eitaa logo
ولایت ، توتیای چشم
237 دنبال‌کننده
17.1هزار عکس
4.9هزار ویدیو
92 فایل
فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی ، مذهبی ، اخلاق و خانواده . (در یک کلام ، بصیرت افزایی) @TOOTIYAYCHASHM http://eitaa.com/joinchat/2540306432Cdd24344a89
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹بِسْمِ رَبّ شهدا و الصِدیقیّن🌹 تقدیم به سردار شهید قاسم سلیمانی🌹 التماس دعا💚 برا فرج مولا💚 💚💚💚💚💚
Iran.mp3
1.75M
🔸 ما ملت شهادتیم 💚💚💚
15.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹کلیپ تاثیر گذار... یاد مرگ... 🌹پنج شنبه هست شادی ارواح شهدا، صلحا، علما و تمام درگذشتگان فاتحه مع الصلوات 🌹🌹🌹
15.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
    🍃💚🇮🇷🌴💙🌴🇮🇷💚🍃 🍃❤️دلبرانه‌های کم‌نظیر❤️🍃 🍃💚روز پنجشنبه و یادِ درگذشتگان و بیادِ شهیدی که نامش‌درتاریخِ مقاومت و ستیز بر علیه کفر و شیطان میدرخشد... 🍃💖📹🎼 هدیه ای بسیار زیبا و یکی از بهترین نماهنگهایی که تاکنون دیده و شنیده‌اید. 🍃💙بیادِ تمامیِ عزیزانی که بال گشودند و به پرواز درآمدندو مسافرِ بهشت شدند. 🍃🌸 🎼📹شعر از استاد حسین‌عبدی ؛ با اجرای دخترکِ نوجوان بانو زینب صفری که بزیبایی از پسِ خوندنِ مرثیه عاشقی برآمده و یادآورِ نُوگُلانِ سرزمینِ آفتاب و ماه است. 🍃❤️🇮🇷❤️🍃 .💙
    🍃💚🇮🇷🌴💖🌴🇮🇷💚🍃 🍃❤️زیارتِ‌مجازی❤️🍃 💙سردارِشهیدحاج قاسمِ سلیمانی💙 🍃❤️ میدان 🍃❤️ 🍃❤️(قهرمان) 🍃💖همه عاشقانِ مکتبِ امامت و ولایت رو دعوت میکنیم به زیارتِ مجازیِ مزارِشهدای کرمان و مزارِ شهید‌حاج قاسم سلیمانی👇👇 tour.soleimany.ir 🍃❤️🇮🇷❤️🍃 .💙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به مناسبت سرداران با عظمت اسلام ،شهید سلیمانی و شهید ابومهدی مهندس... 🌸اجر دو شهید را بردند... 🍃آیت الله خامنه ای: ما در روایاتمان مواردی داریم که ائمه(علیه السلام) به عده ای از شهدا اشاره کردند و فرمودند که اینها اجر ۲شهید را دارند 🔆 در مورد شهدای مدافع حرم یک همچین تصوری دارم. 🌷💐🌷
هدایت شده از ولایت ، توتیای چشم
11.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷🌷🌷🌷🌷 *ساعت 8 عاشقی با علی ابن موسی رضا (ع)* 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 *🌹 تقدیم به ساحت مقدس امام رضا(علیه السلام)🌹* 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 *🌷 اللهم 🌷* *🌷 صل علیٰ 🌷* *🌷عليِ بْنِ موسَی 🌷* *🌷الرِضَا المرتضیٰ الاِمام🌷*ِ *🌷 التَّقيِ النَّقي و حُجَّتكَ 🌷* *🌷 عَلی مَنْ فَوقِ الاَرض 🌷* *🌷ومَن تَحتَ الثَّريٰ 🌷* *🌷 الصِّديقِ 🌷* *🌷الشهید🌷* *🌷صَلاةً 🌷* *🌷كَثيرةً تامَّةً 🌷* *🌷 زاكيةً مُتَواصِلةً 🌷* *🌷 مُتَواتِرَة ًمُتَرادِفة 🌷* *🌷 كَأَفْضَل ما صَلَّيْتَ عَلى🌷* *🌷 أَحَدٍ مِن اَوْليائِك. 🌷* *🌷صلوات الله علیک🌷* *🌷و علی آبائك🌷* *🌷وأوﻻدك🌷* *🌹اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَد و عجل فرجهم🌹* *✨🙏التماس دعا🙏✨ 🌹🌹🌹
💠 (خاطرات سردار گرجی زاده) ✍به قلم، دکتر مهدی بهداروند 🍁قسمت: 51 هیچ کس حق بیرون رفتن برای دستشویی نداشت. باید در همان طویله کارمان را می‌کردیم. این رفتار روحیه ما را ضعیف می کرد و چاره ای نداشتیم. بعد از نماز صبح سعی کردم قدری پاهایم را نرمش بدهم. بعضی روزها، در قرارگاه، بعد از نماز صبح، حاج علی می‌گفت: گرجی، بلند شو کمی بدویم تا نرمشی کرده باشیم.» او چون لاغر بود به راحتی نرمش می‌گرد؛ ولی من، بعد از پنج شش بار نرمش می‌گفتم: «حاج علی، من تسلیم! دیگر نمی توانم.» او می خندید و می گفت: «این که ورزش نشد.» دوست داشتم مثل آن روزها نرمش کنم؛ ولی دیدم نه روحیه اش را دارم، نه على هست و نه خنده هایش، و نه جسم سالمی دارم. خبر نداشتن از علی مرا رنج می داد. نمی توانستم از فکر او بیرون بیایم. برای هر موضوعی ناخوداگاه به یاد علی هاشمی می افتادم و ناراحت می‌شدم. وقتی رگه های نور خورشید به درون طويله تابید، خودم را معاینه کردم. دیدم خوب شده ام و اثری از مرض‌های نیمه شب در جانم نیست. احساس کردم بچه خوبی شده ام! و می‌خواهم مقاوم باشم. اولین کاری که کردم این بود که برای خودم یک درس روانشناسی گذاشتم. شاگرد و استاد خودم بودم. می‌گفتم: «ببین گرجی، قبول کن تو اسیر شده ای و راهی برای فرار نداری. باید پیه همه چیز اسارت را به تنت بمالی. تو از مرز شهادت عبور کرده ای و فعلا قرار نیست شهید شوی. فعلا اسیری و باید دوران اسارت را سپری کنی. پس برای دوران شاید طولانی اسارت با مقاومت فکری کن و چاره ای بیندیش.» روحیه ام در حال بازسازی بود. این را به خوبی حس می کردم. با خود می‌گفتم: «ببین گرجی، چند ساعت دیگر، فردا، هفته ای دیگره، بالاخره تو را برای بازجویی خواهند برد. از تو مشخصات کاملت را می پرسند. الان باید برای خودت یک هویت جعلی درست کنی تا بتوانی بازجوهای عراقی را فریب بدهی، اگر لو بروی که گرجی زاده هستی، تکه بزرگه ات گوشت است.» حرف درستی بود. کلاس تمام شد و من مشغول ساختن یک هویت جعلی شدم. هر چه را که احتمال می‌دادم در بازجویی سؤال کنند در ذهنم آوردم و برایش جواب آماده کردم. در مقام یک بازجوی عراقی از خودم بازجویی کردم. ۔ اسم؟ - فریدون علی کرم زاده. - فرزند؟ - عبدالکریم - محل خدمت؟ - تیپ ۸۵ حضرت موسی بن جعفر(ع) - رسته خدمتی؟ - امدادگر بهداری تیپ - فرمانده تیپ؟ - بهنام شهبازی. "یک لحظه با خودم گفتم: «نکند بهنام هم اسیر شده باشد و من با این اطلاعات او را بدبخت کنم!» دوباره گفتم: «نه، بهنام یا شهید شده یا فرار کرده. این اطلاعات ضرری به او نمی رساند. تازه، بهنام آنقدر معروف است که خواجه حافظ هم احوال او را می داند.» - تزریقات بلدی انجام بدهی؟ - بله، اگر بخواهید، همین الان همه شما را آمپول میزنم! . 👈ادامه دارد... ✔️منبع: کانال حماسه جنوب 🌺🌺🌺
جدی گرفته‌ایم زندگیِ دنیایی را و شوخی گرفته‌ایم قیامت را کاش قبل از اینکه بیدارمان کنند بیدار شویم..:) ❤ 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهید حسین معز غلامی 🌹🍃 🖤🖤🖤