رهِ آسمان درون است؛
پرِ عشق را بجنبان
پرِ عشق چون قوى شد؛
غم نردبان نماند.
#مولانای جان
@TAMASHAGAH
" تو به صد تلطیف پندش می دهی
او ز پندت می کند پهلو تهی "
#مثنوی_مولانا دفترپنجم
🍃✨🍃✨
📘تو با ظرافت و زبان نیکو پند می دهی اما آنکه پند نیوش نیست نصیحت تورا به هیچ می گیرد....
@TAMASHAGAH
🔅چهل چراغ از غزلیات شمس
💫چراغ هفدهم
در این بازارِ عطاران مرو هر سو چو بیکاران
به دکانِ کسی بنشین
که در دکان شِکر دارد
#حضرت_مولانا
@TAMASHAGAH
هدایت شده از فرصت حضور🇮🇷🇵🇸
🍂 دور آن شمع دل افروز چو پروانه شدم
🍃 به هوای شکن گیسوی تو شانه شدم
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ یا بابَ حِطَّةِ
الَّذی مَنْ دَخَلَهُ كانَ مِنَ الْآمِنین...
سلام بر تو ای دروازهی فروریختنِ
گناهان که هرکس بر آن وارد شود
در امن و امان است...🌿
•زیارتنامهامامحسین-علیهالسلام-
@FORSAT_HOZOR
نیکی
آب و آفتابیست که فطرت را میرویاند...
🌱🌱🌱🌱
در هرکه خصلتی بینی از خیر
از او جدایی مجوی
که زود بوَد
که از برکات او چیزی به تو رسد..
#تذکرةالاولیاء
ذکر #شیخحمدون_قصار
@TAMASHAGAH
✨✨
انسان باید آنقدر بزرگ باشد که اشتباهات خود را قبول کند
آنقدر باهوش باشد که از آنها سود ببرد
و آنقدر قوی باشد که آنها را اصلاح کند ...
#جان_مکسول
@TAMASHAGAH
5.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من عهد تو سخت سست می دانستم...
@TAMASHAGAH
بخشای بر آنکه بخت یارش نبود
جز خوردن اندوه تو کارش نبود
در عشق تو حالتیش باشد که در آن
هم با تو و هم بیتو قرارش نبود
#شهابالدّین سهروردی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جان جانان من!
...و تمام جهان هم که بگویند تو نیستی،
من با تمام قلبم شهادت می دهم که هستی.
اینجا ، لابلایِ جانِ من
در رایحه ی این دم
در قطرات زلال اشک ، باران و شبنم...
روبروی جانم می نشینم و به این یقین شیرین می اندیشم.
سپاسگزارم عشق جان
سپاسگزارم 🙏
نه راه است این که بگذاری مرا بر خاک و بگریزی
گذاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم
ندارم دستت از دامن به جز در خاک و آن دم هم
که بر خاکم روان گردی بگیرد دامنت گردم
فرو رفت از غم عشقت دمم دم میدهی تا کی
دمار از من برآوردی نمیگویی برآوردم
شبی دل را به تاریکی ز زلفت باز میجستم
رخت میدیدم و جامی هلالی باز میخوردم
«حافظ»غزلیات
@TAMASHAGAH
خَمِ زلفِ تو دامِ کفر و دین است
ز کارستانِ او یک شَمه این است
جمالت مُعجِزِ حُسن است لیکِن
حدیثِ غمزهات سحرِ مُبین است
ز چشمِ شوخِ تو جان کی توان برد؟
که دایم با کمان اندر کمین است
بر آن چشمِ سیه صد آفرین باد
که در عاشق کُشی سِحرآفرین است
عجب عِلمیست عِلم هیئت عشق
که چرخِ هشتمش، هفتم زمین است
تو پنداری که بدگو رفت و جان برد؟
حسابش با کِرامُ الْکاتِبین است
مشو حافظ ز کیدِ زلفش ایمِن
که دل برد و کنون در بندِ دین است
@TAMASHAGAH