eitaa logo
تـ ع ـجیل | TaaJiL
38 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
383 ویدیو
23 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگینامه سردار خیبر شهید حاج محمد ابراهیم همت 🌹🥀🌺🌸🌼🌻🌹🥀🌺🌸🌼🌻 این قسمت دشت هاے سوخته فصل هفتم قسمت8⃣2⃣1⃣ همچنین موفق شدند با عبور از داخل یک کانال خود را به سرعت به توپخانه ی دشمن در این منطقه برسانند و آن را به صورت سالم و به طور کامل در اختیار بگیرند .👌 این نیروها همچنین موفق شدند سنگر های خمپاره ی عراق را در منطقه ی کات کاپون _پیش از آن که عراقی ها بتوانند حتی یک گلوله از آن شلیک کنند _تصرف کنند و علیه دشمن به کار گیرند.😅 همچنین رزمندگان قرارگاه نصر موفق شدند به مقر فرماندهی یکی از یگان های دشمن هجوم ببرند و نه فرمانده عراقی را دستگیر کنند.😀😃 در تمام این حملات رزمندگان وقتی دیدند احمد، همت و شهبازی همه جا پیشاپیش آن ها در حال جنگیدن با دشمن هستند، خوشحال شدند و با روحیه قوی تری جنگیدند....😉😌☺️ هوا که روشن شد ، عراقی ها در دو محور قرارگاه قدس و نصر به سختی شکست خورده بودند و صبح روز دوم فروردین امام خمینی پیروزی بزرگ رزمندگان اسلام را به آن ها و به ملت ایران تبریک گفت و رزمنده ها در داخل سنگر ها و زیر نور آفتاب ، اسلحه بر دوش اشک شوق ریختند.☺️😅😢 ((رحمت واسعه ی خداوند بر آن مادران و پدرانی که شما شجاعان نبرد در میدان کارزار و مجاهدان با نفس در شب های نورانی را در دامن پاک شان تربیت نمودند.😌مژده باد به شما جوانان برومند در تحصیل رضای پروردگار که از بالاترین سنگرهای روحانی و جسمانی ظاهری و باطنی پیروزید.))☺️😊 حدود نیمه شب بود . سوار بر جیپ کنار پنجره نشسته بود و چرت می زد . راننده (باقر شیبانی) گاهی با حاجی حرف می زد و گاهی سکوت می کرد. می گفت:...🌹 ادامه دارد....🌸 ادامه این داستان ان شاالله فردا در کانال تخصصی شهید همت http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
زندگینامه سردار خیبر شهید حاج محمد ابراهیم همت 🌹🥀🌺🌸🌼🌻🌹🥀🌺🌸🌼🌻 این قسمت دشت هاے سوخته فصل هفتم قسمت3⃣3⃣1⃣ ((چشم همین الان می روم .این قدر دادوقال نکن.))☺️ و هنوز حرفش تمام نشده یک خمپاره در صدمتری او به زمین می خورد.کنار یک تیربار و چندنفر از بچه های رزمنده تکه تکه می شوند. می دود بالای سر آن ها و از آن چه می بیند ، به هم می ریزد.😔😢 بچه هایی که تا همین چند لحظه پیش دوروبرش می دویدند، اسلحه به دست مقابل دشمن از کشور وانقلاب خود دفاع می کردند ، حالا تکه تکه شده اند.دست شان گوشه ای ، پای شان گوشه ی دیگری افتاده،بدن شان از هم پاشیده .طوری که نمی شود نگاه شان کرد. سر بر می گرداند . آه می کشد و ناخواسته اشک می ریزد. محمدی دوباره داد میزند:😡😱 ((دیدی حالا؟برو دیگه!))😭 هنوز هم وایستاده ، مرا نگاه می کند.😢 همت سوار ماشین می شود و می رود ولی تا آخرین لحظه هی بر میگردد و به بسیجی ها نگاه می کند ....😭 بعدازظهر همان روز همت وقتی برادرش ولی الله را در قرارگاه نصر میبیند،با خوشحالی او را بغل میکند و می بوسد. چی شده دادا؟😢 همت می گوید :پشت بیسیم به من گفتند که تو شهید شده ای. وقتی زنده دیدمت ، خوشحال شدم.😢 ولی الله می گوید:می خوای برم شهید بشم....😢 همت به قدوبالای او نگاه می کند و می گوید: حالاحالاها این بچه بسیجی ها لازمت دارند!... همت لبخند می زند و به سمت احمد که کمی آن طرف تر کنار شهبازی و چند نفر دیگر مشغول حرف زدن است می رود....👌 همت رو به یک نفر بسیجی که در گوشه ای ماتم زده نشسته است می گوید:👌 ادامه دارد...🌹 ادامه این داستان ان شاالله فردا در کانال تخصصی شهید همت http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
زندگینامه سردار خیبر شهید حاج محمد ابراهیم همت 🌹🥀🌺🌸🌸🌼🌻🌹🥀🌺🌸🌼 این قسمت دشت های سوخته فصل هشتم قسمت 5⃣3⃣1⃣ ابراهیم همت هنوز فرصت نکرده بود که درست وسیر و پر، خانواده اش را، دوستانش را، شهر ودیارش را و همسرش را ببیند که دوباره به جبهه برگشت.نه طاقت ماندن داشت و نه امکان دور شدن از منطقه را.😢 روز۲۴فروردین ۱۳۶۱. احمد، همت، شهبازی، کریمی، ورامینی،در کنار فرمانده گردان های خود، وزوایی، قجه ای، چراغی، قهرمانی، موحد دانش، اکبر حاجی پور، اصغر رنجبران، شعف و همه کسانی که در عملیات فتح المبین خوش درخشیده بودند، جلسه گذاشته بودند و ضمن بررسی نقاط قوت و ضعف تیپ محمد رسول الله در عملیات فتح المبین درباره ی بازسازی و آمادگی برای شرکت در عملیات بیت المقدس ، سخن گفتند.👌 در این جلسه اعلام شد که تیپ محمد رسول الله در عملیات جدید با ۱۲گردان رزمی وارد عملیات خواهد شد و برای آماده کردن این گردان ها و نیروها و تأمین امکانات و ادوات و شناسایی منطقه عملیاتی فرصت فرماندهان بسیار اندک است . پس فوری باید کار را شروع کرد.👌🌹 کارهای شناسایی شروع شد و در مدتی کمتر از یک ماه شناسایی ها کامل شد و نیروها از لحاظ روحی و جسمی آماده ی عملیات گشتند.👌 در این میانه نقش احمد متوسلیان، همت،و شهبازی و کریمی بسیار پررنگ بود.😊 نیروها آماده ی حرکت شده اند.دوباره چهره ها نورانی و نگاه ها زلال تر شده است . دوباره خیلی ها شب ها را در چاله هایی که این ور و آن ور کنده اند در حال عبادت و توبه و استغاثه می گذرانند.😢 فرماندهان عالی جنگ در شب نهم فروردین ۱۳۶۱در حال طراحی عملیات ((بیت المقدس))برای آزادسازی خرمشهر هستند.اینان در این جلسه به دو طرح و شیوه ی عملیاتی رسیده اند. ادامه دارد..... ادامه ی این داستان ان شاالله به زودی در کانال تخصصی شهید همت http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f