eitaa logo
🎀تنـٰٰٰٰٖٖٖٖٖٖٖ‌ـ͜͡✇ٰٰٰٰٖٖٖٖٖٖٖ‌❤ـٰٰٰٰٖٖٖٖٖٖٖ͜͡‌ـ͜͡✇ـها🎀
2.9هزار دنبال‌کننده
20.1هزار عکس
19.9هزار ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺✤𓭥ٜٜ◌͜͡🍃✤ْ◌ٜ͜͡🍃✤🌺 ┌┐┈┌──┐┌┐┌┐┌──┐ █│┈███│█│█│███┘ █└┐█╱█│█│█┘██┴┐ ██┘███┘▕█╱┈███┘ مپرس شادی من حاصل از کدام غم است که پشت پرده ي عالم هزار زیر و بم است زيان اگر همه ي سود آدم از هستي ست جدال خلق چرا بر سر زياد و كم است اگر به ملک رسیدی جفا مکن به کسی که آنچه کاخ تو را خاک میکند ستم است خبر نداشتن از حال من بهانه ي توست بهانه ي همه ظالمان شبیه هم است کسی بدون تو باور نکرده است مرا که با تو نسبت من چون دروغ با قسم است تو را هوای به آغوش من رسیدن نیست وگرنه فاصله ي ما هنوز یک قدم است ‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌♡◍⃟🌺࿐ =====🍃🌸🍃===== ♥️ @TTANNHA ♥️ =====🍃🌸🍃=====
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺✤𓭥ٜٜ◌͜͡🍃✤ْ◌ٜ͜͡🍃✤🌺 ┌┐┈┌──┐┌┐┌┐┌──┐ █│┈███│█│█│███┘ █└┐█╱█│█│█┘██┴┐ ██┘███┘▕█╱┈███┘ تا زنده باشم چون کبوتر دانه می‌خواهم امروز محتاج توام؛ فردا نمی‌خواهم! آشفته‌ام...زیبایی‌ات باشد برای بعد من درد دارم، شانه‌ای مردانه می‌خواهم از گوشه‌ی محراب عمری دلبری جستم اکنون خدا را از دل میخانه می‌خواهم می‌خندم و آیینه می‌گرید به حال من دیوانه‌ام، هم‌صحبتی دیوانه می‌خواهم در را به رویم باز کن! اندوه آوردم امشب برای گریه کردن شانه می‌خواهم ‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌♡◍⃟🌺࿐ =====🍃🌸🍃===== ♥️ @TTANNHA ♥️ =====🍃🌸🍃=====
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺✤𓭥ٜٜ◌͜͡🍃✤ْ◌ٜ͜͡🍃✤🌺 ┌┐┈┌──┐┌┐┌┐┌──┐ █│┈███│█│█│███┘ █└┐█╱█│█│█┘██┴┐ ██┘███┘▕█╱┈███┘ ها ؟ شعر بود ! گاهی میان دیده و دل جنگ می شود! گاهی غزل، برای تو دلتنگ می شود "گاهی دو کوچه، فاصله ی خانه های ماست اما همین دو کوچه، دو فرسنگ می شود" گاهی برای رفتن تو، گریه می کنم هق هق، ترانه و ... نفس ، آهنگ می شود گاهی تمام هر چه که اسمش غرور بود می ریزد و نتیجه ی آن، ننگ می شود گاهی میان خلوت افکار خسته ام شیطان به دست تیره ی تو رنگ می شود! از اینکه عاشقانه تو را می پرستم و ... از اینکه ظالمانه ، ... دلت سنگ می شود از اینکه باز هم دل من را ربوده ای گاهی دلم برای "خودم" تنگ می شود ‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌♡◍⃟🌺࿐ =====🍃🌸🍃===== ♥️ @TTANNHA ♥️ =====🍃🌸🍃=====
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺✤𓭥ٜٜ◌͜͡🍃✤ْ◌ٜ͜͡🍃✤🌺 ┌┐┈┌──┐┌┐┌┐┌──┐ █│┈███│█│█│███┘ █└┐█╱█│█│█┘██┴┐ ██┘███┘▕█╱┈███┘ لبخند تو عشق است ولی با همگان نه ... با ما به از این باش ولی با دگران نه ...! رسوایی راز دلت از چشم تو پیداست ... خواندم ز دلت آری و گفتی به زبان نه ... زیبایی هر عشق ؛ به بی نام و نشانیست ما طالب عشقیم ؛ ولی نام و نشان نه ... میخواستم آتش بزنم شهر غزل را ... وقتی سخن عشق تو آمد به میان نه ... حالا که قرار است به دست تو بمیرم ... خنجر بزن ای دوست ؛ ولی زخم زبان نه... ‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌♡◍⃟🌺࿐ =====🍃🌸🍃===== ♥️ @TTANNHA ♥️ =====🍃🌸🍃=====
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺✤𓭥ٜٜ◌͜͡🍃✤ْ◌ٜ͜͡🍃✤🌺 ┌┐┈┌──┐┌┐┌┐┌──┐ █│┈███│█│█│███┘ █└┐█╱█│█│█┘██┴┐ ██┘███┘▕█╱┈███┘ من مسټ و تو دیوانہ ما را کے برد خانہ من صد بار تو را گفتم کم خور دو سہ پیمانہ در شہر یکے کس را هشیار نمی‌بینم هر یکـ بتر از دیگر شوریده و دیوانه جانا بہ خرابات آ تا لذت جان بینے جان را چہ خوشی باشد بی‌صحبت جانانہ هر گوشه یکی مستی دستی ز بر دستی و آن ساقی هر هستی با ساغر شاهانه تو وقف خراباتی دخلت می و خرجت می زین وقف به هشیاران مسپار یکی دانه ای لولی بربط زن تو مستتری یا من ای پیش چو تو مستی افسون من افسانه از خانه برون رفتم مستیم به پیش آمد در هر نظرش مضمر صد گلشن و کاشانه چون کشتی بی‌لنگر کژ می‌شد و مژ می‌شد وز حسرت او مرده صد عاقل و فرزانه گفتم ز کجایی تو تسخر زد و گفت ای جان نیمیم ز ترکستان نیمیم ز فرغانه نیمیم ز آب و گل نیمیم ز جان و دل نیمیم لب دریا نیمی همه دردانه گفتم که رفیقی کن با من که منم خویشت گفتا که بنشناسم من خویش ز بیگانه من بی‌دل و دستارم در خانه خمارم یک سینه سخن دارم هین شرح دهم یا نه در حلقه لنگانی می‌باید لنگیدن این پند ننوشیدی از خواجه علیانه سرمست چنان خوبی کی کم بود از چوبی برخاست فغان آخر از استن حنانه شمس الحق تبریزی از خلق چه پرهیزی اکنون که درافکندی صد فتنه فتانه .. ‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌♡◍⃟🌺࿐ =====🍃🌸🍃===== ♥️ @TTANNHA ♥️ =====🍃🌸🍃=====
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا