گر غیرتی کند مژه ی اشک بارِ ما
شاید که بی نصیب نماند بهارِ ما
ما رهروان خانهنشین چشم حیرتیم
بخت سیاه، سرمهی دنبالهدارِ ما
نبود عجب ز آتش دل بعد مرگ نیز
گر خشتِ خام پخته شود بر مزار ما
بنشین به جای خویش که تا ایستادهای
پیش تو از ادب ننشیند غبارِ ما
#طالب سمندِ چرخِ خرد میگذاشتی
دادی اگر عنان به کف اختیار ما
💠 #غزل
☑️طالب آملی
@TAMASHAGAH
دلم به سوی تو پرواز میکند از شوق
که گفته است که مرغ کباب را پر نیست؟
سلیم تهرانی
@TAMASHAGAH
🍃هوالمحبوب
دلبر و جانان من برد دل و جان من
برد دل و جان من دلبر و جانان من
از لب جانان من زنده شود جان من
زنده شود جان من از لب جانان من
روضه ی رضوان من خاک سر کوی دوست
خاک سر کوی دوست روضه ی رضوان من
این دل حیران من واله شیدای تست
واله و شیدای تست این دل حیران من
یوسف کنعان من مصر ملاحت تر است
مصر ملاحت تر است یوسف کنعان من
سرو گلستان من قامت دلجوی تست
قامت دلجوی توست سرو گلستان من
حافظ خوشخوان من نقد کمال غیاث
نقد کمال غیاث حافظ خوشخوان من
منسوب به حافظ
@TAMASHAGAH
ابوسعید ابوالخیر :
باشد
که
#ناگهی
#نگهی
هم
به ما
کند ...
@TAMASHAGAH
عاشقان هرچند مشتاق جمال دلبرند
دلبران بر عاشقان
از عاشقان
عاشقترند...
#هلالیجغتایی
@TAMASHAGAH
25.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی 🍃
@TAMASHAGAH
هوالعزیز🌱
جای آن دارد که چندی هم ره صحرا بگیرم
سنـــــــگ خارا را گواه این دل شیدا بگیرم
مو به مو دارم سخن ها
نـــکته ها از انجمن ها
بشنـــو ای سنگ بیابان
بشنویــد ای باد و باران
با شما همرازم اکنون با شما دمسازم اکنون
شمع خود سوزی چو من
در مــــــــــــــیان انجمن
گاهی اگر آهی کشد دلها بسوزد
گاهی اگر آهی کشد دلها بسوزد
یک چنین آتش به جان
مصلحت باشــــد همان
با عشق خود تنها شود تنها بسوزد
با عشق خود تنها شود تنها بسوزد
من یکـــی مجنون دیگر
در پی لیـــــلای خویشم
عاشق ایـــــن شور حال
عشق بی پروای خویشم
تا به ســــویش ره سپارم
سر ز مــــــستی بر ندارم
من پریشان حال و دلخون
با هـــــمین دنیای خویشم
معینی کرمانشاهی
@TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جان جانان من!
به وصل خود
دمی
ما را ، ز ما بستان !
#اوحدی
@TAMASHAGAH
و گفت: «پنداشتم که من او را دوست میدارم، چون نگاه کردم دوستی او مرا، سابق بود».
#تذکرة_الأولیاء
#ذکر_بایزید_بسطامی
@TAMASHAGAH
آن نَفَسی که باخودی،
خودْ تو شکارِ پَشِّهای
وان نَفَسی که بیخودی،
پیلْ شکار آیَدَت
آن نَفَسی که باخودی،
بستۀ ابرِ غُصّهای
وان نَفَسی که بیخودی،
مَهْ به کنار آیَدَت
آن نَفَسی که باخودی،
یارْ کِناره میکُند
وان نَفَسی که بیخودی،
باده یار آیَدَت
آن نَفَسی که باخودی،
هَمچو خَزان فَسُردهای
وان نَفَسی که بیخودی،
دِیْ چو بهار آیَدَت
جُملۀ بیقَراریَت
از طَلبِ قَرارِ توست
طالِبِ بیقَرار شو،
تا که قَرار آیَدَت
#مولانای جان