eitaa logo
ولایت ، توتیای چشم
230 دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
5.8هزار ویدیو
92 فایل
فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی ، مذهبی ، اخلاق و خانواده . (در یک کلام ، بصیرت افزایی) @TOOTIYAYCHASHM http://eitaa.com/joinchat/2540306432Cdd24344a89
مشاهده در ایتا
دانلود
زمان: حجم: 1.03M
❌ شبهه هر کس گفت رای بدهید، این کلیپ را نشان بدهید!! [کلیپ تقطیع شده‌ای از بیانات آیت‌الله مصباح بخش شده که در آن گفته می‌شود: مردم چه کاره‌اند که به کسی حق بدهند، مگه خودشون دارند این حق رو؟ .... اگر رهبری حکم رییس جمهور منتخب مردم را تنفیذ نکند، طاغوت است] ✅ پاسخ حجت‌الاسلام دکتر را بشنوید 🆔 @Shobhe_ShenaSi
🔸️رئیس کمیسیون عمران مجلس: دولت سیزدهم تا کنون توانسته ۵۰ فروند هواپیما وارد کشور کند 🆔 @YjcNewsChannel
کاهش ذخایر نفت آمریکا قیمت نفت را افزایشی کرد
کانال محمد ندیمی در ایتا@tahlilgar_siasi ``•.mp3
زمان: حجم: 13.16M
شکار فرماندهان محور مقاومت، پیروز میدان کیست؟ کانال محمد ندیمی در ایتا 🆔 @tahlilgar_siasi
6.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 حمایت شبکۀ وهابی از رفسنجانی و اصلاح‌طلبان! چرا حامیان داعش از رفسنجانی و اصلاح‌طلبان حمایت می‌کنند؟!
. 👇تقویم نجومی اسلامی پنجشنبه👇 👇👇👇کانال عمومی👇👇👇 (تقویم همسران) (اولین و پرطرفدارترین مجموعه کانالهای تقویم نجومی اسلامی) @taghvimehamsaran ✴️ پنجشنبه 👈 21 دی/‌ جدی 1402 👈28 جمادی الثانی 1445 👈11 ژانویه 2023 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🕋 طواف دادن پیامبر صلی الله علیه و آله دور کعبه توسط عبد المطلب و سپردن او به دایه (حلیمه سعدیه سلام الله علیها) برای طی کردن دوران شیرخواری در طفولیت. 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. ❇️ امروز روز خوبی برای امور زیر است: ✅ساخت عمارت و بنایی. ✅خواستگاری عقد و ازدواج. ✅تهیه ضروریات و لوازم زندگی. ✅انواع دیدارها و ملاقات ها. ✅خرید رفتن. ✅و درختکاری خوب است. ✅ برای پیوستن به کانال تقویم نجومی اسلامی و دریافت تقویم هر روز کافی است کلمه "تقویم همسران "را در تلگرام یا ایتا و سروش جستجو کنید و به ما بپیوندید. 👩‍❤️‍👨مباشرت امروز: از مباشرت به قصد فرزند آوری احتیاط گردد. 🚘مسافرت: مسافرت همراه صدقه باشد. 💠کانال ما در موضوع حرز و ادعیه همراه حرز های مطمئن و با قیمت مناسب.👇 @Herz_adiye_hamrah 👶 زایمان مناسب و نوزاد زیبا و خوشرو و محبوب و عقیقه و صدقه برایش انجام شود. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓 امروز قمر در برج جدی و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است: ✳️برداشت محصولات کشاورزی. ✳️وام و قرض دادن و گرفتن. ✳️تشکیل شرکت و امور شراکتی. ✳️انواع جراحی ها. ✳️لباس نو پوشیدن. ✳️صید و شکار و دام گذاری. ✳️و امور زراعی و کشاورزی خوب است. 🟣نگارش ادعیه و حرز و برای نماز حرز و بستن آن خوب است. 🔲 این مطالب تنها یک سوم مطالب سررسید همسران است بقیه امور را در تقویم مطالعه بفرمایید. @taghvimehamsaran 👩‍❤️‍👨 انعقاد نطفه و مباشرت. مباشرت امشب شب جمعه: امکان سقط شدن چنین فرزندی می رود. 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت. طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،خوب نیست. 💉💉 حجامت. فصد زالو انداختن یا در این روز از ماه قمری ،باعث قوت دل است. 😴😴 تعبیر خواب امشب: خواب و رویایی که شب جمعه دیده شود تعبیرش از ایه ی 29 سوره مبارکه "عنکبوت" است. قال رب انصرنی علی القوم المفسدین... و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده مامور شود به اصلاح گروهی که اگر با آنها جنگ و ستیز کند پیروز شود و همه احوالات او شاید نیک شود. ان شاءالله. و شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید. 💅 ناخن گرفتن: 🔵 پنجشنبه برای ، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است. 👕👚 دوخت و دوز: پنجشنبه برای بریدن و دوختن روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد. ✴️️ وقت استخاره : در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه موجب رزق فراوان میگردد. 💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد @taghvimehamsaran 📚 منبع مطالب : تقويم همسران نوشته ی حبيب الله تقيان انتشارات حسنین قم تلفن. 09032516300 09123532816 02537747297 📛📛📛📛📛📛📛📛 ارسال و انتقال این پست بدون ادرس و لینک گروه شرعا حرام است. 📛📛📛📛📛📛📛📛 @taghvimehamsaran ادمین کانال ایتا و تلگرام...👇👇 @tl_09123532816 https://eitaa.com/joinchat/2302672912C0ee314a7eb
🌹 _چی چی رو زشته؟ _اینکه به خدا بگم چون زنم آرایشگاه بود نیومدم مسجد،زشته! و رفتی.خانم ارایشگر باز موهایم را درست کرد .کارم تمام شده بود که از مسجد آمدی و مرا بردی خانه.طبقه اول راخانم ها پر کرده بودند.وقت شام مادرت گفت:((شما برین توی این اتاق باهم شام بخورین.)) قبلا یکی از دوستانم گفته بود:((سمیه،یه هدیه برای آقا مصطفی بخر و همون شب بده بهش.)) _چرا؟ _چون کسی که اولین هدیه رو بده،برای همیشه تو خاطر طرف مقابل میمونه. با سجاد برایت یک ادکلن گرفته بودیم.رنگش آبی آسمانی بود و یک جلد قران کوچک که در جلدی چرمی قرار داشت.هر دورا کادو پیچ کرده و گذاشته بودم داخل کمد اتاق. قبل از اینکه شام بخوریم،ادکلن را آوردم.چشمانت برق زد:((به چه مناسبت؟)) _همین جوری _من باید برای شما هدیه میخریدم! کاغذ کادویش را باز کردی.قران را بوسیدی و گذاشتی در جیب کُتت.شیشه ادکلن را جلوی نور چراغ نگه داشتی:((چه آبی زیبایی!)) آن را هم گذاشتی در این یکی جیبت. شاممان را که خوردیم،صدایمان زدند برویم و کیک را ببریم.رفتیم اتاقی دیگر.کیک صورتی بود و دور تا دورش رزهای رنگی.دستم را گرفتی.کیک را به کمک هم بریدیم.سرو صدا و دست و خنده و شادی.زمان به سرعت گذشت.آن هایی که خانه شان نزدیک بود رفتند.فامیل های خیلی نزدیک،چه مرد و چه زن ،در اتاقی جمع شدند و هدیه هایی را که گرفته بودیم حساب کتاب کردند. فامیل های شهرستانی آماده شدند برای خواب تا صبح زود راه بیفتند.کم کم فامیل های شما هم رفتند ،اما تو همینطور نشسته بودی.در دلم گفتم:چه پررو! عمویم پرسید:((آقا مصطفی،هستی دیگه؟!)) _نخیر میرم! نفسی از سر راحتی کشیدم.بلند شدی.جلوی پاشنه در صدایم زدی.آمدم پیشت.نگاهت نمیکردم.گوشی سامسونگ سفیدی ،از این ها که تا میشد،دادی دستم. _این بمونه پیشتون اگه کاری داشتین. هنوز گوشی نداشتم.کار با آن را خوب بلد نبودم اما گرفتم.تا پارکینگ آمدم بدرقه ات.نگاهت نمیکردم.موقع خداحافظی گفتی:((فردا میام دنبالتون بریم بیرون.)) 🌷 🔸ادامه دارد... 🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃 https://splus.ir/rostmy 🍃🌹🍃
🌹 در را که بستم،دست گذاشتم روی گونه هایم.الو گرفته بود. دویدم و به روشویی رفتم.صورتم را شستم.باید آماده میشدم برای خواب. رختخواب هارا کیپ تا کیپ انداخته بودند.گوشی را گذاشتم زیر بالش.چشم هایم را روی هم گذاشتم.صدای پیامک ها شروع شد.گوشی را همان زیر ملحفه جلوی چشمم گرفتم:((سلام عزیزم خوبی؟)) چشم هایم گرد شد:وای خدای من چه پررو! _نازگل من چطوره؟ با خودم گفتم:((چه غلطی کردم گوشی رو گرفتم!)) _گلم اگه کاری داشتی پیامک بفرست. ساعت سه نیمه شب بود.هربار که پیام می آمد با صدای سوت بلبلی می آمد.مچاله شده بودم زیر ملحفه و گوشی را محکم به گوشم چسبانده بودم.انگار در و دیوار چشم و گوش شده بود.خیس عرق شده بودم.گونه هایم آتش گرفته شد.وای چه اشتباهی! اذان شد و گوشی از صدا افتاد.بلند شدم برای نماز. از سر و صدای مهمان هایی که راهی شهرستان بودند بیدار شدم. سرم درد میکرد و چشم هایم باز نمیشد.به هر جان کندنی بود بلند شدم.با رفتن آخرین مهمان ،انگار در خانه بمب منفجر شده بود. رختخواب ها پهن،ظرف و ظروف این طرف و آن طرف،کف زمین پر از نقل و خرده شیرینی و گل های پر پر شده،لباس ها افتاده روی دسته صندلی ها و آشپزخانه پر از ظرف نشسته.باید داخل خانه لی لی میکردیم.سعی کردم جمع و جور کنم این بازار شام را. ملتمسانه نگاهش کردم.سکوت کرد. سکوت هم علامت رضاست. گفتم بیاد دنبالم.((آخ جونم))را نشنیده گرفتم! از کهنز تا شهریار شش یا هفت کیلومتر است . با هم پیاده رفتیم. در مسیر هر کس به ما میرسید ،بوق میزد و اصرار میکرد که سوار شویم،اما ما دوست داشتیم پیاده برویم.اردیبهشت ماه بود.جمعه و خیابان خلوت. درخت ها از دو سو دستشان را به هم داده و سر برشانه هم گذاشته بودند. این سو و آن سو نهر آب روان بود.گویی برای ما خیابان را آب و جارو کرده و آذین بسته بودند. _خب یه حرفی بزنین سمیه خانم! نمیدانستم چه بگویم.شروع کردم به صحبت کردن درباره همین برنامه هایی که در تلویزیون پخش میشود.حرفم را قطع کردی و پرسیدی:((راستی چه غذایی را خیلی دوست داری؟)) _قورمه سبزی. _خداییش غذایی پیدا میشه که بیشتر از من دوست داشته باشین؟! برای یک لحظه گونه هایم گل انداخت. اما از اینکه در کنارت راه میرفتم احساس غرور میکردم. میدانستم طبق آیه قران به وقت قدم زدن نباید به زمین فخر فروخت،ولی نمیتوانستم به وجود و همراهیت فخر نفروشم.به نماز جمعه رسیدیم.همراه جمعیت نماز خواندیم و پیاده برگشتیم. باز همان آب روان و همان هوای اردیبهشتی و همان دالان بهشت! رسیدیم در خانه تان.گفتی:((بریم بالا.)) _وای نه! مامانم یه عالمه کار داره! اصرار کردی.در خانه تان را زدی.در باز شد.میخواستی در عمل انجام شده قرار بگیرم.رفتیم داخل حیاط.روی تخت چوبی چند دقیقه نشستم.پدر و مادر و خواهرت با ظرفی میوه آمدند.اصرار کردند برویم بالا،گفتم:((باید زود برگردم!)) در باغچه خانه درختی بود غرق شکوفه.دور تا دور باغچه کوچک چند ردیف بنفشه زرد و سرخ و عنابی.مادرت دوربینش را آورد.چند تا عکس گرفت.موزی را نصف کردی،نصف در دهان من،نصف در دهان او.گونه هایم سرخ شده بود. گفتم:((دیگه بریم!)) من را رساندی جلوی در خانه.مامان پرسید:((تنها برگشتی؟)) _آقا مصطفی من رو رسوند. برگشت طرف آشپزخانه. _کاری هست انجام بدم مامان؟ _کار؟دیدی سراغش رو بگیر.میبینی که دست تنهایی همه رو انجام دادم. _ببخشید! گفتم و رفتم طرف روشویی.آبی به صورتم زدم.گونه هایم شده بود گل آتش.چپیدم داخل اتاقم. 🌷 🔸ادامه دارد... 🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃 https://splus.ir/rostmy 🍃🌹🍃
⭐️یادی از سردار شهید سید محمد کدخدا⭐️ 🌷پس از شهادت حاج مهدي زارع، سيد محمد خيلي گرفته و ناراحت بود، مثل فرزندي كه از مادر گرفته باشند، بي تابي مي كرد. مدام از شهادت قريب الوقوعش خبر مي داد. مي گفت:« از اين به بعد به من بگوئيد، ‌شهيد سيد محمد كدخدا.» می گفت بعد از من پسرم به دنیا می آید، اسمش را بگذارید سید محمد! به سيد محمد گفتم: تو كه مطمئني شهيد مي شي بايد نوشته بدي كه اگر شهيد شدي ما را شفاعت كني. برايم نوشت« اين جانب شهيد سيد محمد كدخدا ان شاالله واعظي را شفاعت مي كنم.» شفاعت نامه را 13 دی امضا كرد و 19 دی به شهادت رسید. 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهید سید محمدکدخدا 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
هدایت شده از کانال توبه
💠 با «قرآن کریم» نورانی شویم سوره مبارکه نساء آیه ۴۸ إِنَّ اللّهَ لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَن يَشَاءُ وَمَن يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِيمًا همانا خداوند اين كه به او شرك ورزيده شود را نمى‌بخشد ولى هر چه کمتر (از شرک به خدا) باشد را براى هر آن كسی که بخواهد ، مى‌بخشد و هر كس به خداوند شرك ورزد به تحقيق مرتکب گناهى بزرگ شده است. @Tobeh_Channel
هدایت شده از کانال توبه
⏺ حدیث صبحگاهی