🗓۳۱ شهریور ماه سال۱۳۵۹
🏴آغاز جنگ عراق با ایران
💠رهبرانقلاب
‼️متاسفانه نسل جوان ما از گنج جنگ ۸ساله کم اطلاع است! ۸۷/۸/۸
‼️از کارهای واجب است این است که جوانان لاأقل تاریخ جنگ را بخوانند! ۷۷/۱۲/۱۵
‼️تاریخ انقلاب را، تاریخ دفاع مقدّس را قدر بدانید؛ اینها را باید خیلی قدر دانست. بین مردم هم منتشر بشود. این جوانهای ما، نه جنگ را دیدهاند، نه روایت درست و حسابی از جنگ شنیدهاند؛ روایت درست، اینها است؛ این کتابها است؛ هر چه میتوانید کاری کنید که در دسترس جوانها قرار بگیرد تا جنگ را بشناسند، بفهمند چه بود، چه اتّفاقی افتاد، و جمهوری اسلامی چیست؛ ملّت ایران چه کسانی هستند. این طاقت عظیمی که در ملّت ایران وجود دارد برای مواجههی با این امتحانهای بزرگ را دست کم نگیرند. یکی از چیزهایی که ملّتها را همیشه زبون میکند و تحت سلطهی دیگران قرار میدهد، این است که نقاط قوّت ملّتها از چشم خودشان پوشیده بماند؛ نفهمند چه ارزشهایی، چه تواناییهایی، چه نقاط قوّتی در آنها وجود دارد؛ این را نفهمند. باید ببینند جوانها، بفهمند حادثهی جنگ چه بود و چگونه جوانهای ما بدون سازوبرگ حسابی، بدون تواناییها و پیشآمادگیهایی که معمولاً برای اینجور کارها لازم است، رفتند و چه کردند.۹۲/۷/۱۵/جهاد تبیین
┏━⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 زنان یگان ویژه پلیس وارد میدان شدند
♦️ سرهنگ حیدری فرمانده یگان زنان یگانهای ویژه فراجا با اشاره به اعتراضات مردمی در پی درگذشت مهسا امینی گفته برای نخستین بار یگان زنان یگانهای ویژه وارد میدان شدند و این مأموریت را میتوان به عنوان اولین مأموریت رسمی این خانمها دانست.
🌹
❌ کسی تا بحال این مادهگرگ را بیحجاب دیده است که دم از بیحجابی میزند؟
❌ با چهرهای منافقانه، مدعی آزادی است در حالیکه دختران و زنان زیردست #مریم_رجوی حتی در انتخاب رنگ روسری اجباری خود نیز اختیاری ندارند!
👌
🔴خدای بچّهها بیدار است
💠 وقتی #چمران یتیمخانهای در لبنان دایر کرد به خانمش میگوید از این به بعد غذایی را میخوریم که این #یتیمها میخورند. همسر لبنانی شهید چمران تعریف میکند یک روز مادرم غذای گرم و لذیذی را برای من و مصطفی پخته بود. مصطفی آن شب دیر وقت به خانه آمد. وقتی به او گفتم بیا این غذا را بخور، همین که خواست بخورد از من پرسید آیا بچهها هم از همین غذا خوردند؟ گفتم نه بچهها غذای یتیمخانه را خوردند و این غذا را مادرم برای شما پخته، چمران با تمام گرسنگی و ولعی که برای خوردن غذا داشت، این غذا را کنار گذاشت و گفت ما قرار گذاشتیم فقط غذایی را بخوریم که بچّهها بخورند. به او گفتم حالا که بچّهها خوابند و شما هم که همیشه رعایت میکنید این دفعه این غذا را بخورید. دیدم چمران شروع کرد اشک ریختن و گفت بچّهها خوابند، خدای بچهها که بیدار است.
🌹