🌱یقین بدان که اثر میکند دعای فرج
و از عنایت آن صاحبالزمان برسد...
🌱شروع دفتر باور به نام او زیباست
اگر که ختم غزل هم به پای آن برسد
#سلامآقایمن
#امام_زمان♥
اَلسّلامُ عَلی الحُسَین وَ عَلی علی اِبن الحُسَین
وَ عَلی اَولاد الحُسَین وَ عَلی اَصحاب الحُسَین
♻️ امروز شنبه
۲۱ تیر ۱۴۰۴ هجری شمسی
۱۶ محرم ۱۴۴۷ هجری قمری
ذکر مخصوص روز شنبه :
«یا رَبَّ العالَمین» ۱۰۰ مرتبه
🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃
https://splus.ir/rostmy
🍃🌹🍃
.چہمےجویـے؟
. آرامش؟
. آرامشنہدربالشپراست
. ونہدرقرصهاےآرامبخش
. آرامشرادرلابہلاےنگاه
. ولبخندپرمعناےشهدابجوی
#صبح_وعاقبتمون_شهدایی 🕊
🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃
https://splus.ir/rostmy
🍃🌹🍃
✍️ #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_نوزدهم
💠 سری به نشانه منفی تکان داد و از #وحشت چشمانم به شوهرم شک کرده بود که دوباره پی سعد را گرفت :«الان همسرتون کجاست؟ میخواید باهاش تماس بگیرید؟»
شش ماه پیش سعد موبایلم را گرفته بود و خجالت میکشیدم اقرار کنم اکنون عازم #ترکیه و در راه پیوستن به #ارتش_آزاد است که باز حرف را به هوای حرم کشیدم :«اونا میخواستن همه رو بکشن...»
💠 فهمیده بود پای من هم در میان بوده و نمیخواست خودم را پیش رفیقش رسوا کنم که بلافاصله کلامم را شکست :«هیچ غلطی نتونستن بکنن!»
جوان از آینه به صورتم نگاهی گذرا کرد، به اینهمه آشفتگیام شک کرده بود و مصطفی میخواست آبرویم را بخرد که با متانت ادامه داد :«از چند وقت پیش که #وهابیها به بهانه تظاهرات قاطی مردم شدن، ما خودمون یه گروه تشکیل دادیم تا از حرم #سیده_سکینه (علیهاالسلام) دفاع کنیم. امشب آماده بودیم و تا دست به اسلحه شدن، غلافشون کردیم!»
💠 و هنوز خاری در چشمش مانده بود که دستی به موهایش کشید و با غیظی که گلویش را پُر کرده بود، خبر داد :«فقط اون نامرد و زنش فرار کردن!»
یادم مانده بود از #اهل_سنت است، باورم نمیشد برای دفاع از مقدسات #شیعیان وارد میدان شده باشد و از تصور تعرض به حرم، حال رفیقش به هم ریخته بود که با کلماتش قد علم کرد :«درسته ما #شیعههای داریا چارتا خونواده بیشتر نیستیم، اما مگه مرده باشیم که دستشون به #حرم برسه!»
💠 و گمان کرده بود من هم از اهل سنت هستم که با شیرینزبانی ادامه داد :«خیال کردن میتونن با این کارا بین ما و شما #سُنیها اختلاف بندازن! از وقتی میبینن برادرای اهل سنت هم اومدن کمک ما #شیعهها، وحشیتر شدن!»
اینهمه درد و وحشت جانم را گرفته بود و مصطفی تلخی حالم را با نگاهش میچشید که حرف رفیقش را نیمه گذاشت :«یه لحظه نگهدار سیدحسن!» طوری کلاف کلام از دستش پرید که نگاهش میخ صورت مصطفی ماند و بلافاصله ماشین را متوقف کرد، از نگاه سنگین مصطفی فهمید باید تنهایمان بگذارد که در ماشین را باز کرد و با مهربانی بهانه چید :«من میرم یه چیزی بگیرم بخوریم!»
💠 دیگر منتظر پاسخ ما نماند و به سرعت از ماشین پیاده شد. حالا در این خلوت با بلایی که سعد سرش آورده بود بیشتر از حضورش #شرم میکردم که ساکت در خودم فرو رفتم. از درد سر و پهلو چشمانم را در هم کشیده بودم و دندانهایم را به هم فشار میدادم تا نالهام بلند نشود که لطافت لحنش پلکم را گشود :«خواهرم!»
چشمم را باز کردم و دیدم کمی به سمت عقب چرخیده است، چشمانش همچنان سر به زیر و نگاهش به نرمی میلرزید. شالم نامرتب به سرم پیچیده بود، چادر روی شانهام افتاده و لباسم همه غرق گِل بود که از اینهمه درماندگیام #خجالت کشیدم.
💠 خون پیشانیام بند آمده و همین خط خشک خون روی گونهام برای آتش زدن دلش کافی بود که حرارت نفسش را حس کردم :«خواهرم به من بگید چی شده! والله کمکتون میکنم!» در برابر محبت بیریا و پاکش، دست و پایم را گم کرده و او بیکسیام را حس میکرد که بیپرده پرسید :«امشب جایی رو دارید برید؟»
و من امشب از #جهنم مرگ و کنیزی آن پیرمرد وهابی فرار کرده بودم و دیگر از در و دیوار این شهر میترسیدم که مقابل چشمانش به گریه افتادم.
💠 چانهام از شدت گریه به لرزه افتاده و او از دیدن این حالم طاقتش تمام شده بود که در ماشین را به ضرب باز کرد و پیاده شد. دور خودش میچرخید و آتش #غیرتش در خنکای این شب پاییزی خاموش نمیشد که کتش را درآورد و دوباره به سمت ماشین برگشت.
روی صندلی نشست و اینبار کامل به سمتم چرخید، صورت سفیدش از ناراحتی گل انداخته بود، رگ پیشانیاش از خون پُرشده و میخواست حرف دلش را بزند که به جای چشمانم به دستان لرزانم خیره ماند و با صدایی گرفته گواهی داد :«وقتی داشتن منو میرسوندن بیمارستان، تو همون حالی که حس میکردم دارم میمیرم، فقط به شما فکر میکردم! شب پیشش #خنجر رو از رو گلوتون برداشته بودم و میترسیدم همسرتون...»
💠 و نشد حرفش را تمام کند، یک لحظه نگاهش به سمت چشمانم آمد و دوباره #نجیبانه قدم پس کشید، به اندازه یک نفس ساکت ماند و زیر لب زمزمه کرد :«#خدا رو شکر میکنم هر بلایی سرتون اورده، هنوز زندهاید!»
هجوم گریه گلویم را پُر کرده و بهجای هر جوابی #مظلومانه نگاهش میکردم که جگرش بیشتر آتش گرفت و صورتش خیس عرق شد.
💠 رفیقش به سمت ماشین برگشته و دلش میخواست پای دردهای مانده بر دلم بنشیند که با دست اشاره کرد منتظر بماند و رو به صورتم اصرار کرد :«امشب تو #حرم چی کار داشتید خواهرم؟ همسرتون خواست بیاید اونجا؟»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃
https://splus.ir/rostmy
🍃🌹🍃
✍️ #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_بیستم
💠 اشکم تمام نمیشد و با نفسهایی که از گریه بند آمده بود، ناله زدم :«سعد شش ماه تو خونه زندانیم کرده بود! امشب گفت میخواد بره #ترکیه، هرچی التماسش کردم بذاره برگردم #ایران، قبول نکرد! منو گذاشت پیش ابوجعده و خودش رفت ترکیه!»
حرفم به آخر نرسیده، انگار دوباره #خنجر سعد در قلبش نشست که بیاختیار فریاد کشید :«شما رو داد دست این مرتیکه؟» و سد #صبرش شکسته بود که پاسخ اشکهایم را با داد و بیداد میداد :«این #تکفیری با چندتا قاچاقچی اسلحه از مرز #عراق وارد #سوریه شده! الان چند ماهه هر غلطی دلش میخواد میکنه و #داریا رو کرده انبار باروت!»
💠 نجاست نگاه نحس ابوجعده مقابل چشمانم بود و خجالت میکشیدم به این مرد #نامحرم بگویم برایم چه خوابی دیده بود که از چشمانم به جای اشک، #خون میبارید و مصطفی ندیده از اشکهایم فهمیده بود امشب در خانه آن نانجیب چه دیدهام که گلویش را با تیغ #غیرت بریدند و صدایش زخمی شد :«اون مجبورتون کرد امشب بیاید #حرم؟»
با کف هر دو دستم جای پای اشک را از صورتم پاک کردم، دیگر توانی به تنم نمانده بود تا کلامی بگویم و تنها با نگاهم التماسش میکردم که تمنای دلم را شنید و #مردانه امانم داد :«دیگه نترس خواهرم! از همین لحظه تا هر وقت بخواید رو چشم ما جا دارید!»
💠 کلامش عین عسل کام تلخم را شیرین کرد؛ شش ماه پیش سعد از دست او فرار کرده و با پای خودش به داریا آمده بود و حالا باورم نمیشد او هم اهل داریا باشد تا لحظهای که در #آرامش منزل زیبا و دلبازشان وارد شدم.
دور تا دور حیاط گلکاری شده و با چند پله کوتاه به ایوان خانه متصل میشد. هنوز طراوت آب به تن گلدانها مانده و عطر شببوها در هوا میرقصید که مصطفی با اشاره دست تعارفم کرد و صدا رساند :«مامان مهمون داریم!»
💠 تمام سطح حیاط و ایوان با لامپهای مهتابی روشن بود، از درون خانه بوی غذا میآمد و پس از چند لحظه زنی میانسال در چهارچوب در خانه پیدا شد و با دیدن من، خشکش زد. مصطفی قدمی جلو رفت و میخواست صحنهسازی کند که با خنده سوال کرد :«هنوز شام نخوردی مامان؟»
زن چشمش به من مانده و من دوباره از نگاه این #غریبه ترسیده بودم مبادا امشب قبولم نکند که چشمم به زیر افتاد و اشکم بیصدا چکید. با این سر و وضع از هم پاشیده، صورت زخمی و چشمی که از گریه رنگ خون شده بود، حرفی برای گفتن نمانده و مصطفی لرزش دلم را حس میکرد که با آرامش شروع کرد :«مامان این خانم #شیعه هستن، امشب #وهابیها به حرم #سیده_سکینه (علیهاالسلام) حمله کردن و ایشون صدمه دیدن، فعلاً مهمون ما هستن تا برگردن پیش خانوادهشون!»
💠 جرأت نمیکردم سرم را بلند کنم، میترسیدم رؤیای آرامشم در این خانه همینجا تمام شود و دوباره آواره #غربت این شهر شوم که باران گریه از روی صورتم تا زمین جاری شد. درد پهلو توانم را بریده و دیگر نمیتوانستم سر پا بایستم که دستی چانهام را گرفت و صورتم را بالا آورد.
مصطفی کمی عقبتر پای ایوان ایستاده و ساکت سر به زیر انداخته بود تا مادرش برایم #مادری کند که نگاهش صورتم را نوازش کرد و با محبتی بیمنت پرسید :«اهل کجایی دخترم؟»
💠 در برابر نگاه مهربانش زبانم بند آمد و دو سالی میشد مادرم را ندیده بودم که لبم لرزید و مصطفی دست دلم را گرفت :«ایشون از #ایران اومده!»
نام ایران حیرت نگاه زن را بیشتر کرد و بیغیرتی سعد مصطفی را آتش زده بود که خاکستر خشم روی صدایش پاشید :«همسرشون اهل سوریهاس، ولی فعلاً پیش ما میمونن!»
💠 بهقدری قاطعانه صحبت کرد که حرفی برای گفتن نماند و تنها یک آغوش #مادرانه کم داشتم که آن هم مادرش برایم سنگ تمام گذاشت. با هر دو دستش شانههایم را در بر کشید و لباس خاکی و خیسم را طوری به خودش چسباند که از خجالت نفسم رفت.
او بیدریغ نوازشم میکرد و من بین دستانش هنوز از ترس و گریه میلرزیدم که چند ساعت پیش سعد مرا در سیاهچال ابوجعده رها کرد، خیال میکردم به آخر دنیا رسیده و حالا در آرامش این #بهشت مست محبت این زن شده بودم.
💠 به پشت شانههایم دست میکشید و شبیه صدای مادرم زیر گوشم زمزمه کرد :«اسمت چیه دخترم؟» و دیگر دست خودم نبود که نذر #زینبیه در دلم شکست و زبانم پیشدستی کرد :«زینب!»
از اعجاز امشب پس از سالها نذر مادرم باورم شده و نیتی با #حضرت_زینب (سلاماللهعلیها) داشتم که اگر از بند سعد رها شوم، زینب شوم و همینجا باید به #نذرم وفا میکردم که در برابر چشمان #نجیب مصطفی و آغوش پاک مادرش سراپا زینب شدم...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃
https://splus.ir/rostmy
🍃🌹🍃
✍️ پاسخ به بیانیه فتنهگر خاموش؛ پارادوکسی بهنام موسوی
در روزهایی که مردم متحد و هم آوا در برابر دشمن ایستاده اند دوباره یکی از بانیان فتنهای که خون بیگناهان را پای میز طمع دشمن ریخت، از خلوت پستوهای سکوت سر برآورده و بیانیه صادر کرده!
بیانیهای پر از اغلاط تحلیلی، تناقضهای فکری و البته بغضهای انباشته از گذشتهای که هرگز از آن توبه نکرد.
در بیانیه موسوی، صحبت از شهید شده، تسلیت گفته شده و البته حملهای به نظام و رهبر انقلاب، آنهم در پوشش کلمات روشنفکرانه.
اما اساساً کسی که هنوز از رهبر زمانه خود با عبارات طعنآلود سخن میگوید، چه نسبتی دارد با آن شهیدی که به فرمان همین رهبر، با شوق شهادت پای در میدان گذاشت؟
این تناقضِ موسوی، نه از سر نادانی که از بغضی تاریخی میآید؛ بغضی نسبت به ولایت.
آنکس که امروز اشک تمساح برای مردم میریزد، کاش به خاطر میآورد فتنه سال ۸۸ چگونه سفره تحریم را برای دشمنان ایران گسترد.
مگر نه اینکه در همان روزها بود که دشمن امید بست به تقابل خیابانی، به بیاعتمادی مردم به نظام؟
پس اگر از مردم سخن میگویید، باید اول از مردم عذر بخواهید که آنها را هزینه جاهطلبی خود کردید.
مردم اگر امروزه انتقادی هم دارند، نه از اصل نظام که از ضعف برخی مسئولانیست که مثل شما در دل اعتقادی به نظام و رهبری و ولایت ندارند.
ایکاش بهجای استفاده از رأفت نظام برای تولید نفرت، این فرصت را خرج اصلاح افکار پوسیده خود میکردید.
اگر گلهای باشد، گله مردم است که چرا نظام با شما به جای اشد مجازات، مدارا کرد.
📌 #فوری_سراسری
به بزرگترین کانال ایتا بپیوندید👇
@fori_sarasari
1.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️ چین از زنبورهای سایبورگ برای مصارف نظامی رونمایی کرد
🔹دانشمندان چینی با اتصال یک کنترلکننده مغزی ۷۴ میلیگرمی به زنبورهای واقعی، زنبورهای سایبورگ ایجاد کردهاند که امکان کنترل از راه دور از طریق پالسهای الکتریکی به لوبهای بینایی آنها را فراهم میکند.
🔹زنبورها به دستورات پرواز - چپ، راست، جلو، عقب - با دقت تا ۹۰٪ پاسخ میدهند. این دستگاه کوچک شامل یک گیرنده مادون قرمز و میکرومدارهای انعطافپذیر نازکتر از بالهای حشرات است.
🔹این زنبورها میتوانند تا ۵ کیلومتر پرواز کنند و بارهایی تا ۸۰٪ وزن خود را حمل کنند که آنها را برای ماموریتهای شناسایی، نظارت، جستجو و نجات فراهم میکند.
🔹برخلاف سایبورگهای حشرات قبلی، این زنبورها از خفا، برد و تحرک بهتری برخوردارند.
📌 #فوری_سراسری
به بزرگترین کانال ایتا بپیوندید👇
@fori_sarasari
♨️ نرخ بلیت پروازهای اربعین تعیین شد / رفتوبرگشت تهران-نجف ۱۸ میلیون
دبیر انجمن شرکتهای هواپیمایی:
🔹قیمت بلیت مسیر تهران–نجف (رفت و برگشت) ۱۸ میلیون تومان و برای پروازهای رفت و برگشت از شهرهای شرقی کشور همچون مشهد، زاهدان و کرمان به نجف، مبلغ ۲۲ میلیون تومان در نظر گرفته شده است.
🔹در این بازه زمانی هیچ شرکت هواپیمایی مجاز به فروش بلیت بالاتر از نرخ تعیینشده نیست و از زائران میخواهیم تا از خرید بلیت با قیمتهای بالاتر خودداری کنند.
مدیر روابط عمومی بانک مرکزی:
🔹به منظور تسهیل سفرهای زیارتی عاشقان اباعبدالله الحسين (ع) در ایام اربعین حسینی، بانک مرکزی عرضه و فروش ارز اربعین را از روز شنبه ۴ مردادماه از طریق بانکهای عامل منتخب آغاز میکند.
🔹این فرآیند تا ۲۲ مردادماه (روز قبل از اربعین حسینی) ادامه خواهد داشت. در این دوره قرار است به هر متقاضی خرید حداکثر تا ۲۰۰ هزار دینار عرضه شود.
📌 #فوری_سراسری
به بزرگترین کانال ایتا بپیوندید👇
@fori_sarasari
589.3K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️کشتار ۳۵۰ نفر با مسلسل در مسجد گوهرشاد به دستور #رضاپالانی
سخنان ارتشبد قره باغی - جلسه شورای امنیت ملی آذر ۵۷
🔆۲۱ تیرماه، سالروز واقعه خونین گوهرشاد به دستور رضاخان
21.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کولاک حاج یونس ترابی
بهمراه زیرنویس☝🏻
پ.ن: دیروز برخی دوستان پیام دادن و خواستن با زیرنویسشو بذاریم.
📌به کانال #خبر_فوری_و_مهم بپیوندید :
📽@khabare_fouriw
👇تقویم نجومی یکشنبه👇
👇👇👇کانال عمومی👇👇👇
(تقویم همسران)
اولین و جامعترین مجموعه کانال های تقویم نجومی ، اسلامی.
یکشنبه 👈22 تیر / سرطان 1404
👈17 محرم 1447 👈13 ژوئیه 2025
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی.
🔥🐘 نزول عذاب بر اصحاب فیل در وادی محسر بین صحرای مشعر و منا.
⭐️ احکام دینی و اسلامی
❇️امروز روز خوبی برای همه امور خصوصا امور زیر است:
✅خواستگاری و عقد و ازدواج.
✅خرید و فروش.
✅امور زراعی و کشاورزی.
✅آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✅ختنه نوزاد.
✅عقد و قرار داد مضاربه.
✅شراکت و امور مشارکتی.
✅و دیدار حاکمان خوب است.
✅برای پیوستن به کانال تقویم نجومی اسلامی کافی است کلمه "تقویم همسران"را در تلگرام و ایتا جستجو و تقویم هر روز را دریافت نمایید.
👼 مناسب زایمان و نوزاد خوشبخت و در کلیه امور موفق است.
🚘مسافرت :سفر همراه صدقه باشد.
@taghvimehamsaran
🔭 احکام نجوم.
🌓 امروز :قمر در برج دلو است و از نظر نجومی برای امور زیر نیک است :
✳️رفتن به خانه نو.
✳️معامله ملک و آپارتمان.
✳️ختنه نوزاد.
✳️مشارکت و امور شراکتی.
✳️آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✳️و فصد و خون دادن خوب است.
🔵امور کتابت حرز و بستن و نماز آن خوب است.
👩❤️👨مباشرت امشب:
مباشرت مفید و فرزند حافظ قران شود.
💎 از کانال ما در فروش حرز و ادعیه همراه دیدن فرمایید.👇
@Herz_adiye_hamrah
🔲 این مطالب تنها یک سوم اختیارات سررسید تقویم همسران است بقیه امور را در تقویم مطالعه بفرمایید.
⚫️ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات ، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، میانه است.
💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن #خون_دادن یا #حجامت #فصد#زالو انداختن در این روز، از ماه قمری،باعث صحت بدن می شود.
@taghvimehmsaran
😴 تعبیر خواب...
خواب و رویایی که امشب. (شبِ دو شنبه) دیده شود تعبیرش در ایه ی 18 سوره مبارکه "کهف" است.
و تحسبهم ایقاظا و هم رقود...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که کسی دوست یا دشمن خواب بیننده به وی برسد و چیزی همانند آن قیاس گردد...
کتاب تقویم همسران صفحه 115
💅 ناخن گرفتن
یکشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد.
👕👚 دوخت و دوز
یکشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود( این حکم شامل خرید لباس نیست)
✴️️ وقت #استخاره در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب.
❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام ۱۰۰ مرتبه.
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه #یافتاح که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد .
@taghvimehmsaran
💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_علی_علیه_السلام و #فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸بامید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸
📚 منابع مطالب:
کتاب تقویم همسران
نوشته حبیب الله تقیان
انتشارات حسنین علیهما السلام
قم:پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24
تلفن
09032516300
02537747297
09123532816
📛📛📛📛📛📛📛📛📛📛📛
📩 این مطلب را برای دوستانتان حتما با لینک ارسال کنید مطلب بدون لینک شرعا حرام و ممنوع میباشد.
📛📛📛📛📛📛📛📛📛📛📛
مطلب تخصصی و مفید تقویم نجومی را هر شب در 👇اینجا👇دریافت کنید 👇عضو شوید👇
لینک کانال اصلی و فعال ما در تلگرام👇
@taghvimehmsaran
ای دی ادمین 🆔👇
@tl_09123532816
لینک گروه در پیام رسان ایتا و سروش👇
@taghvimehamsaran
https://eitaa.com/joinchat/2302672912C0ee314a7eb
👑ارزش چادر....
♨️روز اول مدرسه با چادری که برادرم رسول برایم خریده بود به مدرسه رفتم. وقتی به کلاس اول رفتم دیدم هیچ کس جز من چادر ندارد.
♨️وقتی به خانه برگشتم چادر را در آوردم و گوشه ای انداختم، گفتم هیچ کس چادر نداشت من هم چادر نمی خواهم خجالت می کشم.
♨️رسول از کار من ناراحت شد. بعد از مکث کوتاهی به من گفت:
می دانی ارزش این چادر چقدر است که آن را به زمین زدی؟
می دانی چند نفر شهید شدند تا تو بتوانی با چادر به مدرسه بروی!
♨️کلی آن روز در مورد چادر و نقش آن با من صحبت کرد.
بعد هم گفت تو باید چادر بپوشی و دوستانت را هم برای پوشیدن چادر تشویق کنی، همیشه چادرت را دوست داشته باش!
من از آن روز چادرم را دوست دارم و قدر آن را می دانم.
#شهید عبدالرسول محمدپور
#شهدای_فارس
#روزعفاف_حجاب
🍃🌹۱۴گلصلواتهدیهبهشهید عبدالرسول محمد پور 🌹🍃
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
سلام دوستان عزیز
یه موضوع خیلی مهم پیش اومده که لازمه در جریان و گوش به زنگ باشین:
جدیداً یه کانال به عنوان خبر فارس اومده اعلام کرده که به مناسبت تعطیلات تابستانی میخواد به دانش آموزان هدیه بده و مشخصات و آدرس دانش آموزان رو جمع آوری میکنه، این کانال مشخص نیست منشأش کجاست و تحت نظر کجا و چه کسانی اداره میشه
تو استان اصفهان هم همچین کانالی درست شده و چنین پیامی منتشر کرده
لطفاً خیلی مراقب چنین پیام هایی باشین
چرا بی هیچ دلیلی بخوان هدیه بدن؟
و چرا مشخصات دانش آموزان رو جمع آوری می کنن؟
اگه یه درصدم احتمال نقشه بدیم باید احتیاط کنیم
ممکنه بخوان از طریق فامیلی بچهها خانواده های مطرح و مسئول رو شناسایی کنن
یا با داشتن آدرس مدارس موقعیت مدرسه رو برای اهداف خرابکارانه بدست بیارن
چنین پیامی برای استان اصفهان هم ارسال شده ، و ضمناً در حال شناسایی گروه های مردمی و دانش آموزی هم هستن
همه اینا باعث میشه آدم محتاط باشه و هر اطلاعاتی رو به هرجایی نده
حالا اطلاع رسانی کنین که به خاطر یه هدیه مشکل امنیتی ایجاد نشه
شایدم هدیه ای در کار باشه ولی ارزش ریسک به این بزرگی رو نداره ، اینو تو یه کانال اطلاع رسانی کردن