خبر بلبل این باغ بپرسید که من ناله‌ای می‌شنوم کز قفسی می‌آید در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن شرط اول قدم آن است که مجنـــــون باشی به می عمارتِ دل کن که این جهانِ خراب بر آن سر است که از خاک ما بسازد خشت تقدیم همه مستوران مست، اعضاء محترم کانال تماشاگه جان💎 دانایان راز ، ارادت و تشکر از همراهی شما🙏🍃 https://eitaa.com/TAMASHAGAH
هر که مست است درین میکده هشیار ترست هر که از بی خبران است خبردار ترست سوزن از خار چه خونها که ندارد در دل خون فزون می خورد آن چشم که بیدار ترست کجی از ما نتوان برد به آتش بیرون از کمان، ناوک ما خانه نگهدار ترست تیره بختی شب امید بود عاشق را ابر هر چند سیاه است گهربار ترست از گل روی تو، غافل که تواند گل چید؟ که ز شبنم عرق شرم تو بیدار ترست بازی نرمی آن دست نگارین مخورید که ز سر پنجه فولاد، دل افشار ترست بار بردار ز دلها که درین راه دراز آن رسد زود به منزل که گرانبار ترست خط شبرنگ شد آن خال سیه را پر و بال راهزن در شب تاریک جگردار ترست مکن از سختی ره شکوه که ره پیما را می کند سر به هوا راه چو هموار ترست عجز دشمن نشود هوش مرا پرده خواب بیش می ترسم ازان چشم که بیمار ترست عشرت روی زمین در گره دلتنگی است از دهنها دهن تنگ شکربار ترست نفس سرکش نشد از توبه ملایم صائب خار هر چند شود خشک دل آزارترست. تبریزی🍃 https://eitaa.com/TAMASHAGAH
❤️‌ حـرف دل بسیـار... امـا شـعر ؛ ڪوتـاهـش خـوش اسـت... تبريزی🍃 https://eitaa.com/TAMASHAGAH
بر مهلت زمانه دون اعتماد نیست چون صبح در خوشی به سر آور ،دمی که هست   / غزل ۲۰۲۳          
ساقی از جامی اگر خاطر ما شاد کند به ازان است که صد میکده آباد کند چشم خفته است غزالی که ندارد شوخی من و آن صید که خون در دل صیاد کند آخر ای پادشه حسن چه انصاف است این؟ که در ایام تو عشق اینهمه بیداد کند یاد ایام جنون بر سر من بارد سنگ کودکان را چو ز مکتب کسی آزاد کند جز خط سبز که فرمان سلیمان دارد آدمی را که تواند که پریزاد کند؟ گل رخسار ترا اینهمه عاشق بس نیست؟ که نظر باز دگر از عرق ایجاد کند نایتیمانه ز دیوانه ام آن طفل گذشت می توانست به سنگی دل من شاد کند ماتم واقعه لیلی و مجنون دارد هر درایی که درین بادیه فریاد کند چون رسد وقت، دهد جان به دم تیشه خویش بیستون گر چه سپرداری فرهاد کند اگر از سختی ایام شود آدم نرم روی من تربیت سیلی استاد کند بخل بهتر ز سخایی که به آوازه بود تیرگی به ز چراغی است که فریاد کند خنده کبک شود ناله خونین بیستون یاد چون از رفتن فرهاد کند 🍃 @TAMASHAGAH
از چشم آهوان حرم حرف می‌زنند این غافلان نگاه تو را دور دیده‌اند! تبریزی🍃 @TAMASHAGAH
"در هم ز بویی هست ، دریده می آید" تبریزی