در چنین روزی ۲۰۰۰نفر تو مسجد گوهرشاد جلوی سفاکی مثل رضاخان برای غیرت و حیا و حجاب ناموس این مملکت در خون رقصیدند!
مسیح علینژاد و تاجزاده و آشنا و تیم اصلاحاتیا و دار و دسته شون جیگر دادن یه کشته رو دارن؟
شما بگو از اول انقلاب تا الان یه نفر شهید دادن این اصلاحاتیا؟؟
#قیام_گوهرشاد
🗣محمد نصوحی
وصیت نامه شهید محمد حسین محمد خانی
سلام بر شما ائمه معصومین که بندگان خاص خدایید و از هر چه که داشتید در راه خداوند و معبود و معشوق خویش گذشتید.
سلام بر شما که متقیان راه ﷲ هستید.
بارالها! از این که به بنده حقیرت توفیق دادی که در راهت گام بر دارد، تو را سپاس میگویم؛
و از این که توفیقم دادی که در جبهه در کنار خالصان و مخلصان راهت قدم بر دارم، تو را شکر و سپاس میگویم.
در این راه، دیدار خودت را هم نصیبم گردان
#عمار_حلب🌟
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
🍃🌹۱۴گلصلواتهدیهبهشهیدمحمد حسین محمد خانی 🌹🍃
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
هدایت شده از ولایت ، توتیای چشم
🌙🌙اذان به افق تهران☀️☀️
🌙الله اکبر ☀️
🌙الله اکبر☀️
🌙 الله اکبر☀️
🌙 الله اکبر☀️
🌙اشهد ان لا اله الا الله☀️
🌙اشهد ان لا اله الا الله☀️
🌙اشهد ان محمدا رسول الله☀️
🌙اشهد ان محمدا رسول الله☀️
🌙اشهد ان علیا ولی الله☀️
🌙اشهد ان علیا ولی الله☀️
🌙حی علی الصلاه☀️
🌙حی علی الصلاه☀️
🌙حی علی الفلاح☀️
🌙حی علی الفلاح☀️
🌙حی علی خیر العمل☀️
🌙حی علی خیر العمل☀️
🌙الله اکبر ☀️
🌙الله اکبر☀️
🌙لا اله الا الله ☀️
🌙لا اله الا الله☀️
☀️🌙☀️🌙☀️🌙☀️🌙☀️
عَجِلوُابا لصلاة
👋التمــــــــــاس دعــــا
هدایت شده از ولایت ، توتیای چشم
💛دعا برای شروع روز 💛
💙بسم الله الرحمن الرحیم💙
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
💚دعای ایمان💚
💞بسم اللّه الرحمن الرحیـم💞
🌹لااِلهَ اِلَّا اللهُ الموُجُودُ فی کُلِّ زَمانٍ
🌹 لا اِلهَ الا اللهُ المَعبوُدُ فی کُلِّ مَکانٍ
🌹لا اله الا اللهُ المَعروُفُ بِکُلِّ اِحسانٍ
🌹لااِلهَ الااللهُ کُل یَومٍ فی شَأنٍ
🌹لااله الااللهُ اَلاَمانُ اَلاَمانُ اَلاَمانُ مِن زوالِ الایمانِ و مِن شَرِّ الشَّیطانِ یاقَدیمَ الاِحسانِ
یاغَفُورُ یارَحمنُ یارَحیمُ بِرَحمَتِکَ یااَرحَمَ الرّاحِمینَ .🌹
💚دعای چهارحمد💚
💞بسم الله الرحمن الرحیم 💞
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی عَرَّفَنی نَفسَهُ وَ لَم یَترُکنی عُمیانَ القَلب
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی جَعَلَنی مِن اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّی الله ُ عَلَیهِ وَ آلِه
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی جَعَلَ رِزقی فی یَدِهِ وَ لَم یَجعَلهُ فی اَیدِی النّاس
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی سَتَرَ عُیُوبی عَورَتی وَ لَم یَفضَحنی بَینَ النّاسِ.
🌹دعای برکت روز:
(الحَمدُللّه فالِقِ الإِصباحِ،سُبحانَ رَبِّ المَساءِ وَالصَّباحِ،
اللّهُمَّ صَبِّح آلَ مُحَمَّدٍ بِبَرَکَةٍ وعافِیَةٍ، وسُرورٍ وقُرَّةِ عَینٍ.
اللّهُمَّ إنَّکَ تُنَزِّلُ بِاللَّیل وَالنَّهارِ ما تَشاءُ، فَأَنزِل عَلَیِّ و عَلی أهلِ بَیتی مِن بَرَکَة السَّماواتِ وَالأَرضِ،
رِزقا حَلالاً طَیِّبا واسِعا تُغنینی بِهِ عَن جَمیع
ِ خَلقِک)َ
🌹🌹🌹
هدایت شده از ولایت ، توتیای چشم
💚حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند:💚
🔆 هركس چهل صبح(پیوسته) (دعای) عهد را بخواند:
1️⃣از یاوران قائم ما باشد
2️⃣و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد او را از قبر بیرون آورند
3️⃣و در خدمت آن حضرت باشد
4️⃣و حق تعالی به هركلمه از حسنه او را كرامت فرماید
5️⃣ و هزار گناه از او محو كند.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🍃امام خمینی ره:
اگر هرروز (بعد از نماز صبح)دعای عهد را بخوانی،مقدراتت عوض میشود...🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 غدیر روزیست که بینی شیطان به خاک مالیده می شود و اعمال شیعیان و دوستداران آل محمد (ص) مهر قبولی می خورد.
💬 امام رضا علیه السلام
📒 اقبال الاعمال ج ۳ ص 260
#عیدغدیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اندوه چشمانت
سرشت کدام قصیده بود
که این چنین میلرزاند
روزگار مرا..!
#دلتنگی
#دلتنگ_سردار
#قاسم_ابن_الحسن
صبحتون شهدایی ✨
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
روزی عقربی یکی از دوستان امیرالمومنین عليه السلام را نیش زد ، و سریعا نزد امیرالمومنین عليه السلام آمد...
حضرت به او فرمود:
بر اثر این نیش نمی میری برو. او رفت و پس از مدتی آمد و عرض کرد : یاامیرالمومنین بر اثر آن نیش عقرب دو ماه زجر کشیدم. حضرت به او فرمود: میدانی آن عقرب چرا تو را نیش زد؟
عرض کرد: خیر. حضرت فرمودند : چون یک بار در حضور تو سلمان را به خاطر دوستی ما مسخره کردند و تو هیچ نگفتی و از سلمان دفاع نکردی این نیش عقرب بخاطر آن است.
نیش و کنایه زدن به محبین و موالیان حضرات معصومین(علیهم السلام) اینقدر مهم و حساس است. دفاع نکردن از سلمان این عقوبت را داشت.
📚 مستدرک الوسایل ج ۱۲ ص ۳۳۶
. 👇کانال عمومی👇
(تقویم همسران)
✴️ پنجشنبه 👈 23 تیر/ سرطان 1401
👈14 ذی الحجه 1443 👈14 ژوئیه 2021
@taghvimehamsaran
🕋 مناسبت های دینی و اسلامی .
🐪 امام حسین علیه السلام در مسیر کربلا منزل 6 " ذات عراق " .
🔘 بخشیدن فدک به فاطمه زهرا سلام الله علیها توسط رسول خدا صلی الله علیه واله " 7 هجری "
🎇 امور دینی و اسلامی .
❇️امروز برای امور زیر مناسب است:
✅شراکت و امور مشارکتی.
✅تجارت و داد و ستد.
✅و خرید زمین خوب است.
🤒 مریض امروز زود خوب می شود.
👶 زایمان خوب و نوزادش خوشبخت خواهد شد.ان شاءالله.
💠به کانال ما در موضوع حرز امام جواد علیه السلام و سایر ادعیه سری بزنید👇
@Herz_adiye_hamrah
🚘 مسافرت :مسافرت خوب است.
👩❤️👩 مباشرت و مجامعت :
👩❤️👩 امروز : مباشرت امروز هنگام زوال ظهر مستحب و فرزند حاصل از آن هیچ گونه انحراف و نادرستی نخواهد داشت.ان شاءالله
🔭احکام نجوم .
🌗 امروز تا ظهر قمر در برج جدی و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است :
✳️از شیر گرفتن کودک
✳️وام و قرض دادن و گرفتن.
✳️شکار و دام و صید گذاری
✳️کندن چاه و کانال
✳️نو بریدن و نو پوشیدن.
✳️جراحی چشم.
✳️شروع به درمان و معالجه.
✳️درو غلات و محصولات کشاورزی
✳️و امور زراعی و کشاورزی نیک است.
✳️ برای دریافت تقویم نجومی هر روز کافی است کلمه "تقویم همسران"را در تلگرام و ایتا جستجو و به ما بپیوندید.
❇️و بعد از ظهر:
✳️اسباب کشی.
✳️رفتن به خانه نو.
✳️ختنه نوزاد.
✳️و خرید خانه و اپارتمان نیک است.
💑 امشب و فردا :(شب جمعه) امشب و فردا ،فرزند همیشه حقیر و خوار دیگران است
💇♂💇 اصلاح سر و صورت :
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت)
در این روز ماه قمری ، باعث شادی میشود.
💉💉حجامت فصد خون دادن .
#خون_دادن یا #حجامت و فصد سلامتی در پی دارد
🙄 تعبیر خواب خوابی که (شب جمعه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 15 سوره مبارکه "حجر" است.
لقالوا انما سکرت ابصارنا بل نحن قوم ...
و مفهوم آن این است که شخصی بی حد و حساب با خواب بیننده گفتگوی باطل کند ولی بجای نرسد و کار خواب بیننده روبراه شود.ان شاءالله و شما مطلب خود را دراین مضامین قیاس کنید .
@taghvimehamsaran
💅 ناخن گرفتن:
🔵 پنجشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است.
👕👚 دوخت و دوز:
پنجشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد .
✴️️ وقت استخاره :
در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه #یارزاق موجب رزق فراوان میگردد .
💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_حسن_عسکری_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
📚 منابع مطالب ما:
📔تقویم همسران
نوشته ی حبیب الله تقیان
انتشارات حسنین علیهما السلام
قم
پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24
تلفن:
09032516300
025 377 47 297
0912 353 2816
📛📛📛📛📛📛📛
📩 این مطلب را برای دوستانتان حتما با لینک ارسال کنید.بدون لینک نقل مطلب ممنوع و حرام است
📛📛📛📛📛📛📛
مطلب تخصصی و مفید تقویم نجومی
اسلامی را هر شب اینجا دریافت کنید 👇عضو شو👇
لینک کانال اصلی ما در تلگرام👇👇
@taghvimehamsaran
لینگ کانال در ایتا و سروش و تلگرام 👇
@taghvimehamsaran
ارتباط با ادمین..👇
@tl_09123532816
https://t.me/Taghvimehamsaran
هدایت شده از ولایت ، توتیای چشم
❄️🌧️❄️🌧️❄️🌧️❄️
*قرار شبانه با مولای غریبمان💚*
*بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد...*
*دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد...*
*💠 دعـــــــــــای فـــــــــــرج 💠*
*🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸*
*⚜اِلهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.⚜*
*ترجمه:*
*خدايا گرفتارى بزرگ شد، و پوشيده بر ملا گشت، و پرده كنار رفت، و اميد بريده گشت، و زمين تنگ شد، و خيرات آسمان دريغ شد و پشتيبان تويى، و شكايت تنها به جانب تو است، در سختى و آسانی تنها بر تو اعتماد است، خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست آن صاحبان فرمانى كه اطاعتشان را بر ما فرض نمودى، و به اين سبب مقامشان را به ما شناساندى، پس به حق ايشان به ما گشايش ده، گشايشى زود و نزديك همچون چشم بر هم نهادن يا زودتر، اى محمّد و اى على، اى على و اى محمّد، مرا كفايت كنيد، كه تنها شما كفايت کنندگان منيد، و ياریم دهيد كه تنها شما ياری كنندگان منيد، اى مولاى ما اى صاحب زمان، فريادرس، فريادرس، فريادرس، مرا درياب، مرا درياب، مرا درياب، اكنون، اكنون، اكنون، با شتاب، با شتاب، با شتاب، اى مهربانترين مهربانان به حق محمّد و خاندان پاك او.*
*💠دعــای ســـلامتی*
*امــام زمــــان(عج)💠*
*⚜"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"⚜*
*⛅️اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ⛅️*
❄️🌧️❄️🌧️❄️🌧️❄️
#فرنگیس(خاطرات فرنگیس حیدرپور)
✍به قلم: مهناز فتاحی
🔸قسمت: 32
پدرم انگار تازه به خودش آمده بود. فریاد زد: «چه کار میکنی؟ ولشان کن، فرنگیس.»
سرباز اول توی آب افتاده بود و سرباز دوم روبهرویم بود. تفنگ هنوز توی دستش بود. تمام صورتش پر از خون بود. پریدم جلو و مچش را گرفتم و پیچاندم و از پشت گرفتم. دستش به اندازۀ دست من بزرگ نبود. طوری دستهایش را گرفته بودم که دست خودم هم درد گرفته بود. یک لحظه از درد ناله کرد و فریاد کشید
امان... امان.»
مچش را طوری پیچاندم و فشار دادم که روی زمین نشست. احساس کردم دارم استخوان مچش را میشکنم. سرباز بیچاره، از اینکه من آنقدر زور داشتم، تعجب کرده بود. میلرزید. من هم میلرزیدم! ترسیده بودم، اما تلاش میکردم مچش را ول نکنم. باید میایستادم. یاد داییام و مردهای ده که افتادم، نیرو گرفتم. پدرم، با دهان باز نگاهم میکرد. دستهای سرباز را که از پشت گرفتم دیگر هیچ حرکتی نکرد. فقط یکبند مینالید و میگفت: «امان، امان.» میدانستم امان یعنی اینکه تسلیم شده است. رو به پدرم فریاد زدم: «تفنگها و تبر را بردار.»
پدرم مات مانده بود. انگار روح در بدنش نبود. دوباره فریاد زدم: «باوگه... زود باش.»
کمکم به خودش آمد. تندی دو تا تفنگها را برداشت و با تبر آمد بالاسر سرباز عراقی ایستاد. سرباز مثل گنجشکی که اسیر شده باشد، تکان نمیخورد. خون تمام پیراهنش را قرمز کرده بود. زیر دست و پای دو تاییمان، پر شده بود از خون. پدرم آمد به کمکم. تکهای از کیسهای که غذا توی آن گذاشته بودیم، کند و دست سرباز را با پارچه محکم بستیم. کارمان که تمام شد، تفنگ را از دست پدرم قاپیدم و رو به سرباز گرفتم. اینجا بود که خیالم راحت شد.
لحظهای ماندم تا حالم جا بیاید. بعد به سرباز گفتم: «حرکت کن.»
مرد، گیج و زخمی بود. با وحشت و ترس به جنازۀ همقطارش، که توی چشمه افتاده بود نگاه میکرد و به لکنت افتاده بود. او را جلو انداختم و محکم گفتم: «حرکت کن. اگر دست از پا خطا کنی، تو را هم میکشم.»
همۀ اینها را به فارسی و کردی میگفتم! مرتب سرش داد میکشیدم. به سختی حرکت کرد و من با تفنگ پشت سرش به راه افتادم. گاهی با نوک تفنگ به پشتش میزدم تا تندتر حرکت کند. پدرم همهاش به من التماس میکرد و میگفت: «فرنگیس، ولش کن! الآن میآیند سراغمان، بیچارهمان میکنند.» با ناراحتی به پدرم نگاه کردم. چیزی نگفت و پشت سر من به راه افتاد. کیسۀ غذا توی دستش بود. اولِ راه، دور و بر را میپاییدیم و حواسم بود که سربازهای دیگر سر راهمان کمین نکرده باشند.
سرباز اسیر را به سمت کوه بردیم. مردی سبزه و بلندقد و لاغراندام بود. مرتب به عربی چیزهایی میگفت که چیزی ازش سر در نمیآوردم. ولی از لحن حرف زدنش معلوم بود که دارد التماس میکند. وقتی یاد کشتهشدگانمان میافتادم، دلم میخواست با دو تا دستهای خودم خفه اش کنم. اما از قدیم شنیده بودم که نباید با اسیر بدرفتاری کرد.
وقتی به کوه نزدیک شدیم، زنها و مردها و بچهها بلند شدند و ما را نگاه کردند. تعجب کرده بودند. بچهها بنا کردند به جیغ کشیدن و دویدن به سمت ما. مادرم تا ما را با آن حالت دید که یک نظامی را جلو انداختهام و اسلحه دستم است، با عصبانیت و ناراحتی توی سرش زد و بلندبلند گفت: «برادرم بمیرد، آخر چرا این را آوردی؟! این اسیر مایۀ دردسر است. دنبالش میآیند. ما را بمباران میکنند
همه مان را میکشند. بیچاره شدیم، بدبخت شدیم...»
همه ترسیده بودند و سرزنشم میکردند. خواهر کوچکترم لیلا گفت: «فرنگیس، چه کارش کردی؟ چرا زدی توی سرش؟ چرا این بلا را سرش آوردی؟ ولش کن، بگذار برود.»
وقتی رفتار دیگران را دیدم، ناراحت شدم. عدهای ترسیده بودند و عدۀ دیگری دلشان برای سرباز اسیر میسوخت. با ناراحتی گفتم: «دلتان برای اینها میسوزد؟ رحمتان میآید؟ باید تکهتکهشان کنیم.
👈ادامه دارد
✔️منبع: کانال حماسه جنوب
🌺🌺🌺
🌸 از پاهايی که نمی توانند تو را به ادای نماز ببرند، انتظار نداشته باش که تو را به بهشت ببرند...🌸
#شهیدمدافعحرم
#جواد_حسناوی
🍃🌹۱۴گلصلواتهدیهبهشهید جواد حسناوی 🌹🍃
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
هدایت شده از ولایت ، توتیای چشم
🌙🌙اذان به افق تهران☀️☀️
🌙الله اکبر ☀️
🌙الله اکبر☀️
🌙 الله اکبر☀️
🌙 الله اکبر☀️
🌙اشهد ان لا اله الا الله☀️
🌙اشهد ان لا اله الا الله☀️
🌙اشهد ان محمدا رسول الله☀️
🌙اشهد ان محمدا رسول الله☀️
🌙اشهد ان علیا ولی الله☀️
🌙اشهد ان علیا ولی الله☀️
🌙حی علی الصلاه☀️
🌙حی علی الصلاه☀️
🌙حی علی الفلاح☀️
🌙حی علی الفلاح☀️
🌙حی علی خیر العمل☀️
🌙حی علی خیر العمل☀️
🌙الله اکبر ☀️
🌙الله اکبر☀️
🌙لا اله الا الله ☀️
🌙لا اله الا الله☀️
☀️🌙☀️🌙☀️🌙☀️🌙☀️
عَجِلوُابا لصلاة
👋التمــــــــــاس دعــــا
هدایت شده از ولایت ، توتیای چشم
💛دعا برای شروع روز 💛
💙بسم الله الرحمن الرحیم💙
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
💚دعای ایمان💚
💞بسم اللّه الرحمن الرحیـم💞
🌹لااِلهَ اِلَّا اللهُ الموُجُودُ فی کُلِّ زَمانٍ
🌹 لا اِلهَ الا اللهُ المَعبوُدُ فی کُلِّ مَکانٍ
🌹لا اله الا اللهُ المَعروُفُ بِکُلِّ اِحسانٍ
🌹لااِلهَ الااللهُ کُل یَومٍ فی شَأنٍ
🌹لااله الااللهُ اَلاَمانُ اَلاَمانُ اَلاَمانُ مِن زوالِ الایمانِ و مِن شَرِّ الشَّیطانِ یاقَدیمَ الاِحسانِ
یاغَفُورُ یارَحمنُ یارَحیمُ بِرَحمَتِکَ یااَرحَمَ الرّاحِمینَ .🌹
💚دعای چهارحمد💚
💞بسم الله الرحمن الرحیم 💞
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی عَرَّفَنی نَفسَهُ وَ لَم یَترُکنی عُمیانَ القَلب
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی جَعَلَنی مِن اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّی الله ُ عَلَیهِ وَ آلِه
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی جَعَلَ رِزقی فی یَدِهِ وَ لَم یَجعَلهُ فی اَیدِی النّاس
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی سَتَرَ عُیُوبی عَورَتی وَ لَم یَفضَحنی بَینَ النّاسِ.
🌹دعای برکت روز:
(الحَمدُللّه فالِقِ الإِصباحِ،سُبحانَ رَبِّ المَساءِ وَالصَّباحِ،
اللّهُمَّ صَبِّح آلَ مُحَمَّدٍ بِبَرَکَةٍ وعافِیَةٍ، وسُرورٍ وقُرَّةِ عَینٍ.
اللّهُمَّ إنَّکَ تُنَزِّلُ بِاللَّیل وَالنَّهارِ ما تَشاءُ، فَأَنزِل عَلَیِّ و عَلی أهلِ بَیتی مِن بَرَکَة السَّماواتِ وَالأَرضِ،
رِزقا حَلالاً طَیِّبا واسِعا تُغنینی بِهِ عَن جَمیع
ِ خَلقِک)َ
🌹🌹🌹
هدایت شده از ولایت ، توتیای چشم
💚حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند:💚
🔆 هركس چهل صبح(پیوسته) (دعای) عهد را بخواند:
1️⃣از یاوران قائم ما باشد
2️⃣و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد او را از قبر بیرون آورند
3️⃣و در خدمت آن حضرت باشد
4️⃣و حق تعالی به هركلمه از حسنه او را كرامت فرماید
5️⃣ و هزار گناه از او محو كند.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🍃امام خمینی ره:
اگر هرروز (بعد از نماز صبح)دعای عهد را بخوانی،مقدراتت عوض میشود...🍃
🍃🌸
❤️ #سلام_امام_زمانم❤️
💚 #سلام_آقای_من💚
💝 #سلام_پدر_مهربانم💝
ای راحت دل، قرار جانها برگرد
درمان دل شکسته ما، برگرد
ماندیم در انتظار دیدار، ای داد
دلها همه تنگِ توست آقا برگرد
🌸 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸
🌹تعجیل درفرج به دلخواه صلوات🌹
🌺🌺🌺
وقتِ لبیک که شد
اسماعیل ها را ؛
به قربانگاه فرستادند
هاجرها ....
#اعزام_به_جبهه
#شهید_حسین_زارعی
#مادرانشهدا_هاجرهایزمان
روزتون شهدایی ✨
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
#فرنگیس(خاطرات فرنگیس حیدرپور)
✍به قلم: مهناز فتاحی
🔸قسمت: 33
...رو به مردم کرد و گفت: «خدا را شکر. چرا میترسید؟ فرنگیس کار خوبی کرده. از چه میترسید؟ به جای اینکه فرنگیس را روی سر بگیرید، این حرفها را به او میزنید؟ بس کنید. ببندید دهنتان را.»
پدرم، که هنوز ناراحت بود، رو به زنعمویم گفت: «چه میگویی تو؟ ما گناهبار شدهایم. فقط این نیست که! فرنگیس یک نفر را هم کشته. بدبخت شدیم رفت! جنازهاش توی چشمه افتاده.»
هر چه پدر و مادرم گفتند، اهمیت ندادم. از ناراحتی داشتم منفجر میشدم. با عصبانیت گفتم: «به خدا اگر بتوانم، همهشان را میکشم. اینها عزیزان ما را کشتند. اینها ریختهاند توی خانههای ما. همینها ما را بدبخت کردهاند. اگر من اینها را نمیکشتم، میدانید چه بر سر ما میآوردند؟»
همه دور و بر من و سرباز اسیر ایستاده بودند. با فریاد ادامه دادم: «حواستان باشد؛ این اسیر من است. مسئولیتش با خودم است پس همهتان آرام باشید و نترسید. هر کاری که لازم باشد، انجام میدهم. فهمیدید؟»
مردم که حرفهای مرا شنیدند، عقب نشستند و سروصداها خوابید.
اسیر را پشت صخرهای نشاندم و با عصبانیت گفتم: «اگر حرکت کنی، تو را هم مثل همقطارت میکشم. فهمیدی؟»
انگار فهمید؛ چون سرش را تکان داد و حرکتی نکرد. بعد کمی از مردم دور شدم. روی تختهسنگی ایستادم و نفسی تازه کردم. از دور، به روستا و دشت نگاه کردم
به قبر فامیلها. به کارهایی که توی همین مدت کوتاه کرده بودم، فکر کردم. سرم گیج میرفت. با خودم گفتم: «به خاطر شما کشته شدهها، حاضرم همهشان را بکشم و خودم هم بمیرم.»
برگشتم کنار دیگران. مردم دور اسیر عراقی را گرفته بودند. سرباز عراقی مرتب میگفت: «ماء... ماء.»
نمیدانستم منظورش چیست؛ تا اینکه به دبۀ آبی که کنارمان بود، اشاره کرد. فهمیدم منظورش آب است. یکی از زنها، با ترس به من گفت: «گناه دارد، به او آب
داد
وبه سمت اسیر رفتم. از من میترسید! وقتی از کنارش رد شدم، خودش را عقب کشید. رفتم و سر دبۀ آب را برداشتم. دبه را کج کردم و سر دبه را از آب پر کردم و به اسیر دادم.
یک مهاجر عراقی هم با ما در کوه بود. عربی بلد بود. به او گفتم بیا نزدیکش بنشین و حرفهایش را ترجمه کن. مهاجر عراقی، شروع کرد به حرف زدن با اسیر. به او گفت: «بنشین و تکان نخور. هر چه این زن میگوید، گوش کن وگرنه جانت
را از دست میدهی.»
اسیر آرام نشسته بود. میدانستم باید مواظب باشم که به کسی آسیب نرساند. جلو رفتم و دست کردم توی جیبش. وسایلش را در آوردم و دادم دست مادرم. ساعت و انگشترش را هم از دستش بیرون کشیدم. وقتی حلقهاش را از دستش درآوردم، با حسرت به آن نگاه کرد. میدانستم باید وسایلش را از او بگیرم. توی کیفش، عکس خودش و بچههایش بود. سه تا بچه توی عکس بود. وقتی عکس بچهها را دیدم، دلم گرفت و دستم لرزید
. اما زود به خود آمدم.
نگاهم کرد. وقتی سرِ خونیاش را دیدم، دلم سوخت. گفتم باید مرهم برای زخمش درست کنیم. به پدرم گفتم: «یک کم از چایی خشکی که آوردهایم، خرد کن.»
چای خرد شده را با کمی زردچوبه روی زخمش ریختم و با پارچه بستم. سرباز اسیر ایستاده بود و جنب نمیخورد. لیلا مرتب دامنم را میکشید و میگفت: «ولش کن، فرنگیس... گناه دارد.»
وقتی دیدم ولکن نیست، برگشتم و گفتم: «ولش کنم همۀ ما را بکشد؟ اگر الآن مارا به اسارت میگرفت، ولمان میکرد برویم؟»
طوری به لیلا نگاه کردم که ترسید و دیگر جیک نزد.
بچهها از گرسنگی داد و فریادشان بلند شده بود و ناله میکردند. زنها هم فقط زانوی غم بغل گرفته بودند. رو به آنها گفتم: «ها، چه شده؟ خب، بلند شوید برای بچهها غذا درست کنید.»
بعد خودم شروع کردم به برنج قرمز درست کردن. چوبها را روی هم چیدم و آتش برپا کردم. قابلمه را روی آن گذاشتم، برنج
و سیبزمینی و روغن و نمک و رب گوجه فرنگی را ریختم توی آن و شروع کردم به چرخاندن. همان وقت بود که شنیدم یکی از زنها پشت سرم گفت: «نگاه کن، انگار نه انگار یک آدم را کشته. ببین چقدر راحت برنج را هم میزند!»
خواستم حرفی بزنم و جوابش را بدهم. اهمیت ندادم. احساس کردم دلم خنک شده است. فکر کردم داییام دیگر زیر خاک نیست.
به هر زحمتی بود، برنج قرمز درست کردم. اسیر عراقی فقط مرا نگاه میکرد که مشغول غذا درست کردن بودم. چشم از من برنمیداشت. تازه کارم تمام شده بود که داییحشمتم را دیدم از سربالایی کوه بالا میآید. همه بلند شدیم و به طرفی که میآمد، چشم دوختیم.
👈ادامه دارد
✔️منبع: کانال حماسه جنوب
🌺🌺🌺