eitaa logo
ولایت ، توتیای چشم
237 دنبال‌کننده
17.1هزار عکس
4.9هزار ویدیو
92 فایل
فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی ، مذهبی ، اخلاق و خانواده . (در یک کلام ، بصیرت افزایی) @TOOTIYAYCHASHM http://eitaa.com/joinchat/2540306432Cdd24344a89
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 ✅ فصل هفدهم 💥 قرآن را برداشت و بوسید. گفت: « این دستور دین است. آدم مسلمان ِزنده باید وصیتش را بنویسد. همه چیز را برایتان تمام و کمال نوشته‌ام. نمی‌خواهم بعد از من حق و حقوقتان از بین برود. مال و اموالی ندارم؛ اما همین مختصر هم، نصف مال توست و نصف مال بچه‌ها. وصیت کرده‌ام همین‌جا خاکم کنید. بعد از من هم بمانید همدان. برای بچه‌ها بهتر است. اگر بعد از من جسد ستار پیدا شد، او را کنار خودم خاک کنید. » 💥بغض کردم و گفتم: « خدا آن روز را نیاورد. الهی من زودتر از تو بمیرم. » خندید و گفت: « در ضمن باید تمرین کنی از این به بعد به من بگویی ستار، حاج ستار. بعد از شهادتم، هیچ‌کس مرا به اسم صمد نمی‌شناسد. تمرین کن! خودت اذیت می‌شوی‌ها! » 💥 اسم شناسنامه‌ای صمد، ستار بود و ستار، برادرش، صمد. اما همه برعکس صدایشان می‌زدند. صمد می‌گفت: « اگر کسی توی جبهه یا محل کار صدایم بزند صمد، فکر می‌کنم یا اشتباه گرفته یا با برادرم کار دارد. » می‌خندید و به شوخی می‌گفت: « این بابای ما هم چه کارها می‌کند. » 💥 بلند شدم و با لج گفتم: « من خوابم می‌آید. شب به‌خیر، حاج صمد آقا. » سردم بود. سُریدم زیر لحاف. سرما رفته بود توی تنم. دندان‌هایم به‌هم می‌خورد. از طرفی حرف‌های صمد نگرانم کرده بود. 🔰ادامه دارد... 🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃 https://splus.ir/rostmy 🍃🌹🍃
🌷 ✅ فصل هفدهم فردا صبح، صمد زودتر از همه‌ی ما از خواب بیدار شد. رفت نان تازه و پنیر محلی خرید. صبحانه را آماده کرد. معصومه و خدیجه را بیدار کرد و صبحانه‌شان را داد و بردشان مدرسه. وقتی برگشت، داشتم ظرف‌های شام را می‌شستم. سمیه و زهرا و مهدی هنوز خواب بودند. آمد کمکم. بعد هم رفت چند تا گونی سیمان را که توی سنگر بود، آورد و گذاشت زیر راه‌پله. بعد رفت روی پشت‌بام را وارسی کرد. بعد هم رفت حمام. یک پیراهن قشنگ برای خودش از مکه آورده بود. آن را پوشید. خیلی بهش می‌آمد. ظهر رفت خدیجه و معصومه را از مدرسه آورد. تا من غذا را آماده کنم، به درس خدیجه و معصومه رسیدگی کرد. گفت: « بچه‌ها! ناهارتان را بخورید. کمی استراحت کنید. عصر با بابا می‌رویم بازار. » بچه‌ها شادی کردند. داشتیم ناهار می‌خوردیم که در زدند. بچه‌ها در را باز کردند. پدرشوهرم بود. نمی‌دانم از کجا خبردار شده بود صمد برگشته. گفت: « آمده‌ام با هم برویم منطقه. می‌خواهم بگردم دنبال ستار. » صمد گفت: « باباجان! چند بار بگویم تنها جنازه‌ی پسر تو و برادر ما نیست که مانده آن‌طرف آب. خیلی‌ها هستند. منتظریم ان‌شاءاللّه عملیاتی بشود، برویم آن‌طرف اروند و بچه‌ها را بیاوریم. » پدرش اصرار کرد و گفت: « من این حرف‌ها سرم نمی‌شود. باید هر طور شده بروم، ببینم بچه‌ام کجاست؟! اگر نمی‌آیی، بگو تنها بروم. » 💥 صمد نگاهی به من و نگاهی به پدرش کرد و گفت: « پدر چان! با آمدنت ستار نمی‌آید این‌طرف. اگر فکر می‌کنی با آمدنت چیزی عوض می‌شود، یاعلی. بلند شو همین الان برویم؛ اما من می‌دانم آمدنت بی‌فایده است. فقط خسته می‌شوی. » پدرش ناراحت شد. گفت: « بی‌خود بهانه نیاور. من می‌خواهم بروم. اگر نمی‌آیی، بگو. با شمس اللّه بروم. » 💥 صمد نشست و با حوصله‌ی تمام، برای پدرش توضیح داد جسد ستار در چه منطقه‌ای جا مانده. اما پدرش قبول نکرد که نکرد. صمد بهانه آورد شمس اللّه جبهه است. پدرش گفت: « تنها می‌روم. » صمد گفت: « می‌دانم دلتنگی. باشد. اگر این طور راضی و خوشحال می‌شوی، من حرفی ندارم. فردا صبح می‌رویم منطقه. » پدرشوهرم دیگر چیزی نگفت؛ اما شب رفت خانه‌ی آقا‌شمس‌اللّه. گفت: « می‌روم به بچه‌هایش سری بزنم. » 💥 بچه‌ها که دیدند صمد آن‌ها را به بازار نبرده، ناراحت شدند. صمد سربه‌سرشان گذاشت. کمی با آن‌ها بازی کرد و بعد نشست به درسشان رسید. به خدیجه دیکته گفت و به معصومه سرمشق داد. گوشه‌ای ایستاده بودم و نگاهش می‌کردم. یک‌دفعه متوجه‌ام شد. خندید و گفت: « قدم! امروز چه‌ات شده. چشمم نزنی! برو برایم اسپند دود کن. » گفتم: « حالا راستی‌راستی می‌خواهی بروی؟! » گفت: « زود برمی‌گردم؛ دو سه روزه. بابا ناراحت است. به او حق بده. داغ دیده است. او را می‌برم تا لب اروند؛ جایی که ستار شهید شده را نشانش می‌دهم و زود برمی‌گردم. » به خنده گفتم: « بله، زود برمی‌گردی! » خندید و گفت: « به جان قدم، زود برمی‌گردم. مرخصی گرفته‌ام. شاید دو سه روز هم نشود. حالا دو تا چای بیاور برای حاج‌آقایتان. قدر این لحظه‌ها را بدان. » 🔰ادامه دارد... 🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃 https://splus.ir/rostmy 🍃🌹🍃
با یارے دوستان و خیرین مبلغے را جهت ڪمڪ به فقرا جمع آورے ڪرده بودیم. یڪ شب با تهیه ی بسته هاے مواد غذایے در حال توزیع در بین خانواده هاے نیازمندان بودیم. 🌹 به درب خانه ای رسیدیم ڪه در آن خانواده ای با دو فرزند معلول، پدرے بیمار و مادرے رنج دیده زندگے می ڪردند. پس از آنڪه بسته ی مواد غذایے را به دست آنها دادیم گفتند: اینها از طرف چه ڪسے است؟! گفتیم از طرف شهید فریدونے.❤️🌹 با شنیدن نام محمد، شروع به گریه و زارے ڪردند.😭😭 بعد از مدتے گریه هق هق ڪنان گفتند. محمد درهفته چند بار به ما سر میزد با ڪودڪانم بازے میڪرد و آنها را استحمام میداد. از وقتی محمد شهید شده، ڪارمان زار است. ما خوبی او را فراموش نمے ڪنیم... 🌸🌿🌸🌿 🖤🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤🖤 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهید مدافع حرم محمد مهدی فریدونی 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
هدایت شده از کانال توبه
: *بسم الله الرحمن الرحیم* وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا اسراء - ٨١ و بگو: «حق آمد، و باطل نابود شد؛ یقیناً باطل نابود شدنی است!» نکته ها: «حقّ»، به معناى ثابت و باقى است. لذا خدا و هرچه از سوى او باشد، حقّ است. «حقّ» یكى از نام هاى خداوند است. كلمه ى «زَهوق» به معناى رفتن است. «زهق نفسه» یعنى روح از بدنش خارج شد. براى این آیه مصادیقى همچون ظهور اسلام، ورود به مدینه، فتح مكّه و شكستن بت ها را گفته اند كه در همه ى آنها باطل شكست خورده است. ولى آیه داراى مفهوم گسترده اى است و فناى باطل و بقاى حق را نوید مى دهد. بقاى حقّ و نابودى باطل، یك سنّت وقانون الهى است، نه پندارى و تصادفى، هر چند پیروان حقّ كم و طرفداران باطل زیاد باشند. چرا كه حقّ همچون آب، ثابت و ماندگار و باطل مانند كف، ناپایدار و فانى است. «فامّا الزَبَد فیذهب جُفاءً و امّا ما ینفع النّاس فَیَمكث فى الارض» قرآن مى فرماید: «نَقذِف بالحقّ على الباطل فیَدمغه» ما حقّ را بر سر باطل مى كوبیم و آن را نابود مى سازیم. و در این صورت است كه باطل رفتنى است. بنابراین حقّ باید با قدرت و كوبنده بر باطل هجوم آورد. پیام ها: - پیامبر باید با قاطعیّت، پیروزى نهایى حقّ را به مردم اعلام كند. «قل جاء الحق» - باید حقّ را به میدان آورد تا باطل از بین برود. «جاء...زهق» - عاقبت، باطل رفتنى و نابود شدنى است و حقّ، باقى و پایدار. «جاء...زهق» (فعل ماضى نشانه قطعى بودن است.) - از جلوه ها و مانورهاى باطل نباید هراسید كه دوامى ندارد. «كان زهوقاً» @Tobeh_Channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 💚 🤍 🤍 ❤️❤️ خدایا مےشود روزی بگویند: 👣صدای پای اربابم می آید حدیث قصه نابم می آید جهان را نو کنید از سمت مغرب عزیز قلب بی تابم مے آید 📤 اگر ۱ نفر را به او وصل کردی برای سپاهش تو سردار یاری 🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃 https://splus.ir/rostmy 🍃🌹🍃
🌷🕊🍃 به‌قرب‌میرسد‌کسی‌که‌خوب‌بندگی‌کند؛ شهیدمیشودکسی‌که‌شهیدزندگی‌کند 💔🥀 🕊 🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃 https://splus.ir/rostmy 🍃🌹🍃
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم 🕊🌹 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از کانال توبه
زاکانی، جلیلی، قالیباف، فتاح و... بالاخره کدامیک مناسب ریاست‌جمهوری است؟ نقل است در یک مسابقه فوتبال که مدافعان مارادونا را مهار کرده بودند، غضنفر مدام گل به خودی می‌زد!!! در جبهه اصولگرا و انقلابی، امروز همین اتفاق افتاده و در حالی که اصلاح‌طلبان در حال تطهیر کاندیداهای خود هستند، انقلابی‌ها به شدت و بدون هیچ سند متقنی، فقط با اتکاء و استناد به ادعاهای کانالهای مجازی، با اعتماد به نفس کامل، در حال تخریب سرمایه‌های انقلابی هستند!!! در حالی که اصلاح‌طلبان، نجفی را تطهیر می‌کنند و علی لاریجانی یا ظریف یا ... را تطهیر نموده و برای انتخابات آماده می‌کنند، برخی از ما انقلابی‌ها با تنگ‌نظری، دکتر جلیلی را به بهانه افراطی بودن و تندروی محکوم می‌کنند. برخی دیگر دکتر قالیباف را به بهانه خرید جزئی داماد و دخترش تا سرحدّ خروج از دایره انقلاب محکوم می‌کنند و برخی دکتر زاکانی را ناکارآمد جلوه می‌دهند. برخی از همین افراد حتی به رئیس‌جمهور شهیدمان هم رحم نمی‌کردند و این مظهر کار و تقوی و مدیریت انقلابی را به عدم توانایی محکوم می‌کردند و اطمینان داریم که اگر ایشان شهید نشده بود، یکسال دیگر در ایام انتخابات، خود ما انقلابی‌ها، اصلی‌ترین تخریب‌کننده این شهید بزرگوار بودیم!!! برادران و خواهران انقلابی؛ اَینَ تَذهَبون؟ به کجا می‌روید؟ اینها همه سرمایه انقلاب هستند. مگر همین جلیلی و زاکانی به نفع آیت‌الله رئیسی کنار نکشیدند؟ مگر قالیباف که در سال ۱۳۹۶ بر اساس نظرسنجی‌ها رای بسیار بالایی داشت، به نفع شهید رئیسی کنار نکشید؟ آیا اینها کار کوچکی است؟ اگر این افراد دنبال سهم‌خواهی یا امتیازی بودند و یا تفکر انقلابی نداشتند، هرگز چنین نمی‌کردند. برادران و خواهران انقلابی، لطفا سرمایه‌سوزی نکنید. لطفا گل به خودی نزنید. کمی سر را از فضای مجازی خارج کنید. اینها رزمنده، جانباز، خانواده شهید و از سرمایه‌های انقلاب هستند...بهوش باشیم.
7.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅نامۀ دختر رضاشاه به امام خمینی 🔹رضاشاه از زن دومش دختری داشت که سال‌ها بدو‌ن هویت زندگی کرد. بعد از مرگ رضاخان او تلاش زیادی کرد تا شناسنامه‌ای با نام پدرومادرش بگیرد اما خاندان پهلوی این اجازه را ندادند. 🔹تا اینکه انقلاب شد و این دختر به امام خمینی نامه‌ای نوشت و درخواست کمک کرد.
🔰ثمره مجاهدت‌های شهید امیرعبداللهیان آزادی قدس خواهد بود 🔹مخبر شامگاه دوشنبه، با حضور در منزل خانواده شهید حسین امیرعبداللهیان، ضمن تبریک و تسلیت به مناسبت شهادت وزیر امور خارجه فقید گفت: اگر چه امروز جای این شهدا در میان ما خالی است، اما شهادت عزت ابدی بود که به سبب مجاهدت‌های این عزیزان روزی آنها شد و از این جهت باید به حال‌شان غبطه خورد. 🔹مسیر روشن شهید امیرعبداللهیان با تربیت نسلی که در دستگاه دیپلماسی راه او را سرلوحه خود قرار دادند، ادامه خواهد داشت و یقیناً ثمره مجاهدت‌های او روزی با آزادی قدس شریف برای جهانیان نمایان خواهد شد.