🍃راز شادابی گل ها
🌴🍃🌴ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
دایم گل این بستان شاداب نمیماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی
🌴💎🌴ما بفهمیم و نفهمیم وقتی تو در میانمان نیستی، تنهاییم؛ اما به گمانم تو وقتی باز میآیی که ما بفهمیم تنهاییم. هنوز دلمان بیتو به جان نیامده که وقت آمدنت شده باشد.
🌴🌹🌴اما آقا ما چه بدانیم و چه ندانیم که تنهایی بیتو پایانپذیر نیست، پژمرده میشویم و از شادی بینصیب میمانیم.
🌴💎🌴 تو مظهر خدای قادری و همه بندگان ضعیفی که ناتوانی مهر پیشانیمان شده.
راضی نشو پژمردگیمان به مردنمان ختم شود. زودتر بیا آقا!
صبحت بخیر راز شادابی گلها!
#صبحت_بخیر_امام_زمانم✋
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🌴💎🌹💎🌴
🍃 بهار قلب من
تمام شد.
تمامِ تمام.
یک سال دیگر هم تمام شد.
چه قدر زود!
چشمم را روی هم گذاشته بودم
که سال نو آغاز شد
و چشم که باز کردم و دیدم تمام شد.
به همین زودی.
آقا!
در سالی که گذشت، از دست من راضی بودی؟
من دوست خوبی برای تو بودم؟
به دوستیام چه نمرهای میدهی؟
چند بار دلت را شکستم؟
حساب، دستت هست؟
چند بار لبخند به لبت نشاندم؟
جایی نوشتهای؟
خانۀ محبّتت در دلم آبادتر شده یا ویرانتر؟
دلم نمیآید این سؤال را بپرسم
ولی آزارم میدهد.
نپرسم، آرام نمیگیرم
بپرسم، شاید بیقرارتر شوم.
میپرسم به این امید که پاسخت
آرام کند دلم را:
آقا!
چند بار به خاطر من گریه کردی؟
چند قطره اشک برای من از چشمت جاری شد روی گونهات؟
اشک شوق بود یا اشک غصّه؟
راستی چند بار دعا کردی برایم؟
به گمانم تو به نیابت از جاماندهها به زیارت هم میروی.
نه؟
جامانده خوب باشد یا بد
برای تو فرقی میکند؟
چند بار به نیابت از من به زیارت رفتی؟
میشود بگویی الآن چند کربلا در نامۀ عملم نوشتهاند
کربلاهایی که تو رفتی و به نام من زدند؟
من که در سالی که گذشت خوب نشدم
ولی خودت میدانی که دوست دارم خوب باشم.
حنای عهدهای من پیش تو
رنگی دارد یا نه، نمیدانم.
در آغاز سالی که گذشت
قول دادم خوب شوم؛ امّا نشدم.
میشود التماس کنم
سالی را که گذشت فراموش کنی؟
میخواهم باز هم قول بدهم به تو:
آقا! باور کن خوب میشوم.
کمی صبر کن.
#بهانه_بودن
#امام_زمان
#لحظه_طلایی
#محسن_عباسی_ولدی
🌺🌺🌺🌺