eitaa logo
ولایت ، توتیای چشم
237 دنبال‌کننده
17.1هزار عکس
4.9هزار ویدیو
92 فایل
فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی ، مذهبی ، اخلاق و خانواده . (در یک کلام ، بصیرت افزایی) @TOOTIYAYCHASHM http://eitaa.com/joinchat/2540306432Cdd24344a89
مشاهده در ایتا
دانلود
📚(مروری بر خاطرات احمد چلداوی) ✍ به قلم: احمد چلداوی 🔸قسمت: 91 🔹..صورت ن.ک شکنجه گر، خون آلود بود. او وانمود کرد که با تیغ او را زده ایم. در حالی که من تیغ نداشتم و اگر هم تیغ خورده بود، فرد دیگری او را زده بود. به هر حال افسر اردوگاه مقدم ماضی آمد و طی یک محاکمه کوتاه از نوع اردوگاه ۱۱ای تمام تقصیرها را گردن ما گذاشتند و ما را روانه سلول‌های انفرادی کردند. از نظر آنها عوامل اصلی پنج نفر بودند ولی این تشخیص کاملاً غلط بود. چون از این پنج نفر فقط من و غلام رضا مسبب اصلی بودیم و آن سه نفر و بقیه که داخل اتاقک بغلی زندانی شده بودند کاملاً بی‌گناه بودند. ما از این اشتباه بعثی ها خوشحال بودیم چون به یکی از طراحان اصلی نقشه یعنی علی گلوند اصلاً شک نکردند. مأمور اطلاعاتی اردوگاه که به قول خودش لیسانس ادبیات داشت آمد. سمير از او می خواست ما را جداگانه توی سلولها تقسیم کند تا نتوانیم با هم تماس بگیریم. شکل ۱ نمای زندان انفرادی از بالا را نشان می‌دهد او بعد از کلی فکر کردن به این نتیجه رسید که ۴ نفر را توی ۴ سلول و پنجمین نفر را هم داخل راهرو سلول زندانی کند، مابقی بچه هایی را که ن.ک بیرون کشیده بود را هم در اتاقکی در مجاورت زنزانه زندانی کردند. این فرد احمق نفهمید که سلول ها به راه رو باز می‌شود. طبق نظر سمیر ما را تقسیم کردند و درب زندان را بستند و رفتند. بعد از رفتن آنها، آن کسی که توی راهرو بود درها را باز کرد و همگی داخل یک سلول جمع شدیم. این کار باعث شد اولاً برای بازجویی فردا با هم هماهنگ شویم و از طرفی با خوابیدن در کنار هم کمی از فشار سرما کم کنیم. تجربه سلول انفرادی را در تابستان داشتم، اما این اولین باری بود که در سرمای آذرماه این سلول را تجربه می‌کردم. از شدت سرما به هم چسبیده بودیم و نمی توانستیم هیچ کاری بكنيم. تمام بدنم از شدت ضربات کابل کبود شده بود. نمازمان را به اصرار غلام رضا به جماعت خواندیم و دوباره توی بغل هم کز کردیم. یکی دو ساعت بعد نگهبانها آمدند و ما را با کتک از سلولها بیرون آوردند. چشمان مان را بستند و برای اعزام به بغداد سوار یک آیفا کردند. ماشین راه افتاد و بعد از مدتی مثلاً جلوی دژبانی استخبارات ایستاد. آنها وانمود کردند که استخبارات تعطیل است و ناچاراً ما را برگرداندند. آنها به ما گفتند: «شانس آوردید و گرنه می‌بردیمتون بغداد» در تمام این مدت ما متوجه بودیم که ایفا اصلاً از اردوگاه خارج نشده است ولی به روی خودمان نیاوردیم. دوباره ما را به سلول انفرادی برگرداندند. جمع شدیم توی یک سلول و قرار گذاشتیم فردا صبح قبل از آمدن نگهبان‌ها دوباره به سلولهای خودمان برگردیم. هیچ روزنه ای به بیرون نداشت و فقط از صدای پرندگان می‌شد فهمید که صبح شده. تا آمدیم به خودمان بجنبیم جبار، نگهبان بدقیافه و کوتوله بعثی درب سلولها را باز کرد. وقتی ما را داخل یک سلول دید به بغل دستی اش گفت: این ها که همه توی به سلول‌اند. ترس ما بیشتر شد انتظار داشتیم که عصبانی شده و توضیح بخواهد ولی هیچ نپرسید. او فکر می‌کرد که نگهبان قبلی ما را توی یک سلول جا داده است. جبار دوباره سلولهایمان را جدا کرد و یکی یکی ما را برای بازجویی برد. من نفر آخر بودم هر که را برای بازجویی می‌بردند خیلی کتک می‌زدند و من منتظر بودم تا نوبت کتک خوردن من هم فرا برسد. بالأخره انتظار به پایان رسید و درب سلول من باخشونت تمام باز شد. دست هایم که بسته بود چشمهایم را هم بستند و به اتاقک بغل آشپزخانه بردند. وقتی چشمانم را باز کردند سمیر را دیدم و نگهبان عماد که برای ترجمه کردن آنجا بود. نیازی به ترجمه نداشتم، سمیر به عماد گفت: «فعلاً اونو نزن تا بعد». سمیر رو به من کرد و گفت حتماً بچه های قبلی از کتک هایی که خوردند برات تعریف کردند، پس بهتره راستش رو بگی که قضیه از چه قراری بود. رفیقات حقیقت رو گفتند. بهتره تو هم خودت رو فدای اونها نکنی و راستش رو بگی. می دانستم که غلام رضا هرگز اسم علی گلوند را لو نمی‌دهد از مابقی زندانیان هم خیالم راحت بود؛ چون اصلاً در جریان نقشه و طراحان آن نبودند و در واقع بی گناه زندانی شده بودند. بهترین کار این بود که مسئله را کاملاً شخصی جلوه دهم تا موضوع از فرم یک شورش دسته جمعی خارج شود.
🔰شهیدی که پیکرش بعد از گذشت ۱۶ سال از شهادت سالم بود و با اسید هم از بین نرفت😳 ☘در سال ۶۵ به اسارت بعثی‌ها درآمد بعد از ۱۱ روز زیر شکنجه‌ های شدید به شهادت رسید؛ صدام گفته بود این جنازه نباید به این شکل به ایران برود. پیکر پاک محمدرضا را سه ماه در آفتاب گذاشتند تا شناسایی نشود، ولی پیکر شهید سالم مانده بود. حتی روی جسد پودر مخصوص تخریب جسد ریختند که خاصیتش این بود که استخوان‌های جسد هم از بین می‌رفت ولی باز هم پیکرش سالم مانده بود. وقتی گروه تفحص پیکر مطهر محمدرضا را دریافت می‌کردند، سرهنگ عراقی که در آنجا حضور داشته گریه می‌کرده و گفته: ما چه افرادی را کشتیم.🥺 🕊 💐 ‌🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهیدمحمدرضا شفیعی 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
هدایت شده از کانال توبه
🌙🌙اذان به افق تهران☀️☀️ ‍ 🌙الله اکبر ☀️ 🌙الله اکبر☀️ 🌙 الله اکبر☀️ 🌙 الله اکبر☀️ 🌙اشهد ان لا اله الا الله☀️ 🌙اشهد ان لا اله الا الله☀️ 🌙اشهد ان محمدا رسول الله☀️ 🌙اشهد ان محمدا رسول الله☀️ 🌙اشهد ان علیا ولی الله☀️ 🌙اشهد ان علیا ولی الله☀️ 🌙حی علی الصلاه☀️ 🌙حی علی الصلاه☀️ 🌙حی علی الفلاح☀️ 🌙حی علی الفلاح☀️ 🌙حی علی خیر العمل☀️ 🌙حی علی خیر العمل☀️ 🌙الله اکبر ☀️ 🌙الله اکبر☀️ 🌙لا اله الا الله ☀️ 🌙لا اله الا الله☀️ ☀️🌙☀️🌙☀️🌙☀️🌙☀️ عَجِلوُابا لصلاة 👋التمــــــــــاس دعــــا @Tobeh_Channel
هدایت شده از ولایت ، توتیای چشم
⚡️هرگاه که در نمازمان عجله کردیم و خواستیم آن را زودتر به پایان برسانیم ❕ بیاد بیاوریم ......... 🔘 همه ی آنچه که می خواهیم بعد از نماز به آنها برسیم و همه ی آنچه که می ترسیم از دست بدهیم ✅ بدست همان ذات مقدسی است که در مقابلش ایستاده ایم!!!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از ولایت ، توتیای چشم
💚حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند:💚 🔆 هركس چهل صبح(پیوسته) (دعای) عهد را بخواند: 1️⃣از یاوران قائم ما باشد 2️⃣و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد او را از قبر بیرون آورند 3️⃣و در خدمت آن حضرت باشد 4️⃣و حق تعالی به هركلمه از حسنه او را كرامت فرماید 5️⃣ و هزار گناه از او محو كند. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🍃امام خمینی ره: اگر هرروز (بعد از نماز صبح)دعای عهد را بخوانی،مقدراتت عوض میشود...🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ السلام علیک یا ابا صالح المهدی علیه السلام ✋ السَّلاَمُ عَلَى بَقِيَّةِ اللَّهِ فِي بِلاَدِهِ وَ حُجَّتِهِ عَلَى عِبَادِهِ... 🌱سلام بر مولایی که زمینیان، عطر خدا را از وجود او استشمام می کنند؛ سلام بر او و بر روزی که حکومت خدا را روی زمین برپا خواهد کرد. 📚 صحیفه مهدیه، زیارت پنجم حضرت بقیة الله 🤲 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
خوشبختی یعنی: دوستانی داشته باشی که تا بهشت همراه تو باشند ... 🌿رفاقت تا بهشت 🌹شهید 🌹شهید 🌹شهیدمدافع حرم 🌹شهید سلام، 🌿صبحتون بخیر🌷روزتون زیبا و در پناه خدای مهربان 🍀 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
        👇تقویم نجومی اسلامی دوشنبه👇               👇👇کانال عمومی👇👇                     (تقویم همسران) @taghvimehamsaran (اولین و پرطرفدارترین مجموعه کانالهای تقویم نجومی اسلامی) ✴️ دوشنبه 👈25 اردیبهشت / ثور 1402 👈‌ 24 شوال 1444👈 ‌15 می 2023 @taghvimehamsaran 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🌙⭐️ امور دینی و اسلامی. 📛تقارن نحسین و صدقه اول صبح مطلوب و رفع اثر نحوست است. 🚘 سفر: مسافرت اکیدا انجام نشود و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد. 🤕 مریض مراقبت بیشتری نیاز دارد.(منظوری مریضی است که امروز مریضیش شروع شود). 👶زایمان مناسب نیست. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓 امروز قمر در برج حمل و از نظر نجومی  مناسب برای امور زیر است: ✳️فصد و حجامت. ✳️ختنه نوزاد. ✳️دیدار با روسا و مسئولین. ✳️و آغاز معالجه و درمان نیک است. ✳️ شما میتوانید باجستجوی کلمه" تقویم همسران"در تلگرام و ایتا به ما بپیوندید و تقویم هر روز را دریافت نمایید. 🔵 امور مربوط به نوشتن ادعیه و حرز و نماز و بستن آن خوب نیست. 👩‍❤️‍👨 مباشرت و مجامعت: مباشرت امشب،(شب سه شنبه)، مباشرت برای سلامتی خوب و‌ فرزند آن بسیار مهربان و‌نرم دل است. 💠 به کانال ما در موضوع خواص و فروش حرز امام جواد علیه السلام سری بزنید مناسب ترین قیمت...👇 @Herz_adiye_hamrah 💇‍♂ اصلاح سر و صورت: طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث اصلاح امور است. 🔴 حجامت: یا در این روز از ماه قمری ، باعث دفع صفرا می شود. @taghvimehamsaran 🔵ناخن گرفتن: دوشنبه برای ، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد. 👕دوخت و دوز لباس: دوشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود. ✴️️ استخاره: وقت در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه. ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد. @taghvimehamsaran 💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 😴😴 تعبیر خواب: تعبیر خوابی که شب " سه شنبه " دیده شود طبق ایه ی 25 سوره مبارکه " فرقان" است. یوم تشقق السماء بالغمام و نزل الملائکه تنزیلا ... و از معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده را خصومتی یا گفتگویی ناشایست پیش آید صدقه بدهد تا رفع گردد. ان شاءالله.و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. @taghvimehamsaran 🌸زندگیتون مهدوی🌸 📚 منبع مطالب ما. تقویم همسران:نوشته ی حبیب الله تقیان انتشارات حسنین علیهماالسلام قم:پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24 تلفن 02537747297 09123532816 09032516300 📛📛📛📛📛📛 📩 این مطلب را برای دوستانتان حتما با لینک ارسال کنید مطلب بدون لینک کانال ممنوع و حرام است. 📛📛📛📛📛📛 @taghvimehamsaran ادمین...👇 @tl_09123532816 مطلب تخصصی و مفید تقویم همسران را هر شب، در اینجا دریافت کنید و عضو شوید👇 لینک کانال اصلی ما در تلگرام ,ایتا و سروش...👇 @taghvimehamsaran https://eitaa.com/joinchat/2302672912C0ee314a7eb
‌اگر چه با این کار تمام کاسه کوزه ها سر خودم می شکست اما این مزیت را داشت که غائله زود ختم می‌شد و وضعیت به حالت عادی بر می گشت. شب قبل هم با هم بندیها کاملاً هماهنگ کرده بودم که بگویند فقط احمد با شکنجه گر درگیر شد. گفتم: «فقط من ن.ک رو زدم چون فحش های رکیک می‌داد و تحمل زورگویی هاش رو نداشتم، بقیه بی تقصیرند و ن.ک اونها را به خاطر دشمنی شخصی بیرون کشیده. البته با شناختی که سمیر از من داشت می دانست که من تشکیلاتی عمل می‌کنم لذا پشت این ماجرا باید افراد دیگری هم باشند. ولی نه این ۲۵ نفری که شکنجه گر آنها را بیرون کشیده است. خیلی تهدید کرد اگر اسم این افراد پشت پرده را فاش نکنی تو را به استخبارات عراق می فرستم. فکر کنم او نمی دانست که من حدود یک ماه را در آن استخبارات گذرانده بودم و به نظرم خیلی بدتر از تکریت ۱۱ نمی آمد. 👈ادامه دارد ✔️منبع: کانال حماسه جنوب 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
📚(مروری بر خاطرات احمد چلداوی) ✍ به قلم: احمد چلداوی 🔸قسمت: 92 🔹 سمیر آن روز یواشکی به من گفت تو کار خودت رو کردی و ما چاره ای جز تغییر مسئول آسایشگاه تون نداریم، چون مسئولی که کتک خورده باشه دیگه به درد اداره آسایشگاه نمی‌خوره. از اینکه به هدف عملیات رسیده بودیم خوشحال شدم. آنها ما پنج نفر را توی سلول انفرادی نگه داشتند و بقیه را به آسایشگاه برگرداندند. هشت روزی بود که داخل سلول انفرادی بودیم؛ تا اینکه مقدم ماضی آمد و ما پنج نفر را از سلولها بیرون کشید. با غلام رضا قرار گذاشتم که فیلم بازی کنم که پایم از شدت شکنجه و سرما فلج شده است. وقتی با غلام رضا پیش مقدم ماضی آمدیم او چند کلمه ای صحبت کرد و بعد نگهبانها لقب‌های ما را به او گفتند. من خمینی بودم، غلام رضا خامنه ای و بقیه هم هر کدام لقبی داشتند. مقدم ماضی همه آن چهار نفر را بخشید و بعد پرسید: من هو خمینی؟» یعنی خمینی کیه؟ من دستم را بالا گرفتم. گفت: شوفه ما يخجل ایگول آنه خمینی یعنی نگاه کن! اصلاً خجالت نمی‌کشه و اظهار می‌کنه خمینیه و با اشاره به من گفت: «همه رو می‌بخشم به جز این رو). من که دیدم دوباره باید به آن سلولهای وحشتناک آن هم به تنهایی برگردم مجبور شدم و از امام تبری جستم. چشمانم به چشمان اسماعیل افتاد. اسماعیل نگهبان شیعه عراقی بود که بعضی وقت‌ها برای بچه ها دل می‌سوزاند و اظهار محبت به حضرت امام قدس سره الشريف داشت. البته گاهی هم مثل بقیه همکارانش حسابی از خجالت ما در می‌آمد. او با نگاهش به سستی اراده من خندید و من از کار خودم خیلی پشیمان شدم. امیدوارم روح بزرگ حضرت امام قدس سره الشريف نيز مرا ببخشاید و خداوند متعال فرصت جبران مجدد را به این بنده کوچکش عنایت کند... به سلول ها برگشتیم و وسایل مختصرمان را جمع کردیم و به آسایشگاه ها رفتیم. با احتیاط بدون این که با کسی حرف بزنیم و یا به کسی نگاه کنم وارد آسایشگاه ۱۳ شدم. نمی خواستم بهانه ای به دست بعثی ها بدهم تا مجدداً مرا به آن سلول های وحشتناک متعفن بازگردانند. فردای آن روز دوباره جبار و کریم من را خواستند. من که ادای آدمهای فلج را بازی می‌کردم دست روی دوش قاسم زرین فر پیش‌شان رفتم. آنها دستور دادند که به حمام بروم و موهای سر و صورتم را تیغ بکشم . بعد از نان صمون حمام بهترین تشویق برای ما بود. من هم تشکر کردم و رفتم حمام. چند ماهی خودم را به فلجی زدم و به کمک یکی از بچه ها این طرف و آن طرف می رفتم. فقط غلام رضا سیاحی و علی گلوند قضیه را می‌دانستند. نظر آنها هم این بود که فیلم را ادامه بدهم حتى قاسم که بیشتر وقت‌ها کمکم می‌کرد هم نفهمید من كاملاً سالم هستم و دارم فیلم بازی می کنم. بعد از مدتی سمیر به آسایشگاه آمد و همان طور که قبلاً هم به من گفته بود رأی گیری کرد و ن.ک شکنجه گر از مسئولیت برکنار شد و با رأی بچه ها ناصر چادرباف، گروهبان ارتشی که پسر خوب و متعهدی بود را به عنوان مسئول آسایشگاه انتخاب کرد. روزهای بعد کنار درب نزدیک هواکش دست شویی جایی به من دادند و تا مدتی ممنوع الملاقات بودم. با این اتفاق مابقی مسئولین آسایشگاههایی که نوکری بعثی ها را می کردند و موجب آزار و اذیت اسرا می‌شدند دست از وطن فروشی و خیانت برداشتند و کم کم خودشان را به بچه ها نزدیک کردند. پس از مدتی به جز یکی دو نفر که بعدها به منافقین پیوستند همه مسئولین آسایشگاهها بچه های خوبی شده بودند و این یعنی دست یابی به تمام اهداف عملیات. 👈ادامه دارد ✔️منبع: کانال حماسه جنوب 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃