eitaa logo
تـ ع ـجیل | TaaJiL
38 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
383 ویدیو
23 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ای از از زبان همرزمان : صبح روز بعد از ، عباس کریمی بلند شد رفت قرارگاه موقع برگشتن آمد پیش من ساکت بود گفتم چرا ساکتی؟گفت نمیتوانم بغضم را بترکانم نگذار بقیه هم بفهمند من بدتر از او بودم نگذاشتیم کسی بفهمد یکی از فرمانده گردان ها آمد گفت میگویند حاجی شده شما هم شنیدید؟گفتم نه کی گفته؟شایعه است هر دومان اصرار داشتیم که دروغ میگوید که اصلا نباید حرف بزند یا به این دروغ دامن بزند تا اینکه رادیو اعلام کرد دیگر نمیشد گفت دروغ یا شایعه یا هر چی دیگر لازم نبود بغضمان را نگه داریم نه من نه عباس نه هیچ کس دیکر هر کس رفت گوشه ای لای نی ها و گوشه کنارها جایی پیدا کرد نشست به گریه کردن مجنون آن روز خیلی گریه کرد میتوانید بروید از هر کس که دلتان میخواهد بپرسید "راوی سعید مهتدی" شاید باورتان نشود ولی بعد از شدن همت،آتش عراقی ها سبک شد به قول عباس کریمی "انگار آن آتش سنگین فقط برای این بود که بیاید ابراهیم را از ما بگیرد ببرد" "راوی محسن پرویز" 🌷🌷🌷🌷🌷 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f